واضح آرشیو وب فارسی:نیک صالحی: در فیلم «آنجا» با آدمی سروکار داریم که مایوسانه دربین آدمهای دغل باز دست و پا می زند و در مخمصه ای که افتاده هیچ دادخواهی را نمی یابد. فیلم «آنجا» با صدای کوبیدن انگشتان «پیمان» شخصیت اصلی فیلم بر روی بطری آب که ازترس، استرس و نگرانی مدام آب می خورد شروع می شود. گفت و گوی دو نفره که نشان از مشکل «پیمان» دارد نگاه های نگران او که ناامیدوانه در سیاهی و مخمصه ای که در آن افتاده به دنبال روزنه و کورسوی امیدی می گردد. «پیمان» مرد پیانیستی که آموزش پیانو می دهد «لیلا» همسراو منشی استدیو ضبط موسیقی به دلیل یکسری اختلافات با «پیمان» به خصوص این که پیمان نباید دانشجویان دختر را در خانه آموزش پیانو دهد قصد جدایی دارد. «پیمان» ده روز فرصت دارد تا به آمریکا برای ملاقات مادرش برود. از طرفی «لیلا» مهریه خود را به اجرا می گذارد. ماشین و تمام وسایل خانه را با خود می برد و آرام آرام فرصت «پیمان» برای خروج از کشور در حال اتمام است. در حالی که توسط «لیلا» ممنوع الخروج شده است فیلم به طریق سیاه و سفید ساخته شده است صداها در فیلم «آنجا» نقش اساسی دارند. صدای کوبیدن انگشتان «پیمان» روی بطری آب که نشان از استرس او دارد یا کوبیدن خود کار توسط «لیلا» بر روی کاغذ در حالی که با نگاه های خود از «مهتاب» کمک می خواهد یا صدای پیانو در صحنه ای که دختر بچه فیلم «آیه» که شاگرد «پیمان» است. به صورت فالش پیانو می زند و نشان از به هم خوردن توازن و نظم زندگی «پیمان» دارد. صحنه سازیهای فیلم، مستند گونه و طبیعی است. بازیگران راحت بازی می کنند .دوربین روی دست حرکت می کند به گونه ای که انگار شخصیتی است که در تمام لحظات زندگی «پیمان» چون دوستی ناظر تمام دغل بازی ها و نیرنگهایی است که دیگران در حق پیمان می کنند. فرصت ده روزه« پیمان»برای خروج از کشور روز به روز می گذرند. «پیمان» دراسترس،دلشوره و نگرانی از سپری شدن روزها ناامیدانه خودش را به آب وآتش می زند. به هر کس روی می اندازد تا مشکل خروجش از کشور را حل کند. و گرنه گیرین کارتش باطل می شود. درواقع این شخصیت پیمان است که روز به روز خردتر می شود.در فیلم های «عبدالرضا کاهانی» زمان از اهمیت بالایی برخوردار است. این که روزها و ساعت های می گذرند و شخصیت های فیلم های وی تمام توان و تلاش خود را به کار می گیرند تا مشکل خود را حل کنند. «آنجا» حکایت مشکلات طبقه مرفه و بالادست جامعه است. در فیلم دو مکان وجود دارد محل کار «لیلا» و خانه« پیمان» که بیشتر زمان فیلم در آن جا می گذرد. رنگهایی که در فیلم استفاده شده «سفید» و «سیاه» هستند و این به دلیل تفاوت بارز و اختلافات است که بین «لیلا» و «پیمان» وجود دارد. فیلم «آنجا» از چند عنصر موثر در خود به بهترین نحو استفاده کرده است. اول: زاویه ها و قاب بندی دوربین که سعی می کند ما را با دنیای «پیمان» آشنا کند. ترکیب و نوع میزانس های فیلم به گونه ای است که همه در خدمت فیلم هستند و زندگی آشفته و افسار گسیخته «پیمان» را به بهترین شکل نشان می دهد. دوم :تدوین فیلم است. در فیلم «آنجا» تدوین در خدمت کارگردان و قصه است ریتم و ضرباهنگ فیلم توسط تدوین به یک نظم و انضباط درستی رسیده است. نماها آزار دهنده و بیهوده کشدار نیستند. و مورد سوم: سیاه و سفید بودن فیلم است .چیزی که این روزها در برخی از فیلم های سینمای ایران باب شده و فیلم سازان در مقابل این پرسش که چرا فضای سیاه و سفید را برای فیلم خود انتخاب کرده است. ادعا می کنند که یک جور تجربه است و احساس کردم اگر این گونه باشد سینمایی تر است . در فیلم «آنجا» رنگ سیاه و سفید فیلم با توجه به ساختار، فرم و میزانسن ها و فضای پرتنشی که وجود دارد تعادل ایجاد کرده است. آشفتگی، گذرایام، غم وحقه بازی در فیلم کارکرد موثری برخوردارند. فیلمساز سعی کرده نشان دهد که همیشه ساده بودن و ساده پنداشتن نمی تواند خوب باشد .در واقع مثل بره ای می ماند که در میان گله گرگ ها افتاده باشد.یا سالم بیرون می آید.ویا تبدیل به گرگ می شود.یا بالاخره تکه پاره خواهد شد. «پیمان» شخصیتی است که تعادل دارد و همه چیز را با نگاه ساده و به دور از تزویر، ریا و دق بازی می پندارد. دروغ گو نیست، وقتی در برابر آدم ها و افرادی قرار می گیرد که مثل او نیستند زود فریب می خورد. در مقابل دوستش که مهندس ساختمان است .تبدیل به بره می شود، با وجود این که 10 میلیون پول به رفیقش داده و او را از گرفتاری نجات داده است اما مهندس او را در مقابل مشکل و گرفتاریش تنها گذاشته ،هی امروز و فردا می کند و پول او را بر نمی گرداند و به جای آن ساختمان بلند مرتبه خود را بالا می برد. ساختمان برج زیاده خواهی های مهندس رفیق «پیمان» است که روز به روز بالا می رود اما پیمان چون از نسل آدم های دروغ گو نیست. تنها چیزی که دارد خانه ای اجاره ای است که تمام وسایلش را «لیلام با خود برده است در واقع مخمصه ای است که رفته رفته بالا می رود، انگار جامعه به آداب و رسوم و سنت هایی گره خوده که چون تیرآهن های ساختمان درهم خوش خورده اند تا پیمان را متلاشی کند. یا پدر دختر که با وجود تیپ روشنفکرانه و ماشین مدل بالایی که سوار شده، قدیمی و سنتی فکر می کند راه خلاصی پیمان را در دادن مهریه و بعد گرفتن حکم خروج می داند. او دخترش را با پول معامله می کند و شعور و شخصیت آدم ها هیچ ارزشی برایش ندارند. نکته جالبتر آن که تمام شخصیت هایی که با «پیمان» برخورد می کنند. همه انتظار و درخواستی از پیمان دارند و در مقابل درخواست «پیمان» هیچ کاری نمی کنند و بیشترسرش را کلاه می گذارند. در فیلم «پیمان» تمام عصبانیت و ظلمهایی که اطرافیان در حقش می کنند را با نواختن سریع پیانو تخلیه می کند. انگار موسیقی تنها چیزی است که روح آشفته و خراب پیمان را آرام می کند. نگاه کنیم به صحنه ای که در آن «ایرج» مردی که حلال مشکلات است . در مقابل 15 سکه به «پیمان» قول حل کردن مشکلات خروج از کشور را می دهد صحنه در یک رستوران و سر میز غذا اتفاق می افتد.« ایرج» با ولع تمام غذا می خورد. که نشانه زیاد خواهی و طمع اوست و نگاه ها، حقه بازیها و دق بازیهای که اودارد.در مقابل «پیمان» کم اشتها و ساکت و نگران، با نگاه هایش از «ایرج» تقاضای کمک می کند. یا صحنه ای که ماشین «پیمان» توسط مامور اداره ثبت گل زده شده و نگاه حسرت بار «پیمان» به بادکنک ها و گلها که به سرنوشت و زندگی بر باد رفته خود می اندیشد. از نقاط قوت دیگر فیلم می توان به صحنه استدیو اشاره کرد که دوست مشترک «پیمان» و« لیلام داخل اتاق ضبط صحبت می کنند و ما صدایشان را نمی شنویم و دختر بچه فیلم «آیه» از پشت شیشه و بازی با دکه پخش صدا، حرف های دوست «پیمان» را پخش می کند ودرمقابل جواب های «لیلا» را قطع می کند.تافضای فیلم گنگ بماند. و نگاههای حسرت بار لیلا به کودک ،که آیا اگر بچه دار می شدیم وضعمان بهتر نمی شد. پایان فیلم که در آن «پیمان» با عصبانیت پیانو می زند و خیره در درختان و گلهای پشت پنجره که با باد تکان می خورند به آینده سردرگم و مصائب و گرفتاری هایش می اندیشد. مشکلاتی که او را چون برگ در برابر باد به هر طرف که بخواهد می چرخاند. همه چیز پا در هواست و «پیمان» درست در لحظه ای می گوید نمی روم که می تواند برود اما او به آزادی واقعی فکر می کند به این که تمام گرفتاری و مخمصه ای که در آن افتاده را از ریشه بخشکاند. همه آدم های فیلم «آنجا» در موقعیتی هستند که خودشان از این موقعیت خبر ندارند و هر کدامشان سعی می کنند خودشان را از گرفتاری بیرون بکشد اما بدتر به اوج گرفتاری پرتاب می شوند. به خصوص «لیلا» و «پیمان» که روز به روز در مخمصه و گردابی که خود ساخته اند فرو می روند./120
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: نیک صالحی]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 170]