واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
نقش گردش گري در تمدن اسلام بي گمان، گردش گري در ايجاد تمدن ها و رشد آن ها نقش اساسي دارد.شماري از صاحب نظران بر اين باورندکه هجرت، لازمه ي يک تمدن است و نخستين تمدن هاي بزرگ که دربين النهرين به وجود آمده از مهاجرت آرامي ها به بين النهرين سرچشمه گرفته است. (1) هجرت وقتي تمدن ساز است که با هدف و انگيزه اي عالي همراه باشد. دريافت آثار پيشينيان و بهره وري از آنها با هجرت و گردش گري هدف مند، ممکن مي شود. سفر نقش آفرينان به مراکز علمي براي دست يابي به کتابه هاي پيشينيان و نسخه هاي خطي و بهره مندي از علم دانشمندان انجام مي پذيرفته است. بسياري از دانشمندان کتاب هاي خود را در سفر نگاشته اند. ابن سينا، بخش هاي منطق، مجسطي،اقليدس، رياضيات، موسيقي کتاب شفا را دراصفهان به پايان رساند. کتاب الانصاف خود را نيز در اصفهان نوشت.(2)شهر بصره وکوفه از سابقه ي علمي برخوردار بودند، ولي با رونق شهر بغداد که مرکز خلافت اسلامي بود، اين شهر مرکزيت علمي يافت و در آن جا تمام کتاب هاي پيشينيان مورد توجه قرار گرفت و به عربي ترجمه شد از باب نمونه « اثولوجيا» افلوطين به دستور معتصم و عباسي توسط عبدالمسيح بن عبدالله بن ناعمه حمصي و با نظارت ابويوسف يعقوب بن اسحاق کندي ( م: 258 / ه 871 م. ) به عربي ترجمه شد. دانشمندان و طالبان علم و از سرتا سر جهان اسلام به بغداد مي آمده اند. خطيب بغدادي در کتاب تاريخ خود که شرح حال دانشمندان و بزرگان وارد در بغداد را تا سال 463 ه / 1071 م. نگاشته، زندگي نامه 7799 تن دانشمند مرد و 32 تن دانشمند زن را ياد کرده است. (3)دانشمندي مسلمان درباره ي نقش سفرهاي علمي در باروري علم وتمدن در اسپانيا مي نويسد: سفر از اندلس به سوي شرق در ميان دانشمندان رواج بسيار داشت؛ زيرا که جريان تمدن ساز همواره ازمرکز به سمت نقاط کم فرهنگ تر روان مي شود. اندلس در آغاز بر علوم شرقي بسيار تکيه مي کرد و آنها را هم چون سر منشأ و اساس شناخت خود مي شمرد. به همين دليل مسافرت، عامل تقويت و تأييد پيوند ميان دو طرف شد و به زندگي علمي و فرهنگي اندلس امکان رشد و توسعه داد. اين مسافرت ها به اندلس امکان دادند تا از صورت کشور به نسبه عقب مانده و وابسته به مشرق، به صورت رقيب و گاهي بالاتر از آن درآيد. (4) لازم به يادآوري است که ديدن و گزارش پيش رفت هاي ديگران، آن گاه در ترقي ملتي اثر دارد که خود را باور کرده باشند و به استعداد و توانايي خود اعتقاد داشته باشند. در غير اين صورت، اين آگاهي زمينه ي جذب و وابستگي به بيگانگان را فراهم مي سازد و اصل خويش را از ياد خواهند برد که به زودي به نمونه هايي ازآن اشاره خواهد شد. اين گردش ها علاوه بر انتقال علوم، درايجاد پيوند و دوستي بين ملت ها و انتقال فرهنگ و آداب و رسوم پسنديده به ديگر منطقه ها، دادو ستدهاي اقتصادي و تجاري و يادگيري مهارت ها و معماري ها نقش داشته است. آقا بزرگ تهراني در الذريعه درباره ي سفرنامه ها و فايده و نتيجه هاي آنها در بالا بردن پايه هاي علمي جامعه، مي نويسد: رحله يا سفرنامه، به کتابي گفته مي شود که نويسنده آن چه را در شهر يا شهرهايي که به آن جا سفر کرده از اخبار مردم، عقايد، آداب و رسم هاي آنان، در زندگي و مرگ ديده و شنيده گردآورده است، يا در آن کتاب، گزارش سفر ديگري را ارائه کرده است. درگذشته اين گونه کتاب ها اثر فراواني در بالا بردن انديشه هاي ملت ها داشته است؛ زيرا آميختگي فرهنگ ها، راه را براي نرم کردن و مهرباني و مهرورزي هاي بشري فراهم مي سازد. کمي وسيله هاي نقليه و سختي سفر در گذشته، مهم ترين بازدارنده در اين راه بوده است. به گونه اي که اگر کسي اقدام به مسافرت طولاني مي کرد و به شهرهاي دور مي رفت، مردي شجاع و قهرمان و آگاه و با تجربه شناخته مي شد. ولي سختي ها مانع حرکت تاريخ به جلو نشد. در طول زمان مردان جهان گردي پيدا شدند که مشهور شدند و به مناطق دور دست، سفر کردند و اطلاعاتي را جمع و فراهم کرده و آن چه درسفرها ديدند نگاشتند. (5) به طور معمول، جهان گردان موفق کساني بودندکه از سفرنامه هاي پيشينيان بهره مي بردند و با استفاده از مطالب آنها به کامل کردن اطلاعات خويش مي پرداختند و بيشتر آنان را افراد با انگيزه و دانشمند تشکيل مي داد. اوج و فرود گردش گري در جهان اسلام با دقت درسفرنامه هايي که به جاي مانده به اين نتيجه مي رسيم که آن چه از قرن سوم و تا قرن هفتم وجود دارد، سياحت مسلمانان است به کشورهاي خاورميانه و خاور دور، مانند: ژاپن، آفريقا و اورپا. جهان گردان مسلمان گزارش سفر خويش را در کتاب هاي جغرافيايي و يا در تحقيقات تاريخي و عقيدتي ارائه داده اند. و در اين دوران خبري از رفت و آمد سياحان و اروپايي و مردمان غرب مسيحي نيست. و گويا آنان هيچ گونه علاقه اي به گردش گر ي نداشته اند. گاه گاهي به يک جهان گرد و تاجر يهودي غربي در بلاد شرق برمي خوريم. از قرن هشتم به بعد، به ويژه در قرن دهم مي بينيم که جريان گردش گري به طور دقيق به عکس جريان يافته است. جهان گردان مهم را غربي هايي تشکيل مي دهند که به سرزمين هاي شرق روي آورده و گزارش هاي گوناگوني ازآداب، ميراث فرهنگي، شيوه هاي حکومتي، اجناس و محصولات شهرهاي اسلامي داده اند. خبري از جهان گردان مسلمان نيست و يا اگر رحله هايي وجود دارد، در محدوده ي سفر حج و از منطقه اي اسلامي به منطقه اي ديگر است. در اين مقطع کمتر کسي با سياح مسلمان در مغرب زمين برخورد مي کند. در اين دوران سفرنامه نويسي و گردش گردي در اختيار جهان گردان غربي است و در دنياي اسلام علاقه اي به آن ديده نمي شود. رمز اين تغيير و دگرگوني چيست؟ چرا کساني که علاقه اي به جهان گردي نداشتند، به حرکت و تکاپو مي افتند و مردماني که در دوران سخت دنيا را مي پيمودند بي تمايل به سفر مي شوند؟ به نظر مي رسد که علت عمده ي اين تغيير با رشد اقتصادي وفرهنگي جامعه ها بستگي دارد. زماني که دنياي اسلام و جهان شرق، پرچمدار تمدن و پيش رفت بودند و براي دست يابي به حقايق و علوم تلاش مي کردند، جهان گردي در شرق از رونق بالايي برخوردار بود و سير و سياحت در اختيار مشرقيان مسلمان؛ زيرا هم از توانايي هاي مادي لازم برخوردار بودند و هم به کسب دانش و نشر آن اهميت مي دادند و هم دانشمندان و جامعه از ارزش والايي برخوردار بودند. در آن زمان دنياي غرب مسيحي دوران تاريک قرون وسطي را مي پيمود و مردمان آن از آگاهي هاي علمي بي بهره بودند و از جهت فرهنگي و اقتصادي دوران نکبت و سياهي را مي گذراندند. از اين روي، جايي براي سير و سياحت در انديشه آنان نبود. آن زمان که دنياي غرب راه پيش رفت را در پيش گرفت، سير و سياحت فرنگيان به د نياي شرق آغاز شد. با ضعف دنياي اسلام و قدرت يافتن غرب، جهان گردان غر ب در شرق زياد شدند و آنان پيش تازان تسخير سرزمين هاي اسلام بودند. برابر اطلاعاتي که وجود دارد خاخام ها و کشيشان يهودي و مسيحي در اين کار پيشگام بودند و گاهي آنان همراه با گروه هاي اعزامي رسمي به شرق مي آمدند. غربيان در اين سفرها تا آن جا که توانستند ميراث فرهنگي و يادگارهاي تمدن اسلامي را به غارت بردند. موزه هاي انگلستان، فرانسه، آمريکا و آلمان و روسيه با آثاري تزيين شده است که از جهان اسلام و از جمله ايران به غارت رفته است. آنان بناها را ويران مي کردند تا سنگ هاي با ارزش آن را به غارت برند. البته در اين خيانت، غارت گران و جاهلان داخلي نيز نقش داشتند. در کتابخانه هاي آنها به ويژه کتابخانه ي واتيکان، نسخه هاي خطي نگاشته هاي اسلامي فراوان ديده مي شود. برخلاف جهان گردان مسلمان که در پي کسب حقيقت بودند و مردم را به سوي رستگاري ره مي نمودند. جهان گردان غربي پيام آور غارت و تجاوز و پيش قراول يورش به حوزه اسلامي وباني غارت ميراث فرهنگي مسلمانان بودند. آن چه مسلم است کسي ميتواند جهان گرد باشد که از توانايي هاي مادي کافي برخوردار باشد، چه آن ابزار را دولت در اختيار او قرار دهد. يا خود از ثروت کافي بهره مند و باشد و يا اين که با تجارت و کار، سفرهاي خويش را ادامه دهد و يا مانند عرفا و متصوفه کشکول به دست، سرزمين ها را درنوردد. امروز نيز، جريان جهان گردي ازغرب به شرق، رونق بيشتري دارد و اين ناشي از توسعه و پيش رفت و علمي و توان اقتصادي آنهاست؛ چرا که دنياي اسلام هنوز به مرحله ي رشدکافي نرسيده و خود باوري کامل را درنيافته است. به هر حال، بحث درباره ي گردش گري در تمدن اسلامي را در دو محور پي مي گيريم. * جهان گردان مسلمان؛ *جهان گردان غربي. پي نوشت : 1- دکتر شريعتي، تاريخ تمدن، ج 1، ص 56؛ مجموعه ي آثار، ص 11 2.دائره المعارف بزرگ اسلامي، ص 4، ص 5 3.دکتر منير الدين احمد، نهاد آموزش اسلامي، ترجمه محمد حسين ساکت، ص 19، آستان قدس رضوي 4.مجله پيام يونسکو، شماره، ج 37، ص 2595.آقا بزرگ تهراني، الذريعه، ج 10، ص 165، دارالاضواء.منبع:کتاب جهان گردي در فقه و تمدن اسلامي/س
#فرهنگ و هنر#
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 473]