تور لحظه آخری
امروز : دوشنبه ، 18 تیر 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):خداوند نماز بنده‏اى را كه دلش همراه بدنش نيست نمى‏پذيرد.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

اتاق فرار

خرید ووچر پرفکت مانی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

پیچ و مهره

طراحی کاتالوگ فوری

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

میز جلو مبلی

هتل 5 ستاره شیراز

آراد برندینگ

رنگ استخری

سایبان ماشین

قالیشویی در تهران

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

شرکت حسابداری

نظرسنجی انتخابات 1403

استعداد تحلیلی

کی شاپ

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

آمپول بیوتین بپانتین

پرس برک

بهترین پکیج کنکور

خرید تیشرت مردانه

خرید نشادر

خرید یخچال خارجی

وکیل تبریز

اجاره سند

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ووچر پرفکت مانی

خرید سی پی ارزان

خرید ابزار دقیق

بهترین جراح بینی خانم

تاثیر رنگ لباس بر تعاملات انسانی

خرید ریبون

ثبت نام کلاسینو

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1805495738




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

سری که درد... می‌کند


واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: سری که درد... می‌کند
سری که درد می‌کند
«سلام. بعله! خودم هم می پذیرم و اعتراف می کنم که داستان های این مجموعه، هر کدام حال و هوای خودش را دارد؛ و الزاما با داستان بغلی و همسایه روبه رویی و بقیه اهالی این محل و داستان های دیگر این مجموعه ارتباط برقرار نمی کند.یک پاسخ این است که: خب نکند؛ ارتباط برقرار نکند. مگر داستان های یک مجموعه، فصل های مختلف یک رمان هستند که ارتباط و انسجامی ارگانیک در میانشان ضرورت داشته باشد؟! در یک مجموعه، مهم این نیست که هر داستانی با داستان دیگر ارتباط برقرار کند. مهم این است ـ و خدا کند _ که هر داستانی توفیق ارتباط با مخاطب را پیدا کند...»این نوشته، بخشی از مقدمه مجموعه داستان «سری که درد... می کند» بود که نویسنده، لازم دانسته پیش از ورود به داستان ها، آن را متذکر شود. البته سید مهدی شجاعی، پاسخ های دیگری هم برای عدم ارتباط داستان ها با یکدیگر می آورد که می‌توانید آنها را در مقدمه کتاب، دنبال کنید.شاید، این توضیح برای کسانی لازم و ضروری باشد که معتقد هستند تمام داستان های یک مجموعه، باید حول و حوش یک موضوع نوشته شده باشند. مثلا همه آنها زنانه باشند، یا به دفاع مقدس مربوط بشوند، یا همه سیاسی باشند. در حالی که هر داستان کوتاهی، پس از ایجاد یک حس خاص از طرف نویسنده، نوشته شده و هیچ لزومی ندارد که آن حس دوباره تکرار شود تا داستانی مرتبط، دوباره نوشته شود. در حقیقت، هر داستان، برای خودش هویت مستقل و جداگانه ای دارد که نمی شود آن را با داستان های دیگر مجموعه مقایسه کرد و تطبیق داد و گفت چرا این داستان ها وحدت موضوع ندارند، یا هم آهنگ نیستند.داستان های این مجموعه، یکی در میان، به مسائل معنوی و ارتباط با امامان معصوم برمی گردد. و سایر داستان ها، ظاهرا موضوعات دیگری دارند که در جامعه، کم و بیش با آنها دست و پنجه نرم می کنیمشاید مساله ارتباط یا عدم ارتباط داستان های یک مجموعه، برای خیلی ها حل شده باشد، اما این روزها هستند کسانی که به مجموعه یا نویسنده آن خرده می گیرند که چرا داستان ها یک دست نیستند. و حتما سید مهدی شجاعی هم از این رو، در مقدمه کتابش لازم دانسته که به این نکته اشاره کند.اولین داستان این مجموعه «لوطی گری» نام دارد. ماجرای هفت هشت تا رفیق، که این بار قصد دارند بساط خوش گذرانی شان را در مشهد برپا کنند. هم زیارتی کرده باشند و هم عشق و صفایی! اما یکی از این رفقا، مرام به خرج می دهد و دلش راضی نمی شود در جوار امام، عرق بخورد و هر چه دوستانش اصرار می کنند، همراه آنها به سفر نمی رود.«آن ها نه دلشان می آمد که از زیارت بگذرند و نه می توانستند که قید عرق را بزنند. عاقبت هم راه افتادند و رفتند و جای خالی مرا هم با خودشان بردند. کل سفر، سه روز بیشتر طول نکشید، اما انگار به اندازه جمع همه سفر های گذشته بهشان خوش گذشته بود. در مجلسی نبود که بنشینند و نقل و خاطره و مزمزه اتفاقات شیرین سفر را نداشته باشند؛ آنقدر که من کم کم داشتم حسرت می خوردم از نرفتن و پشیمان می شدم از این که لجبازی و یک دندگی کرده ام.تا این که یک شب، نزدیکی های صبح، آقا آمد سراغم، خود آقا، با این که قبلا ندیده بودمشان ولی به روشنی آب و آینه، شناختمشان. از جا پریدم؛ سلام کردم و عذرخواهی از این که به پابوسشان نرفته ام. سلام مرا به گرمی جواب دادند و گفتند: نیاز به عذرخواهی نیست. من آمده ام تشکر کنم از این که حرمت ما را نگه داشتی! و در ضمن دعوتت کنم که بیایی...»سید مهدی شجاعی در بعضی از داستان های این مجموعه از اندکی طنازی استفاده کرده تا بدترین و درد آورترین مشکلات فرهنگی و اداری جامعه امروز را از زاویه ای جدید به خواننده ارائه دهداین، تازه شروع ماجراست و اتفاقات دیگری که در ادامه می افتد، داستان را جذاب تر می کند.داستان های این مجموعه، یکی در میان، به مسائل معنوی و ارتباط با امامان معصوم برمی گردد. و سایر داستان ها، ظاهرا موضوعات دیگری دارند که در جامعه، کم و بیش با آنها دست و پنجه نرم می کنیم. و البته در لایه های زیرین، قطعا به این نتیجه می رسیم که مشکلات مطرح شده در آن داستان ها هم به خاطر کمبود یا نبود ایمان است.سید مهدی شجاعی که سالها پیش، مجموعه داستان طنزی به نام «امروز، بشریت» نوشته است، در بعضی از داستان های این مجموعه نیز، از اندکی طنازی استفاده کرده تا بدترین و درد آورترین مشکلات فرهنگی و اداری جامعه امروز را از زاویه ای جدید به خواننده ارائه دهد و در ضمن، با این ترفند بتواند از مستقیم گویی و نصیحت کردن مخاطب نیز بپرهیزد.شاید یکی از تکان دهنده ترین داستان های این مجموعه، «سری که درد... می کند» باشد که نام کتاب نیز، از آن گرفته شده است. داستان، ماجرای مردیست که ظاهرا به خاطر مشکلات روحی و روانی به دکتر مراجعه کرده و در حال شرح اتفاقاتی است که موجب بیماری وی شده است، اما در ادامه داستان، متوجه می شویم که او در واقع مشکل روحی ندارد، بلکه ماجرایی که شاهدش بوده، آنقدر تراژیک است که حال او را تا این حد بد کرده است:«طرح آقای مدیر، اجرای هر دو عملیات به طور موازی بود. هم اخراج کارمندان سابق و جایگزینی افراد جدید، و هم آموزش ضمن خدمت و ارتقاء سطحی علمی و فرهنگی آنان. به این ترتیب مشکل ارتزاق این افراد هم از بدو ورود به تهران حل می شد. جدی ترین مشکل باقی مانده، اسکان دادن این همه آدم در تهران به طور ضربتی بود. به خصوص که این افراد برای اقامت دائم آمده بودند، نه موقت. بنابر این مشکلشان با اجاره کردن خانه حل نمی شد و حتما باید از مالکیتی ماندگار و با ثبات برخوردار می شدند.یقینا دوست داری بدانی که مشکل به این بزرگی، چطور و چگونه حل شد؟! خیلی ساده! با بودجه ای که برای ساخت سالن های تئاتر در تهران تصویب شده بود، چند مجتمع مسکونی بزرگ در شمال شهر ابتیاع گردید و مالکیت واحدهای آن به این افراد انتقال یافت. ضمنا برای اینکه خدای نکرده، سوء استفاده ای از بیت المال صورت نگرفته باشد، قرار شد پول آپارتمان ها، که هر واحد آن به طور متوسط، سیصد میلیون تومان می شد، از طرف مالکین به نحو مقتضی به دولت مسترد شود. به این ترتیب که از سال پنجم سکونت، ماهانه دو هزار تومان از حقوقشان کسر و به صندوق دولت واریز گردد.البته در ماده هفتم این قرارداد، یک تبصره هم با این مضمون، پیش بینی شده که: در راستان حمایت دولت از هنرمندان فرهیخته، چه بسا این دوهزار تومان از حقوقشان کسر و به صندوق دولت واریز نگردد...»«سری که درد... می کند» توسط انتشارات نیستان منتشر شده است و چاپ دوم خود را نیز تجربه کرده است. منبع: لوحگروه کتاب تبیان - محمد بیگدلی





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 213]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن