واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: يکي عليه همه؛ همه عليه يکيگفتوگو با عليرضا کوشک جلالي کارگردان نمايش"خداي کشتار" "خداي کشتار" آخرين نمايشنامه ياسمينا رضا است که در سال 2007 ميلادي نوشته شده و هم اينک به گفته عليرضا کوشکجلالي به غير از ايران در کشورهاي زيادي روي صحنه است. وي که به تازگي اين نمايش را در ايران روي صحنه برده، ميگويد تا امروز اين نمايشنامه در 60 تئاتر دولتي آلمان در حال اجراست. به گزارش ايران تئاتر، کوشکجلالي در آخرين شب حضورش در ايران و پيش از بازگشت به آلمان، درباره اجراي اين نمايش پاسخگوي سوالات ما شد و پس از آن به آلمان رفت تا بلکه در نخستين شب جشنواره تئاتر فجر به ايران بازگردد و گروه اجرايي را در نخستين اجراي جشنواره فجر همراهي کند. آقاي کوشکجلالي نمايشنامههاي ياسمينا رضا با نمايشهايي که من قبلاً از شما ديدهام، تفاوتهاي زيادي دارد. چه دليلي باعث شد تا نمايشنامه"خداي کشتار" را براي اجرا انتخاب کنيد؟به نظر من اين طور نيست. فکر نميکنم از لحاظ ژانر کاري و نمايشهايي که من روي صحنه بردهام تفاوت زيادي ميان آثار رضا و نمايشهاي من وجود داشته باشد. من هميشه سعي ميکنم مسائل خيلي مهمي را که انسانها با آن درگير هستند با استفاده از زبان طنز، نمايش دهم. در نمايش"موسيو ابراهيم و گلهاي قرآن" دقيقاً مسائلي چون تنهايي انسانها، ارتباط انسانها با يکديگر و... که مسائل مهمي هستند را به زباني طنز مطرح کردم. اين مسائل واقعاً براي انسانها مشکل ساز شده است. در واقع در آن نمايش سعي کردم با اتکا به عرفان و با نگاهي امروزي به سراغ اين مسائل بروم. البته چاشني طنز را در نمايشنامه افزايش داده بودم. از تنظيم نمايشنامه تا اجرا، گرايش زيادي به طنز داشتم به همين دليل روي اين مسئله تاکيد کرده و طنز نمايش را تقويت کردم. استاد من در تئاتر و زندگي چارلي چاپلين است. هم او که با يک چشم ميخندد و با يک چشم ميگريد. اين نوع نگاه را در نوشتن و اجرا کردن خيلي دوست دارم. به قول برشت تماشاگر در بدو ورود به سالن به فکر تفريح است. او به سالن ميآيد که لذت ببرد، حال اگر چيزي هم ياد گرفت که اتفاق خيلي خوبي رخ داده است. من هنوز نمايشنامه"خداي کشتار" را نخواندهام و نميتوانم قضاوت دقيقي داشته باشم. اما تقريباً تمام آثار اين نويسنده را بارها خواندهام. در هيچ يک از آثاري که من خواندهام رويکرد طنز وجود ندارد. رضا علاقه زيادي به طنز ندارد؛ اتفاقاً خيلي از آن فراري است. اما شما در"خداي کشتار" رويکرد طنزي بر نمايش حاکم کردهايد. قبول داريد که آثار ياسمينا رضا تا اين حد آميخته به طنز نيست؟نميدانم نمايشنامه تا چه حد طنز است و تا چه حد جدي! من در نمايشنامه با طنزي برخورد کردم که برايم جذاب بود و آن را تقويت کردم. فکر ميکنم مسائل عمده انسانها را با شعار دادن و گريه کردن نميتوان حل کرد. تماشاگر از خطابه لذت نميبرد و خيلي زود خسته ميشود. رابطه داغان شده زن و شوهرها براي مخاطب جذاب است. ياسمينا رضا يک داستان ساده مثل دعواي زن و شوهر را انتخاب ميکند و بعد به مشکلاتي اساسيتر ميپردازد و آن را مطرح ميکند. در واقع پس از تماشاي نمايش مصداق کامل شعار"يکي عليه همه، همه عليه يکي" است. در اين نمايش شخصيتها مدام جبهههايشان را تغيير ميدهند و به طور پيوسته با يکديگر متحد شده و بلافاصله از هم متفرق ميشوند. اين زن و شوهرها هيچ ثباتي ندارند و در واقع هيچ نقطه اشتراکي با هم ندارند و نمايش مشکلات آنان را نمايان ميسازد. رضا بسيار دقيق به اين مسائل نگاه ميکند و پرداخت زيبايي از اين روابط ارائه ميدهد. البته در اين راه رضا هيچ گاه قضاوتي هم نميکند.بله دقيقاً. تنها کسي که در اين روند اعتراف ميکند"آلن" است. او با صداقت ميگويد"من به خداي کشتار اعتقاد دارم. ""خداي کشتار" يعني چه؟ آيا به مصداق خاصي اشاره دارد؟نه. هر کس ميتواند برداشت خود را داشته باشد. تحليل شما از"خداي کشتار" چه بود؟به نظر من اشاره به کساني است که قدرت دارند. يعني حق با زورمندان است. در طول نمايش ماسکهاي زيادي از روي صورت انسانها برداشته ميشود. انسانهايي که متعلق به جاي خاصي نيستند. البته در جايي از نمايش به فرانسه اشاره ميکند و در واقع براي نمايش جغرافيا متصور ميشود.بله. اين اتفاق ميافتد. اما زماني که شما نمايش را ميبينيد متوجه ميشويد که چنين آدمهايي در ايران هم وجود دارند. از همين رو به نظر من نمايش کاملاً جهانشمول است و به جغرافياي خاصي تعلق ندارد. اين نمايشنامه در دنيا مثل بمب صدا کرد و در سرتاسر دنيا در حال اجراست. چرا فضاي نمايش کاملاً انتزاعي است. اين فضا به نمايشنامه مربوط است يا ذهنيت خود شماست؟در ابتداي نمايشنامه"خداي کشتار" نوشته شده، هيچ چيز رئاليستي در صحنه وجود ندارد. در واقع اين نگاه باعث شده تا ديناميک زيادي در صحنه پديدار شود و بازيگران با تحرک بيشتري مواجه شوند. بسياري از خانههاي روشنفکران در اروپا همين گونه است. در واقع تلاش ميکنند در خانه ابزار و اشياي زيادي وجود نداشته باشد. حتي رنگ کف، ديوار و سقف خانه را هم سفيد ميکنند. در واقع از نظر روشنفکران غربي، هر چه خانه خلوتتر باشد. فضاي بهتري دارد. استفاده از تابلوي پيکاسو در صحنه، اشاره به مناطق خاصي دارد يا قرار است تداعيگر نشانه و نمادي از واقعهاي باشد؟نه اصلاً. ساکنان خانه هنرمند هستند و نشانههايي از آفريقا و... در خانه وجود دارد. اين تابلو هم نشانگر علاقه آنان به هنر است. همين!موسيقي نمايش صرفاً براي شکستن فضا به کار گرفته شده. چرا فقط در ابتدا و انتهاي نمايش از موسيقي بهره گرفتهايد؟ميخواستم با اين کار فضا را تقويت کنم و يک فضاي مدرن به وجود بياورم که داراي هارموني است. البته در انتهاي نمايش با يک موسيقي متناوب، اين هارموني شکسته ميشود. مهرداد ابوالقاسمي
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 469]