تور لحظه آخری
امروز : دوشنبه ، 11 تیر 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):دانش، نابود كننده نادانى است.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

اتاق فرار

خرید ووچر پرفکت مانی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

پیچ و مهره

طراحی کاتالوگ فوری

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

کاشت پای مصنوعی

میز جلو مبلی

پراپ رابین سود

هتل 5 ستاره شیراز

آراد برندینگ

رنگ استخری

سایبان ماشین

قالیشویی در تهران

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

شرکت حسابداری

نظرسنجی انتخابات 1403

استعداد تحلیلی

کی شاپ

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

آمپول بیوتین بپانتین

پرس برک

بهترین پکیج کنکور

خرید تیشرت مردانه

خرید نشادر

خرید یخچال خارجی

وکیل تبریز

اجاره سند

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید سی پی ارزان

خرید ابزار دقیق

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1803294487




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

کلاسی برای خلق شخصیت


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
کلاسی برای خلق شخصیت
کلاسی برای خلق شخصیت نويسنده: سید فیلد برای خلق فیلمنامه دو روش وجود دارد. اول اینکه فکر اولیه ای پیدا کرده شخصیت های خود را بر اساس آن فکر اولیه خلق کنید. «سه جوان که بانک می زنند» از این نمونه است. فکر اولیه ای بر می گزینید و شخصیت ها را در آن جاری می کنید: بوکسور بی چیزی این فرصت را پیدا می کند که با قهرمان سنگین وزن جهان رقابت کند، مثل فیلم راکی. مردی که بانک می زند تا برای عمل تغییر جنسیت دوستش پول به دست آورد، مثل بعد از ظهر سگی. مردی که می خواهد رکورد سرعت آبی را بشکند: سرعت. در روش اول، شخصیت ها را بر اساس فکر اولیه خلق کنیم.روش دیگر خلق فیلمنامه، از خلق شخصیت آغاز می شود. از طریق شخصیت نیاز، ماجرا و داستان جاری می شود. آلیس در آلیس دیگر اینجا زندگی نمی کند نمونه ای برای این روش است. جین فاندا نیز فکر اولیه ای در مورد شخصیتی در موقعیت خاص داشت که آن را به همکارانش گفت و به این ترتیب فیلم بازگشت به خانه به وجود آمد. فیلم نقطه عطف ساخته آرتور لارنتس هم از شخصیت هایی که در نهایت شرلی مک لین و آن بانکرافت آن ها را بازی کردند، به وجود آمد. شخصیتی خلق کنید، داستانی در اختیار خواهید داشت.یکی از کلاس های فیلمنامه نویسی مورد علاقه من در «شروود اوکز اکسپری منتال کالج» مربوط به خلق شخصیت است. در این کلاس ما شخصیتی را بنا می کنیم و مبنای آن، فکر اولیه ای برای فیلمنامه به دست می آوریم. در این کلاس] همه فکر و پیشنهاد خود را بیان می کنند و به تدریج شخصیتی شکل می گیرد و ما شروع به خلق داستان می کنیم. این کار یکی دو ساعتی طول می کشد و معمولا در انتها شخصیت منسجمی به دست می آوریم و گاه فکر اولیه نسبتا خوبی برای فیلم سینمایی.این کلاس مفرحی است و گشاینده روندی که مشابه هرج و مرج متقارن با مرحله خلاقه نویسندگی است. خلق شخصیت، یک روند است و قبل از اینکه نویسنده به ان دست بزند، به کوری می ماند که در تاریکی خام دستانه به اطراف دست می زند و پیش می رود. چگونه شخصیت را خلق می کنید؟ ما در این کلاس از صفر شروع می کنیم. من یک سری سوال می پرسم و کلاس جواب می دهد. سپس جواب ها را به صورت شخصیت در می آوریم و از خلال این شخصیت، داستان ظاهر می شود.گاهی این روش بازده خوبی دارد و شخصیت جالب و فرضیه نمایشی خوبی برای سینمایی به دست می آید و گاهی این روش موثر نمی افتد. اما با توجه به وقتی که ما داریم و محیط کلاس، نتیجه کار چندان هم بد نیست.آنچه در ذیل می آید، خلاصه یکی از آن کلاس هاست که نتیجه بخش بوده است. سوالات از حالت کلی به جزئی و از بطن به محتوا می رسد. در حین خواندن می توانید جواب های خود را جایگزین جواب هایی که ما برگزیده ایم بکنید و داستانی برای خود بسازید.ابتدا به کلاس می گویم: «ما همگی در تمرینی شرکت کرده و شخصیتی را خلق می کنیم. من سوال خواهم کرد و شما جواب خواهید داد.» آن ها قبول می کنند و در میان خنده می پرسم: «خب، حالا چطوری شروع کنیم؟»صدای جو از ته کلاس بلند می شود که: «بوستن.»«بوستن؟»او می گوید: « بله، مرد می تونه اهل بوستن باشه!»می گویم: « از نظر من اشکالی نداره.» و می پرسم: « از نظر دیگران اشکالی ندارد که قهرمان ما زن باشد؟» و آن ها موافقت می کنند.بسیار خب، موضوع ما زنی اهل بوستن است. این نقطه شروع کار ماست.می پرسم:«چند سال دارد؟»عده ای می گویند که بیست و چهار سال.می گویم: «نه! وقتی فیلمنامه می نویسید، آن را برای کسی، ستاره ای که بانک ها قبولش دارند می نویسید، کسی مثل فی داناوی، جین فاندا، دایان کیتون، راکوئل ولش، کندیس برگن، میا فارو، شرلی مک لین، جیل کلی برگ.» سرانجام تصمیم می گیریم که زن نزدیک به سی سال، مثلا بیست و هفت یا بیست و هشت سال داشته باشد. البته نیازی نیست دقیق باشیم، زیرا اگر برای جین فاندا بنویسیم، دایان کیتون آن را رد خواهد کرد.به کارمان ادامه می دهیم: «اسمش چیست؟»اسم سارا به ذهن من می آید و آن را قبول می کنیم.«سارا چی؟»می گویم: «سارا تاون زند.» اسم، اسم است، فرقی نمی کند. نقطه شروع کار ما می شود سارا تاون زند، بیست و هفت ساله، اهل بوستن. این زن محور داستان ماست.سپس به خلق بطن می پردازیم.به تاریخچه زندگی شخصی وی بپردازیم. برای سادگی، من در آنچه در ذیل آمده فقط یک جواب برای هر سوال ذکر می کنم. در کلاس جواب های متعددی به هر سوال داده می شد و من یکی از آن ها را انتخاب می کردم. اگر با این جواب ها موافق نیستید، پاسخ های دیگری پیدا کنید و شخصیت و داستانی جداگانه خلق کنید.می پرسم: «در مورد پدر و مادرش چه می دانید؟ پدرش کیست؟»تصمیم می گیریم که پدرش پزشک باشد.«مادرش؟»همسر یک پزشک.«اسم پدرش چیست؟»لیونل تاون زند.«سابقه زندگیش چیست؟»فکرهای فراوانی در این باره مطرح می کنیم و بالاخره به این نتیجه می رسیم: لیونل تاون زند از قشر مرفه جامعه بوستن است. ثروتمند، باهوش و محافظه کار است. تحصیلاتش را در دانشکده پزشکی دانشگاه بوستن ناتمام گذاشته تا دو سال سربازیش را در جنگ جهانی دوم خدمت کند. بعد از جنگ به وطن بازگشته، ازدواج کرده و تحصیلات پزشکیش را به پایان رسانده است.درباره مادر سارا چه می دانیم؟ قبل از آن که همسر این پزشک شود که بوده؟کسی می گوید: «اسمش الیزابت و معلم است.» خب، الیزابت هم موقع آشنایی با لیونل احتمالا شغل معلمی داشته است و در زمانی که لیونل مشغول تکمیل تحصیلاتش در دانشکده پزشکی بوده، همچنان در دبیرستان درس می داده است. وقتی لیونل به کار پزشکی می پردازد، الیزابت درس دادن را رها می کند تا به کارهای خانه بپردازد.می پرسم:«والدین سارا چه موقعی ازدواج کرده اند؟»اگر سارا نزدیک به سی سال دارد، والدینش باید بعد از جنگ و در اواخر دهه چهل ازدواج کرده باشند. پس، تقریبا سی سال است که ازدواج کرده اند.کسی می پرسد: « چطور این موضوع را حساب می کنید؟»جواب می دهم:« تفریق»«رابطه پدر و مادر با هم چطور است؟»رابطه ای پایدار و احتمالا معمولی. برای اینکه چیزی درباره آن ها گفته باشم، اضافه می کنم مادر سارا متولد برج جدی است و پدرش برج میزان.« سارا کی به دنیا آمده است؟»در سال 1950، ماه آوریل، او متولد برج حمل است.« آیا خواهر یا برادری دارد؟»نه، او تنها فرزند خانواده استفراموش نکنید که این روند است. برای هر سوالی که می شود، پاسخ های فراوانی وجود دارد. اگر با این پاسخ ها موافق نیستید، عوضشان کنید و شخصیت دیگری برای خود خلق کنید.« سارا چگونه کودکی بوده است.»یک کودک تنها، در کودکی دلش می خواسته برادر و خواهر داشته باشد. تقریبا غالب اوقات تنها بوده است. احتمالا تا حدود ده سالگی رابطه خوبی با مادرش داشته است. سپس طبق معمول، اوضاع بین والدین و بچه مغشوش شده است.« رابطه سارا و پدرش چگونه بوده است؟»خوب. اما کمی تیره. احتمالا پدر به جای دختر انتظار پسر داشته و سارا برای خوشنوی، از بچگی خودش را مثل پسرها آراسته است. این امر البته مایه مخالفت مادر شده است. احتمالا سارا همیشه تلاش دارد به نحوی مایه خشنودی پدر باشد و عشق و محبتش را به دست آورد. خود را مثل پسرها آراستن این مسئله را حل کرده، ولی با مخالفت مادر مسئله دیگری ایجاد شده است. این امر در رابطه ی بعدی سارا با مردان نقش مهمی بازی خواهد کرد.خانواده سارا مثل تمام خانواده های دیگر است، ولی ما برای ایجاد مقاصد دراماتیک تمام تضادهای جزئی را نیز در زندگی آن ها مورد کاوش قرار می دهیم.تازه داریم پویایی موجود در خانواده تاون زند را درک می کنیم. تا به حال که مخالفت چندانی در کلاس وجود نداشته و ما همچنان بطن شخصیت سارا تاون زند را کاوش می کنیم. تذکر می دهم که بسیاری زنان در طی زندگی به جست و جوی شخصیت پدر یا پدرگونه خویش می پردازند. استفاده از این موضوع به عنوان مبنای شخصیت کار جالبی است، درست به همان صورت که بسیاری مردان هم در میان زنان شخصیت مادر خود را می جویند. البته همیشه صدق نمی کند. فقط احتمال دارد و بهتر است از آن مطلع باشیم تا از آن استفاده کنیم.در این باره بحث فراوانی در کلاس در می گیرد. من توضیح می دهم که وقتی شخصیتی را خلق می کنید، باید تمام نکات دقیق و ظریف را در مورد او جمع آوری کنید تا بعدا حق انتخاب استفاده یا عدم استفاده از این نکات را داشته باشید. برای کلاس توضیح می دهم که تمرین ما بر اساس روش آزمون و خطاست و آن چه را به کار می آید، برای شخصیت به کار می بریم و بقیه را دور می ریزیم.مادر سارا احتمالا زیر و بم های زندگی را به دخترش می آموزد و بی شک به او در برابر مردان هشدار می دهد. ممکن است به دخترش بگوید « هیج وقت نمی توانی به مردی اعتمادی کنی. مردان در پی یک چیز هستند: بدن تو. مردها از زنی که زیادی با هوش است خوششان نمی آید.» و به همین ترتیب. شاید آنچه مادر سارا به او می گوید از بعضی جهات در مورد بعضی ها درست باشد. در خلق شخصیت از تجربه خودتان یاری بگیرید.احتمالا سارا در سنین اولیه به خانواده اش گفته که میل دارد مثل پدر پزشک شود و مادر او را نصیحت می کرده که « دختر جوان، خصوصا دختران جوان بوستونی، پزشک نمی شوند؛ مددکار اجتماعی، آموزگار، پرستار، منشی یا خانه دار می شوند.» زمان، اوایل دهه پنجاه در آمریکاست.به مطالب دیگر بپردازیم: « سارا دوران دبیرستان را چگونه گذرانده است؟» . فعال، اجتماعی و شیطان بوده است. بدون اینکه زیاد درس بخواند، نمره های خوبی گرفته است. دوستان زیادی داشته و مخالفت دانش آموزان با بسیاری از سیاست های محدود کننده دبیرستان را رهبری کرده است. اکثر جوانان عصیانگرند و سارا هم از این امر مستثنی نیست. او فارغ التحصیل می شود و تصمیم می گیرد به کالج رادکلیف برود تا مادرش را خشنود کند، اما رشته علوم سیاسی را انتخاب می کند که خشم مادرش را بر می انگیزد. سارا از نظر اجتماعی فعال است، با یکی از دانشجوبان فوق لیسانس در همین رشته رابطه دارد، در اعتراضات دانشجویی و تحصن های دهه شصت هم شرکت می کند. اعمال او از طبع عصیانگر او ناشی می شود و جزئی از شخصیت، دیدگاه و طرز برخورد اوست. سارا از رادکلیف با مدرک علوم سیاسی فارغ التحصیل می شود.« بعد چه؟»سارا برای کار به نیویورک می رود. پدر از او پشتیبانی می کند و با این عمل موافق است، اما مادرش مخالف و ناراحت است، زیرا سارا کارهایی را که او می خواسته نمی کند. سارا، چنان که شایسته دختران جوان خوب بوستن است، ازدواج نمی کند که سر و سامان بگیرد.یادتان باشد که درام یعنی کشمکش، برای کلاس توضیح می دهم که می توان طی فیلمنامه از رابطه ی دختر و مادر استفاده کرد. قبل از آنکه تصمیمی بگیریم، این کار عملی است یا نه. نویسنده همیشه از روی آزادی انتخاب و مسئولیت می نویسد.رفتن سارا به نیویورک در مرحله خلق شخصیت، بر سر دو راهی عمده ای صورت می گیرد. تا به حال روی بطن شخصیت سارا تاون زند کار کرده ایم. حال به خلق محتوای آن بپردازیم. اکنون نیروهای بیرونی را که بر شخصیت سارا اثر می گذارند، مشخص می کنیم. این نمودار به دست می آید:

سارا در بهار 1972 به نیویورک می رود.« چه می کند؟»آپارتمانی می گیرد. پدرش ماهانه پولی برایش می قرستد و از این موضوع به مادر چیزی نمی گوید. زندگی مستقلی دارد و استقلال را ترجیح می دهد.« بعد چه می شود؟»شغلی پیدا می کند.«چه شغلی پیدا می کند؟»به بحث درباره آن بپردازیم. اساسا می دانیم که سارا چگونه آدمی است:آدمی مستقل از اقشار بالای طبقه متوسط با روحیه ای آزاد و عصیانگر که برای اولین بار روی پای خودش ایستاده و از این کار راضی است. به خود و زندگی متعهد است.اکنون نیروهای بیرونی را بررسی می کنیم که بر شخصیت سارا اثر می گذارند.نیویورک، 1972. هنوز نیکسون در کاخ سفید است و جنگ ویتنام در اوج. آمریکا در خستگی روحی به سر می برد. نیکسون به چین می رود. مک گاور در انتخابات اولیه پیروز می شود و امید می رود که حتما رئیس جمهور شود. جرج والاس در مرکز خرید مورد سوء استفاده قرار می گیرد. پدر خوانده پخش شده است.از نظر دراماتیک چگونه شغلی مناسب سارا است؟شغلی در ستاد انتخاباتی مک گاور در نیویورک. این نکته بحث بر انگیز است. درباره اش صحبت می کنیم. بالاخره توضیح می دهم که به نظر من این شغل طبع عصیانگر سارا را ارضا می کند و منعکس کننده اولین گام مستقل وی دور از خانواده است. این شغل طبع فعال سیاسی او را ارضا می کند و از زمینه تحصیلی وی در علوم سیاسی در کالج نیز مایه می گیرد و بالاخره مخالفت والدین را بر می انگیزد، هم پدر و هم مادر با سارا برخورد پیدا می کنند. ما در پی کشمکش هستیم، مگر نه؟از این به بعد طی روند آزمون و خطا به دنبال مضمون یا فرضیه دراماتیک هستیم، چیزی که شخصیت سارا را به جهت خاصی براند و ماجرای دراماتیک را به وجود آورد. یادتان باشد که موضوع عبارت است از ماجرا و شخصیت. اکنون که شخصیت را به دست آورده ایم، باید به پیدا کردن ماجرا بپردازیم.این کار یک مرحله زدن و خطا کردن است. در کلاس چیزهایی پیشنهاد می شود، عوض می شود و ترتین دوباره می یابد. من چیزی می گویم، سپس در جمله بعد به مخالفت با آن سخن می گویم. نگران نباشید، ما به دنبال نتیجه مشخصی به نام داستان هستیم. باید بگذاریم به آزادی آن را بیابیم.نیویورکِ 1972 سال انتخابات است. سارا تاون زند عضو حقوق بگیر ستاد انتخاباتی مک گاور است. « والدین او به چه کسی رای می دهند؟»« کار در ستاد انتخاباتی جه جیزی از سیاست را برای سارا آشکار می کند؟»البته سیاست لزوما منزه و پاک نیست. شاید بفهمد که جریانی غیر قانونی در ستاد می گذرد.« آیا سارا در برابر آن واکنشی نشان خواهد داد؟»پیشنهاد می کنم که چیزی اتفاق بیفتد که مسئله سیاسی عمده ای ایجاد کند. شاید یکی از دوستان سارا برای رفتن به خدمت سربازی مقاومت کرده و به کانادا فرار کند. ممکن است سارا درگیر نهضتی شود که هدفش بازگرداندن مخالفان سربازی به کشور است.یادتان باشد که داریم شخصیت- بطن و محتوا- را بنا می کنیم و در پی داستانی هستیم که به زودی ظهور می کند. شخصیت را خلق کنید، داستان نمودار خواهد شد.کسی می گوید که پدر سارا دیدگاه متفاوتی درباره این مسئله دارد. پدر فکر می کند که مخالفین خدمت در ارتش به کشور خیانت می کنند و باید اعدام شوند. سارا مخالف این عقیده است. به عقیده سارا جنگ کاری خطا، غیر اخلاقی و غیر قانونی است، مردم باید در مقابل جنگ احساس مسئولیت کنند، سیاستمداران را باید بیرون انداخت و کشت!ناگهان چیز غیر منتظره ای در کلاس روی می دهد. فضا پر از انرژی سنگین و متراکمی می شود که ناشی از پنجاه دیدگاه و « طرز برخورد» افراد کلاس است که متوجه چیزی شده اند که سال ها قبل در این کشور اتفاق افتاده است. متوجه می شویم که جراحات عاطفی هنوز بهبود نیافته است. دقایقی درباره تاثیرات جنگ ویتنام صحبت می کنیم. جنگ تمام شده است. بهتر است فراموشش کنیم.بعد کسی فریاد می زند: « واترگیت، ماه ژوئن 1972». آیا واترگیت می تواند به عنوان رویدادی دراماتیک بر شخصیت سارا تاثیر بگذارد؟ بله.سارا به خشم می آید؛ رویدادی که واکنشی دراماتیک ایجاد می کند. یا به ایجاد آن کمک می کند. این رویداد می تواند در داستانِ هنوز خلق نشده و گفته نشده و نا مشخص، چنگ بیاندازد. فراموش نکنید که این روند خلاقیت است و تناقضات و ابهامات جزئی از آن به شمار می رود.دو سال بعد نیکسون رئیس جمهور نیست، جنگ پایان یافته و مسئله بخشش سربازان فراری مسئله عمده ای است. سارا درگیر و دار کار سیاسی بلا واسطه رویدادی را دیده و تجربه کرده که او را در تشکیل گره گشاییِ دراماتیکِ مجهولی راهنما خواهد بود.یکی از دانشجویان گوشزد می کند که سارا درگیر جریانی شود که خواستار بازگشت سربازان فراری به وطن با بخشودگی کامل است. ما همه در می یابیم که سارا آدمی با انگیزه سیاسی است. سوال من این است که « آیا این کارآمد است؟» جواب مثبت است.می پرسم که: « یعنی سارا از نظر سیاسی آن قدر انگیزه دارد که به دانشکده حقوق برود و وکیل شود؟»هر کس جوابی می دهد و در این باره بحث مفصلی می کنیم. چند نفر از اعضای کلاس فکر می کنند که این کارآمدی نیست، نمی توانند با آن رابطه برقرار کنند. اشکالی ندارد. از آنجا که فیلمنامه می نویسیم، به شخصیتی نیاز داریم که از زندگی عادی سر و گردنی فراتر باشد.در این نقش جین فاندا، فی داناوی، شرلی مک لین، ونسا ردگریو، مارشا میسون، جیل کلی برگ یا دایان کیتون را می بینیم.در سینه موبیل، اولین سوالی که رئیسم فؤاد سعید از فیلمنامه می پرسیسد این بود که « درباره چیست؟» دومین سوال او این بود که « کدام ستاره معروف در آن بازی می کند؟» و من همیشه جواب می دادم که پل نیومن، استیو مک کوئین، کلینت ایستوود، جک نیکلسون، رابرت ردفورد، داستن هافمن. این جواب او را راضی می کرد. آدم فیلمنامه نمی نویسد که به جای کاغذ دیواری به دیوار بچسباند. امیدوارم که با امید بنویسید که آن را بفروشید!ممکن است شخصیت یک وکیل زن بوستنی به عنوان قهرمان فیلم مورد تایید شما باشد یا نباشد، تنها توصیه من این است که کار آمد باشد.به نظر من سارا به دلیل خاصی به دانشکده حقوق می رود: می خواهد در تغییر نظام سیاسی کشورش سهیم باشد.یک وکیل زن، انتخاب خوب و دراماتیکی است. آیا وکیل بودن به شخصیت او می آید؟ بله، می آید. شخصیت را دنبال می کنیم تا ببینیم چه می شود.اگر سارا به کار وکالت بپردازد، حادثه یا اتفاقی رخ می دهد که جرقه یک داستان را بزند؟ افراد کلاس شروع به پیشنهاد می کنند. یکی پیشنهاد می کند که سارا می تواند در حقوق نظامی به کار بپردازد تا به مخالفان خدمت نظام کمک کند. دیگری می گوید که سارا می تواند در حوزه قانون فقر، حقوق تجاری، حقوق دریایی، یا روابط کاری فعالیت کند. دادستان هم دارای دامنه وسیعی از امکانات نمایشی است.زنی اهل بوستن پیشنهاد می کند که سارا می تواند درگیر مسئله ای نژادی شود. فکر خیلی خوبی است. به دنبال فرضیه دراماتیک می گردید؛ چیزی که واکنشی خلّاقه - چنگک- در داستان ایجاد کند.در این لحظه چنین اتفاقی می افتد: یکی گوشزد می کند که اخیرا گزارشی خبری درباره یک نیروگاه هسته ای شنیده است. خودش است! متوجه می شوم که این همان چیزی است که دنبالش هستیم، همان چنگک؛ جایزه اصلی کارمان است! سارا می تواند درگیر مسئله نیروگاه هسته ای شود. شاید مسئله هشدارهای ایمنی کار مطرح باشد یا فقدان آن یا ساختن نیروگاه هسته ای یا نیروی سیاسی که پشت آن است. این همان چیزی است که دنبالش بودیم، یک مسئله خبری مهیج و منطقه ای که همان « چنگک» یا «تدبیرِ» خطّ داستانی ماست. من به دادستان شدن سارا رأی می دهم.همه با این رأی موافقند. حالا نیروهای بیرونی را که روی سارا اثر می گذارند بسط می دهیم و دادستان را قالب می گیریم.فرض کنید که فرضیه دراماتیک این باشد که سارا تاون زند درگیر جریانی شود که مخالف ساختن نیروگاه هسته ای است. شاید سارا از تحقیقاتی که می کند می فهمد که نیروگاه هسته ای فاقد شرایط ایمنی است. سیاست هم که جای خود دارد: یک رجل سیاسی علی رغم شرایط نا مناسب کار در نیروگاه، از آن دفاع می کند. یکی از کلاس گوشزد می کند: « مثل جریان کارن سیلک وود.» درست است! این چنگک داستان یا فرضیه دراماتیک ما می شود. (اگر موافق نیستید، برای خود فرضیه دراماتیک دیگری پیدا کنید!) حالا باید جزئیات، مشخصات و محتوا را پیدا کنیم تا موضوع فیلمنامه - ماجرا و شخصیت- بدست آید.فیلمنامه روی موضوع نیروگاه های هسته ای که در حال حاضر یکی از مسائل سیاسی عمده کشور آمریکا و شاید در دهه بعد مسئله سیاسی عمده جهان خواهد بود متمرکز خواهد شد.داستان چی؟اخیرا مسئولان در پلزینتون کالیفرنیا نیروگاهی هسته ای را تعطیل کردند، زیرا دریافتند که نیروگاه در فاصله کمتر از شصت متری یک چینه زمین که مرکز زمین لرزه است قرار گرفته. تصورش را بکنید که اگر زمین لرزه ای چنین، نیروگاه هسته ای را در هم می ریخت چه اتفاقی می افتاد! در این باره کمی ذهن خود را به جولان در آورید. حال دیدگاه متضادی را خلق می کنیم. پدر سارا درباره نیروگاه هسته ای چه نظری دارد؟ او معتقد است که « انرژی هسته ای باید به کمک ما بیاید. با این بحران انرژی که با آن روبرو هستیم، باید جلوتر از زمان فکر کرد و برای آینده منبع انرژی یافت. آینده، همان انرژی اتمی است. فقط باید اطمینان حاصل کنیم که استانداردهای ایمنی و مقررات و خط مشی های مصوبه کنگره و کمیسیون انرژی اتمی رعایت شده است.» و همان طور که همه می دانیم، این تصمیمات نه همیشه بر اساس واقعیات، بلکه بر اساس ضرورت های سیاسی گرفته می شود.سارا تصادفا این موضوع را می فهمد. احتمالا یک جریان سیاسی مستقیما به شرایط ناسالم نیروگاه هسته ای مربوط می شود. حالا باید چیزی اتفاق بیفتد که موقعیت دراماتیک را ایجاد کند.یکی پیشنهاد می کند که شخصی از نیروگاه هسته ای از نظر اتمی آلوده شود و این پرونده به محکمه سارا ارجاع گردد و به این ترتیب سارا درگیر پرونده شود.پیشنهاد خیلی خوبی است! همان خط داستانی می شود که دنبالش بودیم. کارگری در این داستان آلوده می شود. نقطه عطف پایان پرده اول وقتی است که سارا متوجه آلودگی کارگر و بیماری خطرناک او می شود که نا ایمنی شرایط کار آن را ایجاد کرده است و علی رغم تهدیدات و موانعی که برایش پیش می آید، تصمیم می گیرد که دست به کار شود.پرده اول آغاز یا بناست. می توان با کارگر که آلوده می شود شروع کرد. سکانسی که از نظر تصویری خیلی پویاست. کارگر سر کار زمین می افتد، او را از نیروگاه بیرون می برند، آمبولانس از میان خیابان های بوستن آژیرکشان می گذرد. کارگرهای دیگر جمع می شوند و اعتراض می کنند. مسئولان اتحادیه کارگران جلسه می گذارند و تصمیم می گیرند که برای انجام اقدامی در دفاع از کارگران در مقابل شرایط نا امن نیروگاه این قضیه را پی گیری کنند.تحت تاثیر شرایط، موقعیت و حوادثی که پیش می آید، سارا برای رسیدگی به پرونده انتخاب می شود. مسئولان اتحادیه کارگران از این امر راضی نیستند چرا که سارا زن است. مسئولان مانع دسترسی سارا به نیروگاه می شوند، ولی سارا بالاخره محل نیروگاه را از نزدیک بررسی می کند و متوجه شرایط نا امن نیروگاه می شود. از پنجره، آجری به طرف او پرتاب می شود. تهدیداتی صورت می گیرد. موسسه حقوقی نمی تواند کمکی به سارا بکند. سارا به نمایندگان سیاسی مسئول مراجعه می کند، اما سرگردان می ماند و به او گفته می شود که تقصیر خود کارگر بوده که آلوده شده است.رسانه های گروهی کم کم بو می برند. سارا می فهمد که بین استانداردهای ایمنی و مدیریت نیروگاه « رابطه سیاسی» وجود دارد. یکی از کلاس می گوید شاید مقداری پلوتونیم گم شده باشد. این نقطه عطف انتهای پرده اول است.پرده دوم، « تقابل» است. سارا طی تحقیقاتش با موانعی مواجه می شود. آن قدر سر راه او مانع وجود دارد که سارا مظنون می شود که مبادا توطئه ای سیاسی در کار است. او دیگر نمی تواند این موضوع را نادیده بگیرد. در اینجا نیازمند انگیزه عشقی هستیم. شاید سارا با وکیلی که تازه از همسرش طلاق گرفته و دو بچه هم دارد رابطه پیدا کند. رابطه شان تیره می شود. به نظر مرد سارا « به سرش زده» و خیالات برش داشته و آن ها نمی توانند تحت این شرایط تیره دیگر با هم باشند.سارا از طرف موسسه حقوقی هم تحت فشار و مخالفت قرار می یگرد. شاید به او بگویند که اگر در تحقیقاتش پافشاری کند پروند را از او می یگرند. والدین سارا هم با او مخالفت می کنند؛ به این ترتیب، سارا با خانواده اش هم کشمکش پیدا می کند. تنها کسانی که از او پشتیبانی می کنند و کمکش می کنند، کسانی هستند که در نیروگاه هسته ای کار می کنند. آنها می خواهند سارا کارش را ادامه دهد و شرایط نا امن کار در نیروگاه را فاش کند. در اینجا می توان از رسانه های گروهی استفاده کرد و پای روزنامه نگاری را به داستان کشید که معتقد است سارا باید به تحقیقاتش ادامه دهد. روزنامه نگار می خواهد از این ماجرا گزارشی بنویسد. شاید رابطه رمانتیکی هم بین این دو به وجود آید.پس نقطه عطف انتهای پرده دوم چه می شود؟ یادتان باشد که این نقطه عطف باید حادثه یا رخدادی باشد که در ماجرا چنگ می اندازد و آن را به جهت دیگری پرتاب می کند. شاید روزنامه نگار با « مدرک قاطع و روشنی» نزد سارا بیاید دال بر اینکه اکثر مقامات نیروگاه از حمایت ساسی برخوردارند. اکنون سارا به حقایق دست یافته است، با آنها چه خواهد کرد؟پرده سوم گره گشایی است. سارا به کمک کارگران نیروگاه و رسانه های گروهی این حمایت سیاسی را که در مقررات دولتی، استانداردهای نا امنِ نیروگاه را مورد چشم پوشی قرار داده فاش می کند. نیروگاه تا تحقق استاندارد های ایمنی جدید تعطیل می شود. به سارا به دلیل پافشاری، شجاعت و پیروزی اش تبریک می گویند. به عبارت دیگر، پایانی خوش داریم. قهرمان موفق می شود.انواع گوناگون پایان وجود دارد. در پایان خوش، همه چیز به خوبی تمام می شود، مثل فیلم های بهشت می تواند منتظر بماند، راکی، جنگ ستارگان، یا نقطه عطف که بعد از پایان، شخصیت زندگی خوشی را دنبال می کند. در پایان های غم انگیز یا مبهم، این به عهده بینندگان است که اتفاق بعدی را پیش خود تصور کنند، مثل فیلم های پنج قطه آسان، زن مطلقه، یا فیست. در پایان بد، شخصیت اصلی می یمرد، مثل پایان فیلم های این گروه خشن، بوچ کیسدی و ساندنس کید، بانی و کلاید و شوگرلند اکسپرس.اگر در مورد چگونگی پایان داستان تردید دارید، همیشه به فکر پایان های خوش باشید. برای پایان بندی فیلمنامه همیشه راه حلی بهتر از گرفتار کردن، دستگیر کردن، میراندن یا کشتن وجود دارد. در دهه شصت غلب پایان ها غم انگیز بوده است. سینماروهای دو دهه هفتاد و هشتاد طرفدار پایان های خوش هستند. به جنگ ستارگان نگاه کنید. این فیلم در مدت زمانی کوتاه بیش از هر فیلمی در تاریخ سینما پول در آورده است. دو چیز که هالیوود را می گرداند، ترس و طمع است.داستانتان را با پایان خوش ختم کنید. حالا یک اسم کاری خوب هم برای فیلمنامه انتخاب می کنیم: « هشدار».این هم داستان ما، وکیل زن جوانی اهل بوستن متوجه شرایط نا امن کار در نیروگاه هسته ای می شود و با فشارهای سیاسی و تهدیداتی که متوجه زندگی اوست، موفق می شود که این موضوه را فاش کند. نیروگاه تعطیل می شود تا تعمیراتی در آن صورت گیرد و شرایط ایمنی در نیروگاه حاصل شود.با در نظر گرفتن اینکه بیش از یک ساعت صرف خلق شخصیت و داستانی با فرضیه دراماتیکی قوی نکردیم، نتیجه کار چندان بد نیست: شخصیت اصلیِ جالبی داریم به نام سارا تاون زند و ماجرایی که این جنجال را افشا می کند. اکنون دارای شروع، نقطه عطفِ انتهای پرده اول، کشمکش سیاسی بالقوه در پرده دوم، نقطه عطفی در انتهای پرده دوم و گره گشایی دراماتیک هستیم.شاید شما زیاد از این داستان خوشتان نیاید و آن را تایید نکنید. هدف این تمرین راه اندازی زوند خلق و ارائه این موضوع است که چگونه خلق شخصیت، ماجرایی دراماتیک ایجاد می کند که خود داستانی را آشکار می کند.همان طور که گفتم برای خلق فیلمنامه دو روش وجود دارد: فکر اولیه ای پیدا کنید و شخصیت ها را در آن جاری سازید، یا شخصیتی خلق کنید و بگذارید داستان از شخصیت نشأت بگیرد و نمودار شود. در اینجا ما روش دوم را به کار بردیم و همه چیز از « زن وکیل جوانی اهل بوستن» سرچشمه گرفت.منبع: کتاب چگونه فیلمنامه بنویسیم/س
#فرهنگ و هنر#





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 746]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


فرهنگ و هنر

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن