واضح آرشیو وب فارسی:نیک صالحی: نمایش "خانواده تت" با آنکه به نقد جنگ میپردازد و فضایی تلخ را تصویر میکند، اما بخشهای مختلف کار چنان با کمدی درمیآمیزد که بیننده به شرایط موجود میخندد. به گزارش خبرنگار مهر، شاید بهترین تعبیر درباره نمایش جدید مائده طهماسبی را بتوان همان دیالوگ تکراری دانست که از زبان شخصیتهای مختلف بیان میشود؛ سکوت مانند یک مخمل سیاه بر شهر قرار گرفته است. گاه تلخی و سیاهی چنان فراگیر میشود که حتی افراد درگیر با ماجرا نیز آن را فراموش میکنند و در سایه آن به خواب میروند. حقیقت اینجاست که در این قصه نیز آدمها با جنگ درگیرند و تعدادی از عزیزانشان در جبههها بسر می برند، اما آنها با اینکه از شرایط موجود راضی نیستند، در سکوت و آرامش ظاهری به زندگی ادامه میدهند؛ بی آنکه درکی درست از شرایط داشته باشند. آنها جنگ را به عنوان یک بلای خانمانسوز و فراگیر حس میکنند، اما چنان با مسایل روزمره و بیاهمیت زندگی درگیرند که فرصتی برای بازنگری شرایط ندارند. حتی خانواده تت هم هر از گاه و به واسطه نامههای فرزندشان یاد جنگ میافتند. ایشتوان ارکنی نویسندهای است که طعم تلخ جنگ را با همه وجود چشیده است. وی زمانی که به عنوان کارگر اجباری به جبهه نبرد علیه روسیه فرستاده میشود، در مدت زمانی کوتاه به اسارت درمیآید و در این سالها به قدری سختی میکشد که این شرایط تا پایان عمر با وی همراه است و تلخی آن را میتوان در نوشتههایش دید. احساس تنهایی، درد عمیق و حتی ترس از اتفاقی که شاید روزی باز تکرار شود، از وی نویسندهای معترض میسازد. استفاده از شخصیتهایی با خصوصیات متضاد در "خانواده تت" نشانگر نگاه دردآلود نویسنده است. خانواده به خوشیهای بیاهمیت خود دلبسته اند و وقت را به بیهودگی می گذرانند، در حالی که پسرشان در ورطه نابودی است. کشیش روستا به عنوان نمادی از مقاومت و پناهگاهی برای درمان دردهای جامعه بسیار منفعل است و باری از دوش جامعه برنمیدارد. وی حتی قادر نیست بر ترس خود غلبه کند. به همین خاطر جای اینکه مشکل آقای تت را حل کند، به گفتن توصیههایی بیاهمیت بسنده می کند. البته نویسنده "خانواده تت" برای اینکه بتواند پیام خود را به شکلی فراگیر و جذاب بیان کند، سراغ روایتی رئالیستی و تلخ نمیرود، بلکه کمدی را انتخاب می کند. وی برای اینکه بتواند لحظات خندهداری به وجود بیاورد، داستان و شخصیتها را مملو از تضاد می کند. همه چیز در این نمایشنامه همدیگر را نقض میکنند و سنخیتی با هم ندارند. از نامهرسان نیمهدیوانه که مصلحتهای نابخردانه خود را جایگزین خرد جمعی میکند تا سرگرد که آشفته و عصیان زده است. این نمایشنامه ظاهری ساده و همه فهم دارد، اما در پس هر کلام و نماد بخشی از مسایل و مشکلات جهان امروز را مورد بررسی قرار میدهد. سرگرد نماد تمامی دیکتاتورهای جهان است. افرادی که هیچکس را بهتر و بالاتر از خود نمیتوانند ببینند و حتی از سایه خودشان هم میترسند. چون اساس حکومتشان بر پایه زور و ایجاد جنگ و درگیری است. نمادهایی که در قد کوتاه سرهنگ و حساسیت نسبت به افراد بلندتر از خود و ترس از هر گونه صدا به خوبی نمود می یابد. نکته دیگری که در "خانواده تت" به خوبی مشهود است، تلاش موثر بازیگران برای شناخت کامل شخصیتها و دستیابی به ویژگیهای رفتاری و گفتاری آنهاست. به عبارت دیگر، بازیگران این اثر به خوبی متوجه تضادهای شدید موجود در قصه میشوند. اینکه شخصیتها در برابر موقعیتهایشان رفتاری غیرمنطقی و عجیب از خود بروز میدهند. به خصوص که این افراد روستایی در مجارستان هستند و به هر حال باید از ویژگیهای بومی منطقه نیز برخوردار باشند. لیلی رشیدی به نقش دختر خانواده، رامین ناصرنصیر در نقش نامهرسان کمعقل و بازیهای کوتاه مهدی بجستانی و شکوفه هاشمیان در ذهن مخاطب میماند. بازی فرشته صدرعرفایی به نقش ماریشکا، فرهاد آئیش در نقش آقای تت و احمد مهرانفر بازیگر سرگرد به خاطر ویژگیهای نقش بیش از سایرین دیده میشود. در این نمایش از صحنه به نسبت کوچک و کم عمق فرهنگسرای نیاوران استفاده خوبی شده است. میزانسنها به تناسب آکسسوار صحنه ارائه میشود. حرکتهای سریع و بسیار نرم رشیدی و ناصرنصیر در کنار حرکتهای تند و عصبی مهرانفر هارمونی خوبی در کل اثر به وجود میآورد که تاثیر خود را بر ریتم نمایش میگذارد. البته روشن و خاموش شدن های مکرر نور صحنه تاحدودی آزاردهنده است. نمایش "خانواده تت" به کارگردانی مائده طهماسبی بر اساس نمایشنامه ایشتوان ارکنی با ترجمهای از کمال ظاهری و بازنویسی متن به وسیله فرهاد آئیش هر روز جز شنبه ها ساعت 30/18 در فرهنگسرای نیاوران بر صحنه می رود و تا 13 آذرماه امسال به کار خود ادامه میدهد.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: نیک صالحی]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 243]