واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
آغاز عصر يخبندان جديد مترجم: آينور رجايي پور «عصر يخبندان 3: ظهور دايناسورها» ساخته کارلوس سالدانا به روايت سرپرست متحرک سازي پس از عصر يخبندان 2 زندگي براي ماني و دوستان شروع به تغيير مي کند. اسکرت همچنان در پي شکار بلوط محبوبش است تا اين که عشق را در موش خرماي تيزدنداني به نام اسکرتي مي يابد. ماني والي در انتظار فرزند هستند و ماني مشتاقانه در تأمين شرايطي است تا وقتي فرزندش از راه مي رسد، همه چيز مهيا باشد. ديه گو از اين که مثل يک گربه خانگي با وي رفتار مي شود، بيزار شده است. سيد در آرزوي داشتن خانواده اي براي خودش است، چنان که با دزديدن چند تخم مرغ راهش به دنياي ناشناس زيرزميني ختم مي شود؛ جايي که همنوعانش بايد از آن جا نجاتش دهند او در حالي که به دايناسورهايي که از راست و چپ با او رو در رو مي شوند، جاخالي مي دهد و اين سو و آن سو مي گريزد، با راسوي تک چشمي مشهور به باک مواجه مي شود که براي سرگرمي شکار مي کند. اولين حمله بزرگ استوديوي فاکس به دنياي پويانمايي سه بعدي، به يک فيلم خوب براي کودکان منتج شده است، اما به طورحتم در حد رقابت با تلاش هاي باشکوه پيکسار يا دريم ورکس در چند سال اخير نيست. از نقطه نظر داستان، عصر يخبندان 3 بسيار شبيه تصاوير زيباي ديزني است، ولي در روايت مانند دايناسور خسته کننده شده است؛ با اين تفاوت که متحرکسازي بيشتري در آن به کار رفته است؛ در واقع داستان و ديالوگ در عصر يخبندان 3 بهتر از دايناسور است. در حالي که گرافيک کار فوق العاده نبود، ولي آن ها منطبق با طرح (پلات) عمل کردند و در مواقع نياز - مثل نماهاي آبشار و پوست ماموت ها - به واقعيت رجوع کردند. اين براي استوديوي بلو اسکاي و کارلوس سالدانا (کارگردان) يک چالش به حساب مي آمد. با اضافه شدن استريوسکوپي سه بعدي، امکانات هنرمندانه جديدي آشکار شد؛ به همراه حضور دايناسورها، عاشق شدن اسکرت محبوب، شخصيتي شبيه راسو براي برجسته تر کردن طنز، به علاوه ماني (ري رومانو)، ديه گو (دنيس ليري)، الي (کوئين لطيفه) و سيد (جان ليگيزمو) که بالغ شده و در جايگاه والدين و سرپرستاني مسئول قرار گرفته اند. گالن تان چو ( سرپرست متحرکساي) که در تمام فيلم هاي بلواسکاي نقش داشته، اشاره مي کند: «من مي گويم که اين مايه دلگرمي است، چون شما مطلعيد که اين شخصيت ها چگونه قرار است راه بروند و حرکت کنند. چالش اين جاست که شما چيزهاي جديدي براي متحرکسازي بياييد؛ به گونه اي که همچنان روي پرده جذاب باشند.» او در پاسخ به اين پرسش که «کارگردان با سه بعد چگونه بود؟» مي گويد: «وقتي شما بعد سوم را در اختيار داريد، به درستي مي توانيد بگوييد که آيا جسمي در جلوي شخصيت است يا در پشت او قرار دارد. در اين جا راهي براي گول زدن - به گونه اي که در دو بعد وجود دارد - نيست. به خاطر مي آورم که در چندين نما (پلان) با مسئوليت خودم مکث خفيفي ايجاد کردم؛ براي نمونه، هنگامي که دستي مي خواهد يک بلوط را بقاپد، متحرکساز اين کار را توسط دوربين انجام مي دهد. بنابراين وقتي شما آن را در فضاي سه بعدي نگاه کنيد، کاملاً اشتباه به نظر مي رسد: گويي بلوط سه متر عقب تر از دست قرار گرفته. مي دانم که در چندين نما از فيلم هاي قبلي ما با اين کار، سرعت بيشتري پيدا کرديم؛ از اين رو، ما نيازمند مراجعت بيشتري به مفهوم فضاي واقعي هستيم.» تان چو ادامه مي دهد: « اين مسأله در مورد خط ديد هم صادق است؛ شما به وسيله فضاي واقعي قادر خواهيد بود نشان دهيد که شخصيت ها عملاً به يکديگر نگاه مي کنند. در بسياري مواقع، متحرکسازان در مورد خطوط ديد حيله هايي به کار مي برند تا در فضاي دوربين مطلوب به نظر برسد. در فضاي سه بعدي ما در اين مورد کمي هشيارتر عمل مي کنيم. در مورد کشش دست ها بايد بسيار با دقت عمل کنيد تا ارتباط فضايي مناسبي را نشان دهيد. همچنين تا زماني که شخصيت ها در حالت استرپو با لبه کادر دوربين در ارتباطند، وقتي شخصيتي به سمت دوربين مي آيد و چشم در قسمت بالاي دوربين تنگ مي شود، توهم زايي عميقي ايجاد مي شود؛ بنابراين ما در مورد نگه داشتن شخصيت ها داخل قاب کمي هوشيارانه تر عمل مي کنيم تا جلوه استريوي کامل را به دست آوريم.» سرو کار داشتن با دايناسورها و براي اولين بار، قطعا يک چالش براي متحرکسازان بلواسکاي بوده است. چو در اين باره مي گويد: « بچه هاي گروه شبيه سازي ايده جديدي براي ساخت پوست شخصيت ها - بخصوص دايناسورها - يافتند؛ بدين گونه ما توانستيم به ظاهر گوشت آلود و بي استخواني که به دنبالش بوديم، برسيم و تکان هاي آهسته اي را در ماهيچه ها ايجاد کنيم تا اين حس را القا کند که استخواني در زير آن وجود ندارد. اين به خودي خود يک سامانه براي ماهيچه به شمار نمي رود، اما جلوه مورد نظر را شبيه سازي مي کند.» وي مي افزايد: « قطعاً با شخصيت جديدمان به نام باک (سيمون پگ) سيمايي شسته و رفته به وجود آمد که تا به حال مشابهش در هيچ شخصيت ديگري ديده نشده است. حدس مي زنم اين نزديک به چيزي باشد که ما در هورتون انجام داديم؛ از آن جا که او شخصيتي بلندقد، راسو شکل و انعطاف پذير بود، مي خواستيم او را برجسته نشان دهيم و تا حد ممکن از او فاصله بگيريم تا کاملاً در کادر قرار گيرد. در يک نما، او دقيقاً مثل يک حوله خيس به دور خود مي پيچد تا خودش را خشک کند و اين يک مورد بخصوص در شبيه سازي است.» منبع : (Animation World Network (July. 2009 منبع:نشريه صنعت سينما ،شماره 85./خ
#فرهنگ و هنر#
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 2256]