واضح آرشیو وب فارسی:نیک صالحی: جام جم:«غيرمنتظره» فيلمي است متكي بر داستان؛ داستاني كه در سينماي ايران تازه و نو است، منظورم ورود به دنياي مانكنها، نشان دادن صحنه و پشت صحنه دنياي شو و تبليغات نيست كه از اين حيث هم در نگاه اول موضوع بداعت و طراوت خويش را به رخ ميكشد، منظور و مراد نشان دادن نوعي از رابطه، عشق، تنفر، حسادت، وفاداري و خيانت در يك زندگي پرتلاطم زوج جواني است كه نمونه آن را پيش از اين در درامها يا در اصطلاح بهتر براي اين نوع فيلم در ملودرامهاي سينماي ايران نديدهايم. اشك انگيزي، آه و ناله و دادخواهي و يك قطب بد و يك قطب خوب كه بايد براي يكي از آن دو دل بسوزانيم و از ديگري متنفر شويم، قالب هميشگي آثار ملودرام و عاطفي سينماي ايران است كه بخوبي در «غيرمنتظره» شكسته ميشود. نوعي از روابط كه واقعي است، اينجايي است، ريشه در سنتها، باورها، خلق و خوي و خصلتهاي جوانان امروز دارد كه ميخواهند به روياهايشان در واقعيت هر چه سريعتر جامه عمل بپوشانند با راههاي ميانبر و عشقهايشان چندان پر دوام نيست و به خاطر از دست ندادن يكديگر الزاما در گام نخست گزينههاي پرخطر را انتخاب ميكنند. جواناني كه در دنياي مدرن احساس اعتماد بهنفس دارند، اما ورود به آن را بايد با شكستن قالبهاي سنتي افكارشان تجربه كنند كه از آن هراس دارند. اشاره ظريف، زيبا و دقيقي به حالات روحي مانكني كه مانكن بودن و نمايش روي صحنه را دوست دارد، اما از الزامات و لوازم كار كه گمان ميبرد جنسيت او را زيرسوال برده است، وحشت دارد. نكته ظريفي كه قابل تعميم به تمام موضوعات ديگري ميشود كه در برزخ بين سنت و مدرنيزم جا خوش كردهاند و خارج از اين محدوده هم نميتوانند قرار بگيرند. زن هنرمندي كه خود در برابر سنتهاي خانوادگي ايستاده و همسرش را خود انتخاب كرده و پشتپا به همه آنچه عرف شناخته ميشود، زده است و خود را خطشكن ميداند، به قول روانشناس فيلم طاقت آنكه همسرش نيز بر خلاف عرف قدمي بردارد، ندارد؛ چرا كه اين خطشكني و عرفشكني نه به خاطر باورها و يقين به صحت آن كه فقط به دليل منافع شخصي صورت ميگيرد و هيچ پشتوانهاي براي اين سنتشكنيها از حيث باور عميق قلبي وجود ندارد. و داستان زندگي اين زوج كه با اوج و فرودها و نقاط عطف بيشمار داستاني بازگو ميشود، مشتي از نمونه خروار است و شايد دقيق شدن در آن يك نكته را به اثبات برساند؛ چرا زندگيهاي نابسامان تا اين حد در آستانه گسترش اين برزخ ورود به دنياي مدرن زياد شده است، اين رفتارهاي عاشقانه اما منفعتطلبانه كه تنها با كوچكترين تلنگري فرو ميريزد و در آن سو رفتارهاي واقعي خود مي نمايد جايي كه با كنار رفتن صورتكهاي شيرين و جذاب، چهره واقعي آدمها عريان ميشود؛ چهرههاي ويران. .. از شبي كه غير منتظره را ديدهام، در اين فكرم كه چهره ويران محمود يا بيژن يا به قول اين شخصيت هر كسي كه هست ولي قراره در دوبي و مالزي به روي صحنه بره آن نيست كه در نگاه اول به هنگام ديدن تاولهاي بدريخت، به نمايش در ميآيد و تماشاگر هراسان و شوكه ميشود چهره ويران محمود جايي نيست كه از دكتر پوست راجع به بيمارياش ميپرسد، جايي است كه با دكتر روانپزشك درباره دشواريهاي زندگي خود صحبت ميكند؛ دشواري تحمل چهرهاي كه زيباست و او آن را از كودكي مغاير با رفتار و شوونات جنسيتياش ميداند. چهرهاي كه زيبا است، اما در عمق ويران است، خندهاي روي لبهاي او نيست و چشمهايش اندوه را باز ميتاباند. در جاي ديگر اين ويراني چهره را در شيوا هم ميتوان به نظاره نشست، شايد ويرانتر ازآنچه باز گفتيم. شيوا با چهره زيباي محمود دوباره مواجه ميشود، زشتي صورت او برطرف و همانند قبل شده است، اما همين زنگ خطر براي شيواست كه دوباره محمود را از دست دهد و اين ويراني در چهره و نگاه شيوا بهخوبي قابل مشاهده است كسي را دوست داري، عاشقانه، اما؟ باز ميتواني به روي زيباي او خيره شوي، در هراس و وحشت ميافتي. .. و از اين حيث غير منتظره داستاني است كه ارزش دقيق شدت در اين ظرائف روانشناسانه را وارد و در اين بحبوحهاي كه قصه فيلمها تا تماشاگر پلههاي خروج از سينما را طي كند، فراموش ميشود و هيچ دغدغه و تفكري را برنميانگيزاند، حداقل يك فرصت مغتنم براي تماشاگري است كه دوست دارد سرگرم شود، اما نه به هر قيمت. اين روزها غيرمنتظره بهرغم سرماي بيسابقه، قطعي گاز سينماها، ايام سوگواري و جشنواره فيلم فجر كه هر كدام از آن براي ركود بيشتر سينمايي كه امسال، سال پررونقي را به خود نديده به تنهايي كافي و اثرگذار است، روزهاي خوبي را پشت سر ميگذارد و فروش خوب و دلگرمكنندهاي دارد بهرغم آن كه از بازيگران گيشهپسند روز استفاده نميكند و اولين ساخته سازندهاش نيز است كه اگر فاكتور نام فيلمساز را هم يكي از عوامل فروش فيلم بدانيم، غيرمنتظره از آن بيبهره است، هرچند كه نام سازندهاش به عنوان نويسنده بعضي از آثار پرفروش و مطرح اين سالها براي تماشاگر خاص سينما چندان ناآشنا نيست. علت برقراري ارتباط مخاطب با غيرمنتظره كه در شرايط سخت اكرانش توانسته جان سالم به در ببرد، چيست؛ نكتهاي كه سينماي ايران از ضعف آن رنج ميبردو مشكلي است هر چند براي تمام فصول، اما در اين زمان كه بيش از 2 دهه از عمر سينماي نوين پس از انقلاب ميگذرد، بيشتر نمود پيدا كرده است. كهنه و نگران بودن. .. كه باز بايد اين تكراري شدن و نبود بداعت را نه تنها در خط داستان بلكه در تكراري بودن شخصيتها، بازيگرها، نوع لباسها و طراحيهاي صحنه، لوكيشنها و حتي نوع نماهاي فيلم دانست، آدمهايي كه همه يك جور لباس ميپوشند، يك جور حرف ميزنند و متاسفانه بازيگران كليشه شده خود را هم دارند، همان قهر و آشتيها و عشق و جداييها و سوءتفاهمهايي كه نه نمونهاش را در ميان دوستان و خانواده ميتوان يافت و نه حتي در طبقه و خاستگاهي كه فيلم، نشاني قهرمانانش را در آنجا عنوان ميكند. در اين مجموعه غيرمنتظره گامي است نخست با همه ايراداتي كه يك گام نخست و نه حتي يك كار نخست ميتواند داشته باشد، اما صفشكن است و از اين منظر ميتوان نمايش آن را به فال نيك گرفت. پيروي نكردن از كليشههاي رايج در فضاسازي، طراحي شخصيتها، ديالوگها، عدم خطكشيهاي خوب و بد مرسوم، توجه ويژه روانشناختي به پرسوناژها، استفاده نكردن از چهرههاي كليشه شده در سينماي باب طبع روز، شهامت استفاده از چهرههاي جديد و واگذاري غيركليشه نقشها به بازيگران شناخته شده و مطرح سينما از جنبه بازيگري و نيز داستاني بدون سكته و لكنت با نقاط پر تعليق، غيرمنتظره را به فيلمي كه ارزش ديدنش حتي در سينماهاي سرد بدون گاز، وجود دارد، تبديل كرده است. كريمي بخوبي دريافته كه امتياز فيلمها در برقراري ارتباط با مخاطب در قصه آن نهفته است و عوامل ديگر تنها جنبه كمكي شايد داشته باشند و شايد به همين دليل تا اين حد توجهش را بر قصه گذاشته است؛ قصهاي با ريتمي تند، اگرچه شايد تماشاگر ايراني بسرعت آن هنوز براي اينگونه فيلم عادت نكرده، اما باز فتح باب خوبي براي اين مواجهه و آشنايي است. اگرچه بسياري از ظرايف فيلم شايد در دوباره ديدن آن آشكار شود و نياز به تماشاي مجدد داشته باشد اما ريتم داستان نداي نوع نگاه تماشاگر عادت داده شده به قالب فيلمهاي ايراني، نشده است؛ ريتمي كه در داستان سينماي قصهگوي سينماي امريكا آن را سراغ داريم، بدون مكث و صحنهاي كه دوبارهگويي و تكرار مكررات باشد. هر صحنه از دل صحنه ديگر بيرون ميآيد و هر حادثه، حادثه بعدي را از بطن خود بيرون ميآورد و همين تماشاگر را تا پايان با خود ميكشاند.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: نیک صالحی]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 141]