واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: سپر پسر حاکم
جنگ مفصلی بین سپاهی از مأموران حاکم و تعدادی راهزن که در یک قطعه سنگر گرفته بودند، در گرفت. پسر حاکم هم جزو لشکر حاکم بود. او با یک چوب و سپر در جنگ شرکت کرد.یکی از راهزنها سنگ بزرگی به طرف پسر حاکم پرتاب کرد. سنگ از کنار سپر رد شد و محکم بر سر پسر حاکم خورد و سرش شکست. پسر حاکم پا به فرار گذاشت و ضمن دویدن فریاد زد: «ای دزدان احمق! مگر کور هستید که سپر به این بزرگی را نمیبیند و سنگ را بر سر من میزنید!» در یک دست شمشیر، در یک دست سپر
مردی به همراه سپاه بزرگی به جنگ رفته بود. سلاح افراد سپاه یک شمشر و یک سپر بود. بعد از پایان جنگ، مرد با سر و دستی شکسته و خونآلود به خانه برگشت. زنش از او پرسید: « چرا گذاشتی تو را به این روز بیندازند.باید از خودت دفاع میکردی.»مرد گفت: «زن حسابی... تو اگر به جای من بودی که در یک دست شمشیر و در دست دیگر سپر داشتی، آن وقت چهطور از خودت دفاع میکرد؟...» گربه بالای دیوار
قصابی چند دست دل و جگر را برای فروش به بازار برد.اما موقع فروش داد میزد: «ای مردم! هندوانه خوب دارم، خربزه خوب دارم.»مردم با تعجب دورش را گرفتند و گفتند: «هندوانه و خربزه کدام است؟... تو که دل و جگر میفروشی، چرا اسمی از اینها نمیبری؟» قصاب گفت: «کمی آرامتر؛ مگر آن گربه بالای دیوار را نمیبینید؟ من عمداً اینطوری میگویم که آن حیوان متوجه نشود؛ و گرنه میآید و همه دل و جگرها را میخورد.» تسلیت به زبل خان
زبل خان در مراسم عزاداری همسرش به جای آنکه گریه کند و ناراحت باشد، خیلی هم خوشحال و شاد بود. مردم از این حال او متعجب بودند.بعد از گذشت چند ماه، زبل خان الاغش را از دست داد و در غم و اندوهی عمیق فرو رفت و بسیار گریه کرد. دوستانش با دیدن این رفتار به او گفتند: «چرا وقتی زنت را از دست دادی، گریه نکردی؛ اما حالا برای الاغت اینطور گریه میکنی؟»جواب داد: «بابا جان! وقتی زنم مرد، شما همگی به من دلداری میدادید و این کارتان باعث آرامش من میشد؛ اما حالا حتی یک نفر هم نیست که به من تسلیت بگوید تا کمی از نگرانی خارج شوم!» گروه کودک و نوجوان سایت تبیانمطالب مرتبطتنها خدمه ساعت دیدی بالاخره گول خوردی!!! قویترین حیوان دنیا شکارچی و خرس-طنز نگران نباش برایت دعا میکنم تدبیر پدرانه خر طلبکار کیسه یخ کنار دیوار است نگاه به گلوی باد کرده انتقام گرفتن هیزمها از زبل خان
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 319]