واضح آرشیو وب فارسی:نیک صالحی: فیلم «ستاره می شود» به ستاره های سینمایی بی رحمی می پردازد که یک روز بازیگرش را به اوج می رساند و روز دیگر او را پایین می آورد . « فریدون جیرانی» در مجموعه سه گانه« ستاره ها» به سراغ سینما و حواشی آن رفته است سینمایی که بی رحمانه ستارگان خود را روزی به خوشبختی، ثروت، مقام و جایگاه رفیع در جامعه خود می رساند و روز دیگر چنان زندگی و ستاره اش را در خود غرق می کند که نتیجه ای جز حسرت و تنهایی و سرخوردگی برایش باقی نمی گذارد. فیلم «ستاره می شود» یکی از سه گانه های مجموعه «ستاره هاست» و به زندگی رفیع بازیگر پا به سن گذشته و پیری می پردازد که روزگاری بازیگر بوده و اکنون بعد از گذشت سالیان متوالی مریض شده و روی ویلچر نشسته و درحسرت بازیگری است او دوست دارد دوباره به او توجه شود . دختر او «پونه» ، آرزو دارد روزی یک ستاره مطرح سینما شود و به همین دلیل تن به هر کاری می دهد تا بتواند جایگاهی در سینمای بی رحم پیدا کند و در این راه متوسل به مسعود با بازی «امین حیایی» می شود که کارش جور کردن سیاهی لشکر برای فیلم های سینمایی است و در آخر که رفیعی به پوچ بودن دنیایی خود و زندگی بازیگری خود پی می برد. شروع فیلم «ستاره می شود »با تصویر رفیعی که به آیینه نگاه می کند و یک سری دیالوگ هایی را برای بازی در فیلم تمرین می کند و از همان ابتدا ما متوجه می شویم .که این فیلم قرار است زاویه ای از زندگی تلخ یک ستاره سینما را نشان دهد . بازیگری که اکنون از بد روزگار پاهایش را از دست داده و روی ویلچر می نشیند در فیلم مشخص نیست که به چه دلیل رفیعی روی ویلچر نشسته و اصلا چرا دوست ندارد کسی او را بغل کند و از پله ها پایین ببرد. فقط با گفتن دیالوگی که رفیعی به غرورش بر می خورد می توانیم بفهمیم که چرا رفیعی به خودش متکی است از طرفی به دلیل حذف برخی از صحنه های فیلم عملا پاسخ خیلی از سوالاتی که ذهن تماشاگر را به خود مشغول می کند داده نمی شود. این که چرا پونه به راحتی حاضر می شود شب را بیرون از خانه سر کند و صبح به خانه بر گردد. از طرفی پشت صحنه ای که در فیلم نشان داده می شود .غیر واقعی است به خصوص نحوه بازی گرفتن از رفیعی و برخوردی که با او می شود . البته در این بین نباید از بازی خوب «عزت الله انتظامی »غافل شد که به خوبی توانسته نقش بازیگر مبتدی را بازی کند . رفیعی بعد از این که پی به اشتباهات دخترش «پونه » می برد سعی می کند او را از منجلابی که در آن افتاده نجات دهد. به همین دلیل در یک موقعیت، نایشانه به پونه می گوید که از فردا حق ندارد به سینما فکر کند. غافل از آن که مگر می توان عشقی که در طول سالیان در دل «پونه» نسبت به سینما به وجود آمده با چند دقیقه گفت و گو حل و فصل شود. در واقع رفیعی آینده پونه را مثل زندگی خود می داند که سالها در سینما بوده اما تنها چیزی که نصیبش شده، بی پولی، تنهایی و سرخوردگی است زندگی که چیزی جزسربار بودن برای دخترش چیزی نداشته است. «پونه» در صحنه ای به دلیل نداشتن جذابیت و زیبایی خودش را بزک می کند. و در جواب پدرش می گوید که برای تهیه کننده و کارگردان این کار را انجام می دهد. در واقع در این صحنه عملا می فهمیم که حریم و حدود و پرده احترام میان «پونه» و پدرش از بین رفته و سینما بلایی بر سر «پونه» آورده که دیگر چاره ای جزسقوط در آن ندارد . پونه اسیر دست و پا بسته سراب جذاب و فریبنده سینما شده است. از آن دست عاشقان سینه چاکی که حاضرند برای این عشق حتی زندگی خود را به تباهی بکشانند و رفیعی و پونه هم بهایی گزاف و گران می دهند. بهایی که زندگی آنها را تحت تاثیر خود قرارداده وآنهارا درخود غرق می کند. فیلم« ستاره می شود» اگر در زمان خود اکران می شد می توانست سر و صدای زیادی به پا کند اما همانطور که گفته شده به دلیل حذف چندین صحنه از فیلم و اکران با تاخیر آن فیلم به اثری آشفته و سردرگم تبدیل شده است. بازی «امین حیایی» همان بازی تکراری فیلم های کمدی این بازیگر است کمدی که متکی بر دیالوگ است و در واقع دیالوگ ها فیلم راپیش می برند بازی «اندیشه فولادوند» غیر واقعی و غیر قابل باور است. به خصوص خندیدن این شخصیت که جوری در فیلم نشان داده می شود. که انگار هر کس عاشق سینما شده باید زشت و زننده بخندد و یک سری کارهای غیر واقعی انجام دهد. صحنه سیاهی لشکرهای فیلم ،انسجام و یک پارچگی لازم را ندارد و آشفته و به هم ریخته است .امادر این بین بازی نقش ملوک که «آهو خردمند» آن را بازی می کند.به درستی توسط این بازیگر ایفا می شود. «آهو خردمند» توانسته زندگی فقیرانه و درهم و آشفته یک سیاهی لشکر را نشان دهد. بازی «عزت الله انتظامی» هم در خدمت فیلم است و صحنه هایی تنهایی و حسرت و سرخوردگی این شخصیت به خوبی نشان داده شده است به خصوص نگاه های پدرانه او به دخترش پونه آنجایی که مسعود به دخترش لقب «سوفیا لورن» از نوع روستایی می دهد. می توان به رابطه نزدیک او با مسعود و فاصله طولانی با پدرش اشاره کرد و فهمید که دختر به مسعود پناه برده و پدر را دیگر از خودش نمی داند و سعی می کند از زندگی که زمانه برایشان ترتیب داده ،فرار کند. و این فرار و سرگشتی از سرنوشت را پونه خطاب به پدرش می گوید که« زمانه ما رو زده، دیگه خودمون، خودمونو نزنیم ».از طرفی پونه سیاهی لشکراست که تمام اعتبار و شخصیت خودش را فدای سینما می کند و حاضر است دارو ندارش را قربانی این سراب زودگذر کند شهرتی که دام بزرگی برای این عاشقان سینه چاک سینماست. رفیعی جزعلاقه مندان وبازمانده هایی است که سینما او را پس زده و دیگراحتیاجی به او ندارد و اکنون او دیده نمی شود وبا وجود زنده بودن چون دستمالی بی مصرف دور انداخته می شود. واین بهایی است که رفیعی برای این عشق می دهد. نیمه اول فیلم با مزه پرانی های «امین حیایی» خنده دار شده و نیمه دوم فیلم به شدت تلخ و تکان دهنده است. نگرانی از سرنوشت پونه مدام رفیعی را تا مرز سکته کردن پیش می برد این نگرانی را در ملوک نسبت به دخترش که با خوداورا برای سیاهی لشکری آورده هم دیده می شود. فیلم« ستاره می شود» فیلمی است که نشان می دهد سینما آنقدرها هم برای دست اندرکاران خود به خصوص بازیگران عاقبت به خیری ودلسوزی نمی کند و ستاره ها بازیگرانی هستند که دیر یا زود حکم مهره ای سوخته را پیدا می کنند. و دل خوش بودن و دل بستن به ستاره بودن چیزی جز حسرت ، سرخوردگی ،تنهایی و بدبختی ندارد و در این بین تکلیف سیاهی لشکرها نیز روشن است. آدم هایی که به خاطرپول کم در برابر خیلی ها خرد می شوند و حکم مهره هایی را دارند که هر کس در هر فیلم و در هر مقامی باشد می تواند آنها را راحت کنار بگذارد. بازیگرانی که به نام سیاهی لشکر معروفند و اگر نباشند ستاره ها هیچ و پوچند ودرفیلمها به چشم نمی آیند.درواقع ستاره بودن آنها به سیاهی لشکرها بستگی دارد.وسینما جذاب ودرعین حال دامی است فریبنده که می تواند هر عاشقی رادرسراب و گرداب خود غرق کند./120
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: نیک صالحی]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 2107]