محبوبترینها
چگونه با ثبت آگهی رایگان در سایت های نیازمندیها، کسب و کارتان را به دیگران معرفی کنید؟
بهترین لوله برای لوله کشی آب ساختمان
دانلود آهنگ های برتر ایرانی و خارجی 2024
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1846142214
آثار فارسي عالمان شيعي در عصر صفويان
واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
آثار فارسي عالمان شيعي در عصر صفويان كوششهاي عالمان شيعي در عرصههاي گوناگون تاريخ سياسي، اجتماعي و فرهنگي ايران ناشناخته مانده و به اندازه شايسته، مورد توجه پژوهشگران قرار نگرفته است؛ چنانكه بر بسياري از حوزويان نيز اين تكاپوها، پوشيده مانده است. در اين مقاله كوشيده شده استتا براساس كتاب تاريخ ادبيات ايران كه يكي از منابع معتبر براي مطالعه فرهنگي اين سرزمين است، بخشي از اين تكاپوهاي مهم عالمان شيعي در عرصه زبان و ادبيات فارسي، معرفي شود. مقدمه خوشتر آن باشد كه سرّ دلبران گفتهآيد در حديث ديگران واقعيت آن است كه عالمان شيعي در جايجاي فرهنگ ايران و ايرانيان، نقشهاي ماندگاري زدهاند و در فراز و فرودهاي همه تحولات مهم اين سرزمين، حضور داشتهاند. اين واقعيت هرچند كه پيش از به قدرت رسيدن دولت صفويان در اندازهها و مجالهاي كوچكتري تحقق يافتهبود، اما پس از استقرار حاكميت صفويان و برگزيدن شعار گسترش تشيع از سوي اين دولت، بسيار فراختر شد. دعوت دولت صفوي از عالمان شيعي براي حضور در عرصه قدرت سياسي، كه خود اين دعوت نيز، محصول پارهاي از تمهيدات پيشين عالمان قبلي شيعه در فاصله سقوط خلافت عباسيان در سال 656 هجري قمري تا ظهور صفويان در سال 905 هجري قمري بود، تاثير بسيار مهمي برعرصههاي گوناگون سياسي، اجتماعي و فرهنگي در ايران برجاي گذاشت و پيامدهاي اين حضور، بر حوادث بعدي اين مرز و بوم نيز سايه افكند؛ چنانكه بعضي از صاحبنظران آغاز تاريخ معاصر ايران را، عصر صفويان ميدانند نه مشروطه. در باب دولت صفوي و بالتبع عالمان شيعي همكار در اين دولت، آرا و نظرهاي گوناگوني در ميان پژوهشگران وجود دارد. پژوهشگران ديني، ادبي، تاريخ، فلسفه، علوم سياسي و علوم اجتماعي، هريك به فراخورتخصصي كه دارند، درباره عصر صفويان به اظهار نظرهاي گوناگونپرداختهاند كه همه آنها در خور دقت و مطالعه است و براي روشنشدن حوادث گوناگون آن روزگاران مهم. عرصه ادبيات و زبان ملّي در هر كشور، يكي از عرصههاي پرورش پژوهشگران است، كه وظيفه مهم آنها، حفاظت از «زبان سره» و كوشش براي پالايش آن از «ناسره» است. شاعران و نويسندگان مهم و نيز تاليفات شعري و نثري درجه اول و دوم و سوم، در گسترش زبان سرهبسيار موثر بودند. كتاب تاريخ ادبيات ايران، از آثار مهم در رشته ادبيات تاريخي است كه مولف با سعه اطلاعات و آگاهي خود و نيز كثرت منابع و تحليلها و تقسيمبنديهاي مناسب، اين قوت را به اثر خود بخشيده و آن را در رتبه كتب مرجع پس از خويش در اين موضوع، قرار داده است؛چنانكه در ميان تحليلهاي فراوان كتاب به موارد و نمونههاي قابل نقد هم ميشود دست يافت. مولف دانشمند، كوشيده تا تاريخي نسبتاً كامل از سدههاي گوناگون ادبيات ايران ارائه كند و سير تحولات اين دانش را در هر دوره تاريخي نشان دهد. مفهوم عام ادبيات، موجب شده تا نظم و نثر فارسي، تنها بخش خاصي از اين كتاب را تشكيل دهد و نويسنده به تناسبعموميت موضوع، همه دانشهايي را كه در سدههاي مورد بحث به رشته تحرير درآمدهاند و به زبانهاي گوناگون فارسي، عربي و تركي نوشته شدهاند، معرفي نمايد و عالمان و شاعران و آثار آنها را نام ببرد و به عنوان يك پژوهشگر ادبيات، كه وظيفه خود را حفاظت وحراست از زبان سره فارسي، ميدانسته، دورههاي شكوفايي زبان و ادب پارسي و دورههاي انحطاط آن را به دقت نشان دهد و عوامل شكوفايي و انحطاط را نيز بررسي كند. به تناسب مباحث كلي و يا خاص كه نياز تدوين اين كتاب گسترده بوده، مولف محترم از گروهها و طبقات اجتماعيمهم هر دوره نيز يادكرده است. در دوره صفويان، عالمان شيعي، جايگاه مهمي را در كتاب تاريخ ادبيات ايران، به خود اختصاص دادهاند. اين موضوع، ارتباطمستقيم با نقشي دارد كه اين گروه در ساختار دولت صفوي دارا بودهاند. از اين رو نويسنده در بخشهاي گوناگون كتاب، به مباحث مختلفي درباره عالمان شيعه و نظام آموزشي آنها، و علوم رايج در ميان آنها و مدارس شيعي مهم و عالمان سرشناس رشتههاي مختلف ديني وآثار آنها پرداخته است و تحليلهاي گوناگوني در همه اين موارد ارائه كرده كه گردآوري و تنظيم و بررسي آنها ميتواند تاريخچهاي جالب درباره حوزههاي علميه و عالمان شيعي اين دوره را به وجود آورد. بررسي ديدگاه مولف، درباره تاثير عالمان شيعي بر زبان و ادبيات فارسي در اين دوره، موضوع بحث اين مقاله است. نويسنده همانگونه كه مولف محترم را در دفاع از حريم زبان و ادبيات فارسي محق ميداند، اين حق را نيز براي خود قائل است كه به عنوان يك پژوهشگررشته تاريخ، در پارهاي از موارد تحليلهاي خود را ارائه كند. جلد چهارم كتاب تاريخ ادبيات ايران به تلخيص دكتر محمد ترابي1 كه خلاصه جلد پنجم اصل كتاب بوده و زير نظر مولف تدوين شده است و از آغاز سده دهم تا ميانه سده دوازدهم (عصر دولت صفويان) رابررسي ميكند، منبع مورد مراجعه دراين مقاله است. وضعيت عمومي زبان فارسي نويسنده، عصر صفويان را از نظر زبان فارسي مطلوب نميداند و يكي از عوامل انحطاط زبان فارسي را «ادامه تاثير و نفوذ عربي» ميداند و اين بخش چون به عالمان شيعي ربط پيدا ميكند، قابل نقل و بررسي است: همراه نشر تشيع در ايران عهد صفوي و احياي دانشهاي مذهبي اين فرقه، دوره جديدي از نفوذ فرهنگ عربي در ايران آغاز شد. در حوزههاي مذهبي شيعه در اين عهد زبان اصلي تعليم و تاليف عربي بود و نگارش كتاب و رساله به فارسي در اين راه به ندرت و تنها از باب«هدايت خلق» انجام ميگرفت. در مدرسههاي بيشمار آن دوران هركس كه زانوي تعلم برزمين ميزد با دستور زبان عربي به سراغش ميآمد و او را به استعمال بيش از دربايست واژهها و تركيبهاي عربي برميانگيخت و يا برآنش ميداشت كه يكباره از زبان مادري چشم بپوشدو عربينويسي آغاز كند. نفوذ زبان عربي در زبان فارسي حديثي تازه نبود بلكه همراه چيرگي تازيان و پراكنده شدن كيش اسلام در ايران آغاز شد و به گونهاي روزافزون، ريشه دوانيد و افزايش يافت، و پيداست كه دوران صفوي از اين فرنهاد بركنار نبود، با اين تفاوت كه انگيزه ياد شده در آغازاين گفتار، برانگيزههاي ديگري كه پيش از آن وجود داشت افزوده شد و شدت اين تاثير و نفوذ را دو چندان كرد... . (ص198) مطالبي كه مربوط به عالمان شيعه، در اظهار نظر مولف وجود دارد، از دو منظر قابل بررسي است: 1. جايگاه عالمان ديني (شيعي)در جامعه ايران يكم: عنصر دين از مهمترين عناصر فرهنگ بشري است و از اين نظر فرهنگ ايراني هم مستثنا نيست. ايرانيان نيز در هماره تاريخ شناختهشده خود به دين و مذهب دلبسته بودهاند و سعادتهاي خويش را در پرتو تحقق آرمانهايديني ديدهاند و به همه جنبشها وشورشهاي سياسي خود، هالهاي از قداست ديني بخشيدهاند. از هنگامه ظهور زرتشت در هزارههاي پيش از ميلاد تا تشكيل نخستين دولت جهاني (مادها) كه خويش را خادم آيين زرتشتي ميدانست، تا دولت بزرگ هخامنشي كه به همه اديان و مذاهب در قلمرو جغرافيايي گستردهاشاحترام ميگذاشت و نيز شورش مذهبي گئومات در عصر داريوش و انقلاب بزرگ مذهبي ساسانيان و اتحاد دين و دولت و نيز شورشهاي مذهبي ماني و مزدك، ايرانيان نشان دادهاند كه خواستههاي سياسي خود را در قالب مذهب دنبال ميكنند؛ به گونهاي كه حوادثِ نامبرده،مهمترين رخدادهاي تاريخ سياسيـ مذهبي ايران باستان، محسوب ميشود. 3علاوه بر اين، هنگامي هم كه ايرانيان از آيين و مذهب ملي خود نيز دست برداشتند، به آيين و ديني كه در آن روزگاران آن را انسانيتر و سادهتر از مذهب كهن خويش ميدانستند(اسلام)، روي آوردند. در نخستين سدههاي ورود اسلام به ايران هم آن گروه از ايرانيان كهبه دلايل گوناگون با آيين جديد هماهنگ نشدند نيز در اعلام اعتراضآميز خود راهي به جز چارچوب مذهب در نظر نگرفتند. از اين رهگذر جنبشهاي فراواني براي احياي مذهب زرتشتي در ايران پيدا شد؛ همچون جنبش سنباد، المقنع، بابك و وزيراني چون برمكيان و حاكماني چونمرداويج زياري، يا با حضور در جنبشهايي كه با جستن عناصري از درون دين جديد به مبارزه با حاملان آن يعني اعراب پرداختند نه خود دين؛ مانند جنبش مختار، زيد، يحيي بن زيد در خراسان، تشكيل سپاه ابومسلم خراساني و مشاركت در برانداختن امويها و به قدرت رساندنعباسيان و مبارزه با اعراب حامي خلافت و در همان حال، حمايت از زبان عربي در جنبش طاهريان و حمايت از علويان ناراضي و پناه دادن به آنها در شمال ايران و تشكيل دولت علويان در طبرستان و كوشش براي سرنگوني خلافت با نگرشي ديني در عهد اقتدار آل بويه و برپاييدولتهاي كوچك و بزرگ شيعي، همانند سربداران، مشعشعيان، حروفيه، بكتاشيه و سرانجام صفويه، 4 نشان دادهاند كه اگر از مذهبي رويگردان شوند به مذهبي ديگر روي ميآورند. دوم: به تناسب دينباوري ايرانيان و حمايت همه جانبه از نهاد دين، آنها، انتظار ويژهاي هم از عالمان ديني داشتهاند. اين انتظار در درجه نخست، هدايت معنوي از سوي عالمان ديني، تفسير و توضيح و تشريح اصول اعتقادي، اخلاقي و عبادي دين بوده است؛ زيرا احساسديني داشتن براي ايرانيان تنها در پرتو شناخت و عمل به دستورات ديني، ميسر ميشد، كه مجوز آن نيز توسط عالمان ديني، اعلام ميشد. اينكه ايرانيان ـ و اصولاً عموم مردم در هر عصري ـ خويش را موظف نميديدند تا مجموعه دستورات ديني را مستقيماً بياموزند، دلايل متعددي داشته است. در ايران دوره اسلامي، دليل مهمتر عربي بودن زبان اسلام است كه دانستن آن و در نتيجه فهم مستقيم دستورات دينيرا براي ايرانيان دشوار ميكرده است. پس عالمان ديني، براي انجام نخستين و اصليترين وظيفه خود كه در عين حال نخستين و مهمترين انتظار مردم هم از آنان بوده است، به ناچار بايد با مجموعه قوانين و دستورات اسلامي آشنا ميشدند و اين مهم پس از آن ممكن ميگرديد كه آنان به زبان عربي، تسلطمييافتند و ميتوانستند متون اصلي ديانت اسلام را (قرآن و سنت) به درستيبفهمند و سپس براي مردم شرح كنند. اين موضوع آنقدر از اهميت برخوردار بوده است كه عالمان ديني اگر نميتوانستند تسلط و دانش خويش را در زبان عربي و بالتبع فهم قرآن و سنت به ديگراننشان دهند، هرگز مورد مراجعه و اطمينان مردم قرار نميگرفتند. سوم: ايرانيان در عصر صفوي يكهزار سال بود كه اسلام را پذيرفته بودند. پس در دوره صفويان هم، بينياز از عالمان اسلامشناس نبودند؛ مگر آنكه با تشكيل دولت صفويان، ايرانيان ميخواستند از اسلام دست بردارند و اگر اين ادعا درست نباشد كه به دلايل تاريخيدرست نيست، معلوم است كه زبان عربي در اين دوره هم، در ايران، از سكه نيفتاد. اگر بارها و بارها متون اصلي اسلامي (قرآن و احاديث) به زبان فارسي ترجمه ميشدند، امكان نداشت كه فرهنگ دينيايرانيان از زبان عربي تهي شود و نياز به فهم آن از بين برود؛ چرا كهترجمهها هرگز برگردان دقيق معاني زبان اصلينيستند؛ بهويژه آنكه زبان اصلي وحي بوده و از قداست ويژه برخوردار است. صفويان هم كه مذهب تشيع را در ايران رسمي كردند، هرگز نتوانستند ذرهاي از اهميت زبان عربي بكاهند؛ زيرا مذهب جديد، علاوه بر آنكه در پارهاي از بخشهاي مهم و اساسي خود چون كتاب و سنت نبوي با مذهب پيشين ايرانيان (تسنن) يكسان بود، در امتياز خود از تسننباز به سيره پيشواياني تكيه ميكرد كه همه آنها عرب بودند. هرچند برخي مادراني ايراني يا از ديگر نژادها داشتهاند، اما دستورات رسيده از همه آنان در قالب زبان عربي بود و سالها پيش از آنكه در ايران مذهب رسمي تشيع شود، اين روايتها، گردآوري و باببنديشده و شرح و توضيح و تفسيرهايي يافته بودند كه باز هم به زبان عربي بود. چهارم: با تشكيل دولت صفويان در سده دهم هجري در ايران و رواج مذهب تشيع، نهاد ديني همزاد آن نيز بايد مقتدر ميشد و وظايف گستردهاي مييافت. نيازهاي نخستين دولت صفويان در عهد طهماسب اول، در برابر عثمانيان وي را وادار ساخت تا از عالمان شيعي مناطقهمجوار ايران، مانند عراق و شام دعوت كرده، آنان را به ايران فراخواند تا بتواند مشروعيت مذهبي دولت خود را استحكام بخشد. طبيعي بود كه عالمان ديني نخستين، در عصر اول صفوي، چون عربزبان بودند، در اوايل به عربي سخن بگويند و بنويسند و حوزه درسي عربي هم تشكيل دهند. به طبيعت حال، اگر عالمان شيعي ايراني به دربار صفويان در مرحله اول تشكيل اين سلسله راه يافته بودند شرايطمتفاوت بود، اما به نظر ميرسد كه در آغاز سده دهم هجري، هنوز حوزههاي علمي شيعي در ايران فعال نبودند. بدينرو شاه طهماسب، مجبور به دعوت از عالمان عراقي و شامي به ايران شد كه مولف خود در جايي ديگر به همين نكته اشاره كرده است. (ص118) پنجم: درصدي از رواج زبان عربي در ميان ايرانيان هم به لحاظ مذهبي و هم به لحاظ سياسي لازم بود؛ چه آنكه از يك سو ارتباط فكري و فرهنگي ايران عصر صفوي را، هم با گذشته فرهنگي خود و هم با جهان اسلام در آن روز قطع نميكرد، و از ديگر سوي امكان رواج و گسترشمذهب تشيع در جهان اسلام را نيز فراهم آورده، فرصت پاسخگويي و طرح نكتههاي تازه در قالب زبان عربي را براي اين مذهب فراهم ميآورد. ششم: اينكه نويسنده محترم زبان رايج در همه حوزههاي مذهبي شيعه را در اين عهد عربي ذكر ميكند نيز قابل تامل است؛ زيرا: اولاً: در مقطع نخستين ورود عالمان شيعي عرب به ايران اين نكته صحيح است؛ ولي چنانكه خود ايشان در جاييديگر از همين كتاب ذكر مي كنند، اين عالمان مجبور شدند زبان فارسي را فرابگيرند و حتي بعضي از آنها كتاب فارسي بنويسند. (ص118) ثانياً: با گذشت سالهاي اوليه، چون جوانان فارسيزبان به حوزههاي علميه راه مييافتند، اين عالمان به ناچار براي تدريس، زبان فارسي را بر ميگزيدند. همچنين با استاد شدن بسياري از اين طلاب جوان، اندكاندك زبان فارسي در همين دوره به طور طبيعي زبان رايجتدريس و تاليف شده است. هفتم: عالماني كه به دعوت دولت صفوي به ايران آمدند، هرچند مايه آميختگيزبان عربي و فارسي شدند، اما در ادامه اندك اندك به گسترش همان زبان فارسي در ميان مردم كمك كردند؛ چرا كه تدريس و تاليف فارسي را به فراواني جايگزين تاليف و تدريس به زبان عربيكردند. 2. آثار نظم و نثر عالمان شيعي كتاب تاريخ ادبيات ايران، آثاري را براي عالمان شيعي، در قلمروهاي گوناگون برشمرده و گاه نيز از برجستگيهاي ادبي آنها سخن گفته است. در زير گزارشي از آن را ميآوريم: قلمرو شعر فارسي در عصر صفوي در اين قسمت مولف از 62 شاعر نام برده، ذيل هر يك توضيحاتي را ميافزايد. ما از ميان آنها به اسامي شاعراني اشاره ميكنيم كه با علوم ديني سروكار داشتهاند؛ يا خود عالم دين بودهاند، يا تا حدودي تحصيلاتيديني داشتهاند: 1. پرتوي شيرازي: از شاگردان جلالالدين دواني كه دانشهاي عقلي را از او گرفت (ص291) و ساقينامه او را از بهترينها ذكر كردهاند. (ص292) 2. شاه طاهر دكني: از پيشروان مشهور مذهب اسماعيلي در سده دهم و رئيس فرقه نزاري است كه پيروان زيادي در ايران و عراق و سوريه و مصر و ماوراءالنهر داشته است (ص294). او دانشهاي عقلي را نزد شمسالدين محمد خضري فراگرفت. ديوان او به نام روح افزا موجوداست... با غزلها و قصايد استادانه. (296) 3. شرف جهان قزويني متخلص به شرف: در جواني مقدمات دانش و ادب را در زادگاه خود فراگرفت و سپس به شيراز رفت و نزد امير غياثالدين منصور دشتكي شيرازي و خواجه جلالالدين محمود شيرازي به كسب دانشهاي معقول همت گماشت و همين آشنايي با شيوه دو استاد معارضيكديگر، باعث شد تا دانشمندان زمان مانند ابوالحسن بن احمد باوردي به فضل او گواهي دهند(ص299). ميرزا شرف علاوه بر دانشهاي عقلي و شرعي، در ادب و دانشهاي ادبي و نيز در خط و انشا و شعر و حتي در موسيقي و آواز، فريد زمان خود گرديد. وي با داشتن سخن منتخب وغزلهاي كوتاه و بسيار با حال خود، بنابر گفته تقيالدين اوحدي، مبتكر طرز جديدي است كه آن را «طرز وقوع» ناميدهاند. (ص300) 4. ضميري اصفهاني: از شاعران معروف سده دهم است كه در محضر ميرغياثالدين منصور دشتكي شيرازي دانش آموخت و طب و رياضيو نجوم فراگرفت... پركار و در قصيده و غزل و مثنوي توانا و از اين جهت با امير خسرو دهلوي همانند بود. چنانكه او را خسرو ثانيگفتهاند. 5. قاسم گنابادي: در پارهاي از مآخذ نوشتهاند كه دانشهاي عقلي را در خدمت غياثالدين منصور دشتكي شيرازي آموخت (ص313)... كوشش آن شاعر در نظم تاريخ پادشاهي و جنگها و پيروزيهاي سه تن از پادشاهان معروف سده نهم و دهم، شركت موثر او را در نظم حماسههايتاريخي فارسي مسلم ساخته است. (ص314) 6. كاهلي كابلي: از سادات متولد بخارا و شاگرد عبدالرحمن جامي... . كاهلي از دانشهاي زمان خود خاصه تفسير و كلام و عرفان و هيئت و معما و تاريخ آگاه بود. معاصران او سخنوري وي را ستودهاند. او از ارادتمندان نقشبندي بود. (ص336) 7. وحشي بافقي: مقدمات ادب را در يزد فراگرفت و چندي در آن شهر سرگرم مكتبداري بود (ص329). قصيدههاي او در ستايش و تركيبها و ترجيعهايش خاصه مربع و مسدس آنها هم از نظمهاي بسيار دلپذير عهد صفوي است. (ص331) 8. عرفي شيرازي: با مطالعه شعر عرفي خاصه قصيدههايش، ورود او در مقدمات علم پزشكي و منطق و حكمت آشكار ميشود. (ص347) 9. سحابي استرآبادي: متولد شوشتر و در چهل سال آخر عمر در نجف از فقيهان روزگار خود شد. كلياتِ سحابي از او برجايمانده با اشعاري عرفاني. (ص361) 10. نظيري نيشابوري: از شاعران بلندآوازه سده دهم و اوايل سده يازدهم هجري و بهحق از بازماندگان نامآور استاداني است كه در پايان قرن دهم در خراسان ميزيستند و آيين سخنوري پيشين را در گيرو دار دشواريهايي كه در راه فرهنگ ايراني پديد ميآمد، پاسداريميكردند(ص369). در مدت اقامت خود در احمدآباد گجرات، به انديشه آموختن زبان عربي و دانشهاي ديني همت گماشت. عربي را نزد شيخ غوش مندوي مولف كتاب گلزار ابرار آموخت. در حديث و تفسير از محضر مولانا حسين جوهري استفاده كرد.... او بر مذهب دوازده امامي ودر عقيدت خود استوار بود. (ص370) 11. نقي كمرهاي: از شاعران سده دهم و يازدهم هجري است. دانشهاي زمان خود را در كاشان فراگرفت و بر اثر تحصيلات ژرف علمي «بهغايت فاضل كامل محقق مدقق» ببار آمد و گذشته از دانشهاي رسمي زمان در تصوف و عرفان تحقيق داشته و موحدي قائل به وحدت وجود بودهاست (ص419). سخنش روان و دور از ابهامها و تعقيدهاي لفظي و معنوي است. مقصود خود را به سادگي و رها از هرگونه تكلّف بيان ميكند. هم قصيدهسرا است و هم غزلگوي، و اگر چه تعليمات مدرسهاي او در كلامش بيتاثير نمانده است، ولي در غزلش شور و حال و بيتهايمضموندار پرمعنا بسيار است. (ص420) 12. شيخ بهايي عاملي: از جمله عالمان و شاعران معروف سده يازدهم هجري است كه با پدر به ايران آمد (ص423). در ادب عربي و فارسي و دانشهاي ديني و بعضي از دانشهاي عقلي به ويژه رياضي مهارتي حاصل كرد. او شاگردان مشهوري دارد؛ مانند مجلسي اول، فيض كاشاني،باقرسبزواري، صالح مازندراني، و ساوجي كه پس از مرگ استاد، كتاب فارسي او را در فقه به نام جامع عباسي تمام كرد (ص424). مثنويهاي اصلي شيخ بهايي عبارتند از: نان و پنير، طوطينامه، شيروشكر، نان و حلوا(ص425). او فارسي را از راه تتبع اثرهاي اصيل فارسيآموخت. زباني درست، ولي پرآميخته در شعر دارد و انديشههاي خود را با بياني ساده و روان اظهار كرده است. يكي از علتهاي رواج اشعار بهايي چاشني تند عرفاني آنها است. (ص425) 13. شفايي اصفهاني: از عالمان و پزشكان مشهور زمان خود در اصفهان بود (ص443). او حكمت نظري را هم فراگرفته بود... او را به حق بايد يكي از شاعران منتخب دوران صفوي شمرد و طبيعي است كه مايه علمي او خاصه در حكمت و عرفان در اين راه او را ياري بسيار كرد.(ص444) 14. سليم تهراني: از بدايت حالش اطلاع كافي در دست نيست و چنانكه نوشتهاند تحصيل منظم مدرسهاي نداشت؛ ولي چنانكه از شعرش دريافت ميشود گذشته از استعداد فطري از دانشهاي زمان خود بياطلاع نبود(ص476). سليم را به نازكي خيال و خلق مضمونهاي تازه و سعيدر ارسال مثل و تمثيل وصف كردهاند. زبان او در شعر گاه ساده است و نزديك به زبان عاميانه، و اين بيشتر از آنجا است كه سليم تحصيل منظم مدرسهاي كافي نداشت. (ص477) 15. الهي اسدآبادي: معاشر حكيم شفاهي، كه سخن پخته و استوار و خيالهاي باريك و استعارههاي لطيف او را ستودهاند. وي در قصيدهگويي توانا و در اين راه پيرو شيوه استادان پيشين بود. از قصيدههايش تبحر او در دانشهاي زمان و اطلاع از فرهنگ ايراني ـ اسلاميآشكار است. (ص485) 16. فياض لاهيجي: از حكيمان و متكلمان مشهور سده يازدهم هجري و از شاگردان معروف و مقرب ملاصدراي شيرازي است. وي گذشته از مراتب دانش و فضل و تاليفهاي معروفي كه در حكمت و كلام داشته است، در شمار شاعران مشهور عهد خود بوده است (ص499) و زبانش سالم و سادهاست. (ص500) 17. صائب تبريزي: پرورش يافته اصفهان بود و بنابر شيوه زمان به يقين آنچه را كه از دانشهاي ادبي و عقلي و نقلي كه دربايست فرهيختگان زمان بود، نزد استادان آن شهر آموخت (ص501). شيوه نو در سخنوري در سخن صائب به كمال رسيد. (ص512) 18. واعظ قزويني: از واعظان و عالمان مذهبي سده يازدهم. او دانشهاي ديني را در محضر ملا خليل غازي قزويني متكلم، فقيه و محدث فرا گرفت. مهمترين اثر او به فارسي ابواب الجنان است(ص521). بسياري از قطعههايش تاريخدار و مربوط به حوادث ميان سالهاي 1030 وسال 1088 است و پر است از نكتههاي اخلاقي و پند و موعظه. شعر او متوسط و بعضي از بيتهايش در سطح نازل است؛ با اين حال بيتهاي قابل انتخاب كم ندارد. (ص522) 19. بينش كشميري: از شاعران سده يازدهم هجري هند. آغاز حياتش با آموختن دانش و ادب و شرع گذشت. كلامش از ابهام كه يكي از ويژگيهاي شعر در عهد او است خالي و بلكه از اختصاصات آن صراحت و روشني معنا است. (ص 524 و 525) به اين ترتيب از 62 شاعري كه در اين دوره ياد شدهاند يك سوم آنها بدون ترديد ابتدا علوم ديني را آموختهاند و همان زبان عربي مورد نكوهش نويسنده را فرا گرفتهاند و سپس در عرصه شعر فارسي سرامد گرديدهاند. بنابراين عالمان ديني و حوزههاي علميه در سدههايمورد بحث مولف، مانع گسترش شعر و زبان فارسي نشدهاند؛ علاوه بر آنكه خيالپردازي تازه و ابداعات شعري نيز به گفته و تصريح خود مولف در آثار آنها ديده ميشود. قلمرو نثر فارسي در عهد صفوي نويسنده كتاب تاريخ ادبيات ايران، عصر صفويان را عصر تدوين نهايي دانشهاي مذهبي شيعه نام نهاده است(ص117). عالمان شيعي اين دوره، در رشتههاي گوناگون به زبان فارسي تاليفهايي داشتهاند كه به تفكيك رشتهها به اين آثار اشاره ميشود: 1. قرائت قرآن(ص 118 و 119) ترجمه الدر النظيم، حاجي محمد سكاكي طبسي (فضائل تلاوت قرآن و آداب وطريقه ختم آن و اثرها و خاصيتهاي آيهها و سورههاي قرآن). تحفة القراء، ملامصطفي قاريتبريزي (كتابهاي جامع در قرائت قرآن به زبان فارسي). خلاصة القراء، عبدالكريم قاري (در علم قرائت). رساله تجويد، محمدبن سميع قاري. اسرار القرآن، ملامير قاريگيلاني (در علم تجويد). 2. تفسير قرآن (ص 119 ـ 121) تفسير شاهي يا آيات الاحكام، ميرسيد ابوسعيدحسيني شريفي. تفسير جلاءالاذهان (تفسيرگازر)، ابوالمحاسن حسين گرگاني. منهج الصادقين، فتحاللّهبن ملاشكراللّه كاشاني. تفسير ترجمه الخواص، علي بن حسن زواري. لطايف غيبي و عواطف لاريبي، احمد بن زينالعابدين عاملي (تفسيري كلامي). (والضحيـ الانشراح)، محمد بن محمود دهدار (تفسير حكمي ـ عرفاني). بحر موج، بهاءالدين محمد اصفهاني. 3. معجم قرآن (ص 563) هديه قطبشاهي، محمدعلي كربلايي (فهرست الفبايي آيهها با مقدمه فارسي). 4. نيايشنامهها(ص 564 و 565) مفتاحالنجاة، عليبن حسن زواري. جمال صالحين، حسن بن عبدالرزاق لاهيجي (موضوع اين اثر درباره اعمال واجب و مستحب و عبادتهايي درهريك از دوازده ماه سال و روزهاي متبرك و نيايشهاي ويژه هريك از آنها و آيينهاي زيارت پيامبر و امامان). سفينة النجاة، اصغربن محمديوسف قزويني. تحفة الابرار، ترجمه خلاصة الاذكار فيض (نيايشهاي بايسته هركاري در هرشب و روز از حضر و سفر). زادالعقبي، فيض كاشاني (نيايشها و وردهايي از اهل بيت ويژه ماههاي رجب و شعبان و رمضان). لب الحسنات، فيض كاشاني (دعاهاي روزانه و هفتگي و ماهانه). مفتاحالفلاح، شيخ بهايي به ترجمه خوانساري (نيايشهاي شبانهروزي). خزائنالجواهر، محمد حسين خاتونآبادي (دعاها و ذكرها و وردها و كارهاي ديني روز و شب). 5. حديث (ص 565 و 566) ترجمة المناقب، ابوالحسن علي بن حسن زواري( ترجمه كشفالغمة في معرفة الائمه اربلي). مسار الشيعه، زينالدين علي نقي كمرهاي (يك افتتاح و دوازده فصل و اختتام). همم الثواقب، زينالدين علي نقي كمرهاي (در دوازده فصل داراي حديثهايي در موضوعهاي گوناگون ديني و دنيائي مومنان شيعه). ترجمه صحيفه سجاديه، محمدصالحبن محمدباقر قزويني. ترجمه نهجالبلاغه، محمدصالحبن محمدباقر قزويني. ترجمه توحيد مفضل، محمدصالحبن محمدباقر قزويني. اربعينات، شيخ بهايي (ترجمه شده توسط ابن خاتون). صافي، ملاخليل بن غازي قزويني (ترجمه و شرح كتاب كافي محمدبن يعقوب كليني). كفاية المهتدي في معرفة المهدي، ميرمحمد بن محمد لوحي (مطهر)، (ترجمه حديثهايي از روايات فضلبن شاذان). تحفه سليماني، مسيحاي كاشاني (ترجمه الارشاد شيخ مفيد). رساله رجعت، محمدباقر مجلسي. جلاءالعيون، محمدباقر مجلسي (سرگذشت پيشوايان). ترجمه نامه اميرالمومنين (علیه السلام) به مالك اشتر، محمدباقر مجلسي. حلية المتقين، محمدباقر مجلسي (حديثهايي در آيين زندگي). عين الحيات، محمدباقر مجلسي (ترجمه وصاياي پيامبر(ص) به ابوذر غفاري). نهج الفصاحه، كمالالدين حسين(ترجمه نهجالبلاغه). تاج المناقب في فضائل الائمه، كمالالدين حسين (فضيلتهاي امامان). ترجمه منلايحضره الفقيه به نام لوامع صاحبقراني، محمدتقي مجلسي (با چند جستار سودمند در آغاز آن). بركات المشهد المقدس، محمدصالحبن محمدباقر قزويني (ترجمه عيون اخبارالرضا). خوردن آدم از شجره منهيه، محمدصالحبن محمدباقر قزويني. 6. فقه شيعه (ص 567 و 568) ابواب الجنان، فيض كاشاني (در بايستگي وجوب نماز آدينه). احكام عبادات، محمدتقي مجلسي. حديقة المتقين، محمدتقي مجلسي. الشك فيالصلوة، محمدباقر مجلسي. حدود و تعزيرات، محمد باقر مجلسي. ديات و قصاص، محمد باقر مجلسي. رساله ارشاد، مقدس اردبيلي. جامع عباسي، شيخ بهاءالدين عاملي و محمد نظام بن حسين (جامعترين و مهمترين كتاب در فقه شيعه). ترجمه صلات، فيض كاشاني (رساله كوتاه در باب ترجمه نماز). رساله در صلات و صوم (يا رساله عملي)، مقدس اردبيلي. رساله حج، مقدس اردبيلي. 7. اعتقادات (ص568 و 569) رساله حسينيه، عزالدين بن جعفر آملي (در بيان اعتقادات قلبيه و ذكر عبادات شرعيه). ترجمه نهج البلاغه، عزالدين بن جعفر آملي. اصول دين يا اثبات وجوب، اردبيلي. حديقة الشيعه، اردبيلي. كاشف الحق، ميرميران اردستاني (بر اساس حديقةالشيعه اردبيلي). زبدة التصانيف، حيدربن محمد خوانساري (علم كلام و فقه و سيره). تحفه شافعي و عطيه الهي، زينالدين علي بدخشي (ترجمه تجريد الكلام طوسي). علاقة التجريد، اميرمحمد اشرف عاملي. شجرة التجريد، رفيعالدين حيدر حسيني. شمع اليقين، ميرزا حسن قمي (حكمت و كلام). رساله در مسائل مختلف فيه حكمت، ميرزا حسن قمي. جمال الصالحين، ميرزا حسن قمي. ضياء القلوب، محمدبن عبدالفتاح تنكابني (امامت و اثبات مذهب حق). مجالس المومنين، قاضي نوراللّه شوشتري (امامت و اثبات مذهب حق). تذكرة الائمه، محمدتقي بن منصور علي مجلسي (ظهور پيامبر(ص) و اثبات نبوت و امامت چهارده معصوم). حق اليقين، محمدباقر مجلسي (آخرين كتاب معتبر اعتقادي شيعه به فارسي و آخرين تاليف از 49 تاليف فارسي مجلسي). گوهر مراد، لاهيجي قمي (دوره كامل از علم كلام شيعي). سرمايه ايمان، لاهيجي قمي (تلخيصي از گوهرمراد). فصول مختار و دوجلد فارسي، آقا جمال خوانساري (ترجمه الفصول سيد مرتضي). 8. كتب اخلاقي (ص571 ـ 575) سلوك الملوك، روزبهان خنجي. اخلاق همايون، اختيار الدين تربتي. اخلاق شمسيه، حسين بن روزبهان. نهج المتقين في اخلاق سيد المرسلين، ابوالفضل منشي. دستور الوزرا، ابوالفضل منشي. محاسن الآداب، نصرالدين استرآبادي (ترجمه مكارم الاخلاق طبرسي). اخلاق حكيمي، حسن بن علي. شاهد صادق، ميرزا محمد صادق اصفهاني. رساله محمد سعيد، حافظ محمد سعيد (اخلاق و حكمت عملي و بسيار معروف). اخلاق حسني، علي بن طيفور بسطامي. ابواب الجنان، ميرزا رفيع واعظ قزويني. جمالالصالحين، ميرزا حسن قمي. آيينه شاهي، فيض كاشاني. تحفة الابرار، علمالهدي پسر فيض. حلية المتقين، مجلسي. عين الحيوة، مجلسي. توضيح الاخلاق، خليفه سلطان. ابواب البيان، محسن سبزواري. اربعين، ادهم واعظ خلخالي. تحفة المجالس، مجدالدين حسيني (تاريخ سرگذشت شاهان و نكات اخلاقي). اخلاق طهماسبي، سيد ماجد حسيني. دستورالسلطنة، ابوالفضل منشي (آيين كشورداري). اخلاق شفايي، مظفربن محمدحسين. نصايح يوسفي، هروي. اخلاق منصوري، غياثالدين منصور دشتكي. 9. كتب قصص و حكايات (583 و 584) زينة المجالس، سيد مجد الدين محمد مجدي. نوادر الحكايات، عبدالغني فخر الزماني (داستانهاي شگفت پيامبران و امامان و شاهان). شاهد صادق، محمدصادق صادقي اصفهاني (حكايات و نوادر اخلاقي، ادبي، جغرافيايي و تاريخي). 10. تواريخ ديني (ص 592) تاريخنويسي در اين بخش شامل تاريخهاي عمومي و تواريخ اسلام تا عهد صفويان است و نيز تواريخ ويژه حكومت صفويان (ص590 ـ 584) كه دراين قسمتها، به احتمال فراوان، بسياري از نويسندگان بهويژه كساني كه تاريخ اسلام را نوشتهاند، با متون ديني آشناييداشتهاند؛ ولي چون مولف محترم به اين نكته درباره آنها تصريح نكرده است از ذكر نام و اثرشان خودداري ميگردد و تنها به معرفي آثار و نويسندگان در بخش تواريخ ديني اكتفا ميشود: عجائب القصص، عبدالواحدبن محمد مفتي. قصص انبياء كريم، واعظ بيرجندي. مجمل الهدي، علي بن حسن زواري. روضة الاحباب، دشتكي شيرازي (سيره پيامبر(ص) و اهل بيت(ع) ). افصح الاحوال، علي بن حسن زواري (در مورد پيامبران قبل از اسلام). انيس المومنين، فاضل ابهري. مجالس المومنين، نوراللّه شوشتري. مطالع الانوار، ابن نورالدين كاشاني. حيات القلوب، محمدباقر مجلسي. جلاء العيون، محمدباقر مجلسي. اعجاز مصطفوي، ميرمحمد صالح كشفي. درالمجالس، سيف المظفر نوبهاري. 11. سرگذشت حكيمان و عارفان (ص593 و 594) تاريخ الحكما، مقصود علي هروي (ترجمه تاريخ الحكماي شهرزوري). قول الحكما، ميرسيد صدرالدين (گزيده تاريخ الحكما). 12. تذكرههاي فارسي (ص594 ـ 597) مجمع الخيار، قاضي ميراحمد قمي (ذكر سخنوران). مجمع الشعرا، قاضي ميراحمد قمي (ذكر شاعران). گلستان هنر، قاضي ميراحمد قمي (ذكر هنروران). تذكره فيروزآبادي، ميرزا محمدطاهر (درباره شاعران عصر صفوي). سلم السماوات، شيخ ابوالقاسم انصاري (دربرگيرنده احوال بعضي از شاعران و حكيمان). شاهد صادق، ميرزا محمدصادق اصفهاني (در زندگينامه مشاهير). صبح صادق، ميرزا محمدصادق اصفهاني (در زندگينامه مشاهير). مجالس المومنين، قاضي نوراللّه شوشتري (دربرگيرنده احوال بعضي از عالمان و 22 تن از شاعران). 13. موضوعات علوم (تقسيمبندي علوم) (ص137 ـ 138) رياض الابرار، حسين عقيلي رستمداري (با گرايش شيعي در علوم گوناگون). رسالة الاعضالات، ميرمحمدباقر داماد استرآبادي (علوم گوناگون). رساله صناعيه، ميرفندرسكي (علوم گوناگون). انموذج العلوم، محقق شرواني (علوم گوناگون). فهرست العلوم، فيض كاشاني (علوم گوناگون). 14. هيئت و نجوم (ص159 ـ 161) معرفت تقويم، ملاعبدالعلي بيرجندي. شرح معرفت تقويم، گنابادي. التحفة الحاتمية، شيخ بهايي (علم اصطرلاب). پارسينويسان برتر دراين قسمت هم به نامهايي از عالمان شيعي برميخوريم كه به آنها اشاره ميشود: 1. ملافتحاللّه كاشاني: شاگرد كركي بوده است كه چند اثر او به فارسي عبارتند از: شرح نهجالبلاغه و ترجمه قواعد الاحكام علامه حلي و كشفالاحتجاج طبرسي. مولف، نثر او را آميخته از پارسي و تازي كه بهره تازي آن بيشتر است، ميداند. (ص614) 2. قاضي ميراحمد قمي: چند كتاب مهم او عبارتند از: خلاصةالتواريخ در عصر اسماعيل دوم كه به سبب اشتمال بر اطلاعات موثق و مشروح درباره آغاز سلسله صفوي و عده زيادي از رجال ادب و شعر و هنر از مآخذ مهم و معتبر است. گلستان هنر، ديگر كتاب مهم و پرارزش اواست كه تذكره هنرمندان گوناگونيچون خوشنويسان و نقاشان و صحافان و تذهيبگران و رنگآميزان است كه با آنها رابطه شاگردي يا آشنايي داشته است. مجمعالشعراء و مناقبالفضلاء هم تذكرهاي است در ترجمه احوال شاعران و پادشاهان و شاهزادگان و ايران و تركان.جمعالخيار هم تذكرهاي ديگر است در بيان احوال شاعران و نويسندگان آذربايجان و عربستان و عراق و خوزستان. قلم ميراحمد همهجا ساده و روان و بيتكلف است؛ حتي در ديباچه آثار. (ص 615 و 616) 3. قاضي نوراللّه شوشتري: وي به فارسي و عربي شعر ميسرود و تاليفات زيادي در مسائل مذهبي شيعه دارد. اما مهمترين اثر او در اثبات تشيع و ترجمه رجال بزرگ شيعه است كه مجالس المومنين نام دارد. نثر اين كتاب خوب و روان و خالي از عيب است. (ص623) 4. ملكشاه حسين سيستاني: از بازماندگان صفاريها است. او علوم ادبي و نقلي و عقلي زمان را آموخت و كتاب احياءالملوك او اثر قابل توجهي است در تاريخ سيستان. (ص626) 5. اسكندر بيگ منشي: در جواني به آموختن علم سياق پرداخت و يقيناً ديگر دانشهاي عهد خود خاصه علوم ادبي و شرعي را نيز فرا گرفت. نويسنده، نثر يك دست او را ستوده و يكي از وجوه اهميت كتاب را «اشتمال آن بر احوال شاعران و عالمان و سادات و هنرمندان و اركاندولت از وزيران و اميران و خوانين با ذكر وفيات آنان كه بسيار قابل استفاده محققان ميتواند بود» ذكر ميكند. (ص 630 و 631) 6. نصرآبادي: نويسنده او را شاگرد آقا حسين خوانساري ذكر ميكند و دو كتاب تذكره نصرآبادي و گلشن خيالات وي را نام برده است. (ص640) از 46 نفري كه در اين قسمت ذكر شدهاند، 26 نفر يا مربوط به عهد تيموريان هستند يا در قلمرو حكومت گوركانيان هند و عثمانيان. بنابراين از ميان 20 نفر باقيمانده 6 نفر از عالمان علوم ديني بودهاند كه در اين عرصه نيز سرامد شدهاند. با توجه به حضور عالمان شيعي در عرصههاي نظم و نثر زبان فارسي عصر صفويان كه در دورههاي بعد هم ادامه يافته است، منصفانه آن است كه جايگاه آنان در گسترش بيش از پيش زبان فارسي در ميان عموم مردم ايران، مورد پژوهش جديتري قرار گيرد. پي نوشت : * دانشآموخته حوزه علميه، مسئول گروه تاريخ دفترتبليغات اسلامي خراسان و دكتراي رشته تاريخ و تمدن ملل اسلامي. 1. صفا، ذبيحاللّه، تاريخ ادبيات ايران، تلخيص: محمد ترابي، جلد چهارم، انتشارات فردوس، تهران 1378. 2. در نقل عبارات كتاب، مجبور به اندكي تغيير و تصرّف شديم تا خوانندگان گرامي دچار مشكلات كمتري در درك مطالب شوند. 3. ر. ك: پيرنيا، حسن، تاريخ ايران باستان؛ محمدي، محمد، تاريخ و فرهنگ ايران؛ نفيسي، سعيد، تاريخ تمدن ايران ساساني؛ زرينكوب، عبدالحسين، تاريخ مردم ايران، جلد اول؛ افتخارزاده، محمود، اسلام و ايران؛ اقبال آشتياني، عباس، تاريخ ايران. منبع : كتاب تاريخ ادبيات ايرانارسال مقاله توسط عضو محترم سایت با نام کاربری : sm1372/س
#فرهنگ و هنر#
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 453]
صفحات پیشنهادی
آثار فارسي عالمان شيعي در عصر صفويان
آثار فارسي عالمان شيعي در عصر صفويان كوششهاي عالمان شيعي در عرصههاي گوناگون تاريخ سياسي، اجتماعي و فرهنگي ايران ناشناخته مانده و به اندازه شايسته، مورد ...
آثار فارسي عالمان شيعي در عصر صفويان كوششهاي عالمان شيعي در عرصههاي گوناگون تاريخ سياسي، اجتماعي و فرهنگي ايران ناشناخته مانده و به اندازه شايسته، مورد ...
آيينه دار غزل شيعي
آيينه دار غزل شيعي اشاره«دكتر غلامرضا رحمدل» شاعري دلسوخته بود، شعرش آميزه بغض و ... آثار فارسي عالمان شيعي در عصر صفويان كوششهاي عالمان شيعي در عرصههاي ...
آيينه دار غزل شيعي اشاره«دكتر غلامرضا رحمدل» شاعري دلسوخته بود، شعرش آميزه بغض و ... آثار فارسي عالمان شيعي در عصر صفويان كوششهاي عالمان شيعي در عرصههاي ...
طبیعت در ادبیات فارسی 9
آثار فارسي عالمان شيعي در عصر صفويان بررسي ديدگاه مولف، درباره تاثير عالمان شيعي بر زبان و ادبيات فارسي در اين دوره، موضوع .... به طبيعت حال، اگر عالمان ...
آثار فارسي عالمان شيعي در عصر صفويان بررسي ديدگاه مولف، درباره تاثير عالمان شيعي بر زبان و ادبيات فارسي در اين دوره، موضوع .... به طبيعت حال، اگر عالمان ...
فضاي گفتماني تدوين بحارالانوار در عصر صفوي(2)
فضاي گفتماني تدوين بحارالانوار در عصر صفوي(2)-فضاي گفتماني تدوين ... صفوي از ميان آثار هفتاد و چهارگانه علامه مجلسي ( 20 اثر عربي و 54 کتاب فارسي) رساله آداب ... صفوي، رواج تشيع را تقويت خود مي انگاشت و عالمان شيعه را وادار به فارسي ...
فضاي گفتماني تدوين بحارالانوار در عصر صفوي(2)-فضاي گفتماني تدوين ... صفوي از ميان آثار هفتاد و چهارگانه علامه مجلسي ( 20 اثر عربي و 54 کتاب فارسي) رساله آداب ... صفوي، رواج تشيع را تقويت خود مي انگاشت و عالمان شيعه را وادار به فارسي ...
تغيير مذهب در ايران: دين و قدرت در عصر صفويه
تغيير مذهب در ايران: دين و قدرت در عصر صفويه اين نوشته در باره کتابي است که ... در اين امر، او و ديگر فقهاي مهاجر عاملي در اقليت بودند، چرا که عالمان شيعي خاصه در ... (زنده در 947ق) از شاگردان محقق کرکي اشاره شدهکه آثار متعددي را به فارسي ترجمه ...
تغيير مذهب در ايران: دين و قدرت در عصر صفويه اين نوشته در باره کتابي است که ... در اين امر، او و ديگر فقهاي مهاجر عاملي در اقليت بودند، چرا که عالمان شيعي خاصه در ... (زنده در 947ق) از شاگردان محقق کرکي اشاره شدهکه آثار متعددي را به فارسي ترجمه ...
فضاي گفتماني تدوين بحار الانوار در عصر صفوي(1)
فضاي گفتماني تدوين بحار الانوار در عصر صفوي(1)-فضاي گفتماني تدوين بحار ... در جايگاه شيخ الاسلام عصر صفوي با تأليف آثار فارسي و عربي گوناگون، طيف .... صفوي حضور داشتند و به نحوي با آن همکاري مي کردند، يا از عالمان سني شيعه شده اي ...
فضاي گفتماني تدوين بحار الانوار در عصر صفوي(1)-فضاي گفتماني تدوين بحار ... در جايگاه شيخ الاسلام عصر صفوي با تأليف آثار فارسي و عربي گوناگون، طيف .... صفوي حضور داشتند و به نحوي با آن همکاري مي کردند، يا از عالمان سني شيعه شده اي ...
تحليلي بر روند تفسيرنويسي فقهي در دوره صفوي در آخرين شماره - واضح
تحليلي بر روند تفسيرنويسي فقهي در دوره صفوي در آخرين شماره «صحيفه مبين» ... بر اساس فقه شيعه، باعث دعوت از عالمان شيعي خارج از ايران به ويژه «جبل عامل» لبنان شد. ... سياسي حاكم از فقيهان آثار فقهي تفسيري از جمله تفاسير فقهي متعددي نگاشته شدهاند كه از ... بسيج دانشجويي دانشگاههاي استان فارس: اشغالگران با موعظه و ا.
تحليلي بر روند تفسيرنويسي فقهي در دوره صفوي در آخرين شماره «صحيفه مبين» ... بر اساس فقه شيعه، باعث دعوت از عالمان شيعي خارج از ايران به ويژه «جبل عامل» لبنان شد. ... سياسي حاكم از فقيهان آثار فقهي تفسيري از جمله تفاسير فقهي متعددي نگاشته شدهاند كه از ... بسيج دانشجويي دانشگاههاي استان فارس: اشغالگران با موعظه و ا.
دیدگاه علمای عصر صفوی در باره احکام نجومی و سعد و نحس ایام
در اینجا به بررسی دیدگاه علمای عصر صفوی در باره این دانش بر پایه یک نسخه ... از پرنسخهترین آثاری است که از دوره صفوی به این سوی در میان آثار مخطوط یافت میشود. ... که در علم نجوم شرعی است مرتبط است، رساله های هلالیه عربی و فارسی او و نیز رساله ... که این عالمان، به علاوه چند تن از علمای بزرگ شیعی از عصر پیش از صفوی بیان ...
در اینجا به بررسی دیدگاه علمای عصر صفوی در باره این دانش بر پایه یک نسخه ... از پرنسخهترین آثاری است که از دوره صفوی به این سوی در میان آثار مخطوط یافت میشود. ... که در علم نجوم شرعی است مرتبط است، رساله های هلالیه عربی و فارسی او و نیز رساله ... که این عالمان، به علاوه چند تن از علمای بزرگ شیعی از عصر پیش از صفوی بیان ...
زندگی سیاسی شیخ بهایی
در عرصه سیاست از فقهای بزرگ عصر صفوی است و سالیان متمادی عهدهدار مهمترین ... برخی با توجه به آثار مکتوب وی، به عنوان نویسندهای توانا به او نگریستهاند. ... در سالهای اولیه مهاجرت، (به دلیل عدم آشنایی با زبان فارسی) در فراگیری علم و دانش ... اربعین تالیف اربعین از سوی محدثان و عالمان شیعی بر اساس حدیث معروفی است که از ...
در عرصه سیاست از فقهای بزرگ عصر صفوی است و سالیان متمادی عهدهدار مهمترین ... برخی با توجه به آثار مکتوب وی، به عنوان نویسندهای توانا به او نگریستهاند. ... در سالهای اولیه مهاجرت، (به دلیل عدم آشنایی با زبان فارسی) در فراگیری علم و دانش ... اربعین تالیف اربعین از سوی محدثان و عالمان شیعی بر اساس حدیث معروفی است که از ...
9 فرمان تاریخی شاهان صفویه
9 فرمان تاریخی شاهان صفویه-تاریخ - در موزه ملی ملک مشهد تعداد 23 فرمان ارزشمند تاریخی مربوط به دوره های صفوی ، زند و قاجار وجود دارد که از میان آنها 9 فرمان به دوره صفویه تعلق دارد. این 9 فرمان همانند ... گاه شمارى دوازده حيوانى و كاربرد آن در آثار تاريخى (2) ... تاثير او و ديگر عالمان شيعه در هدف بخشى به سلسله صفوى بود كه تفكر آنان را .
9 فرمان تاریخی شاهان صفویه-تاریخ - در موزه ملی ملک مشهد تعداد 23 فرمان ارزشمند تاریخی مربوط به دوره های صفوی ، زند و قاجار وجود دارد که از میان آنها 9 فرمان به دوره صفویه تعلق دارد. این 9 فرمان همانند ... گاه شمارى دوازده حيوانى و كاربرد آن در آثار تاريخى (2) ... تاثير او و ديگر عالمان شيعه در هدف بخشى به سلسله صفوى بود كه تفكر آنان را .
-
فرهنگ و هنر
پربازدیدترینها