واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
«خلاقيت چيست؟» خلاقيت همواره مفهومي اسرارآميز، وسيع و بسيار پيچيده بوده است. خلاقيت را شايد بتوان برترين سطح يادگيري بشر، بالاترين توانمندي تفکر و محصول نهايي ذهن و انديشه ي انسان دانست. اما صرف نظر از اين باور قديمي که خلاقيت را ناشي از نيروي اسطوره اي و ماورايي مي پنداشت، در قلمرو علم روان شناسي و رفتارشناسي جديد نيز به دليل ابهام و پيچيدگي ماهيت خلاقيت، ميان روانشناسان و پژوهشگران ذهن و روان در تعريف و تبيين آن اختلاف نظرهاي زيادي وجود داد. بر اين اساس تا کنون تعريف جامع و کاملي که بتواند همه ي ابعاد و جنبه هاي آن را در برگيرد، ارائه نشده است. نظريه ها و تعريف گوناگوني که تاکنون درباره ي خلاقيت مطرح گرديده، غالبا هرکدام جنبه اي خاص از آن را مورد تاکيد قرار داده اند. بنابراين شايد بتوان با انتخاب نکات قابل توجه تعاريف و در نظر گرفتن ارتباط ميان مفاهيم اساسي هر تعريف ، تا حدود زيادي ماهيت خلاقيت را روشن نمود. در جدول صفحه ي بعد تعدادي از تعاريف مختلف خلاقيت ارائه شده است که هر کدام با تاکيد بر جنبه اي خاص به آن پرداخته اند: با توجه به جدول، چنان چه مباني نظري، نکات محوري و وجوه اشتراک تعاريف ذکر شده را استخراج کنيم و در کنار يک ديگر قرار دهيم، مي توانيم به چند ويژگي بارز در مورد خلاقيت برسيم که مي توانند به ميزان قابل توجهي توصيف کننده ي آن باشند. اين ويژگي ها عبارت اند از: 1. خلاقيت فرايندي فکري و رواني است. 2. محصول خلاقيت مي تواند به شکل يک اثر، يک ايده، يک راه حل، يک شيء و يا هر چيز ديگري ظهور کند. 3. محصول خلاقيت، پديده اي نو و جديد است. 4. محصول خلاقيت اثري است که علاوه بر تازگي داراي ارزش نيز باشد.5. خلاقيت يک توانايي عمومي است و در همه ي افراد کمابيش وجود دارد. 6. خلاقيت قابل پرورش است و با محيط اجتماعي - فرهنگي ارتباط مستقيم دارد. صرف نظر از تعاريف و نظريه هاي علمي، خلاقيت در نظر عامه ي مردم دو وجه دارد که به آن ها اشاره مي شود: اعتقاد اول تعداد زيادي از مردم خلاقيت را همان هوش مي پندارند و معتقدند افراد باهوش و با استعداد همان افراد خلاق هستند و يا برعکس تصور مي کنند افراد خلاق همان کساني هستند که از هوش و حافظه ي بالايي برخوردارند. واقعيت اين است که براساس اغلب تحقيقاتي که تاکنون در مورد رابطه ي هوش و خلاقيت و هم چنين ويژگي هاي افراد باهوش و افراد خلاق انجام گرفته، ارتباط چنداني ميان اين دو مشاهده نشده است (تورنس 1979) (پير خائفي 1377) (گاردنر (1) 1993).به طور خلاصه موارد زير برخي از نتايجي است که از پژوهش هاي مختلف در مورد هوش و خلاقيت به دست آمده است: 1. هوش و خلاقيت دو کيفيت متفاوت هستند. 2. هر فرد باهوشي لزوما خلاق نيست. 3. همه ي افراد خلاق حتما از هوش بسيار بالايي برخوردار نيستند. 4. براي خلاق بودن به حداقلي از هوش نياز است. بنابر نتايج فوق بايد گفت اعتقاد به همساني هوش وخلاقيت که آگاهانه و يا ناآگاهانه درميان والدين و هم چنين بسياري از معلمان ما وجود دارد، نگرشي نادرست است و بايد اصلاح شود؛ به ويژه که برخي از معلمان با اين نگرش دانش آموزان باهوش را بيش از ساير دانش آموزان مورد توجه خود قرار مي دهند و خواسته يا ناخواسته در کلاس هاي خود از توجه لازم به دانش آموزان خلاق که لزوما از هوش و يا سطح تحصيلي بالايي برخوردار نيستند، غفلت مي ورزند. اعتقاد دوم عده ي زيادي از مردم اعتقاد دارند که خلاقيت منحصرا به گروه خاصي از افراد مثل نوابغ، مخترعان و دانشمندان تعلق دارد. آن ها معتقدند که افراد خلاق افرادي استثنايي و نادر هستند و فقط آثار و دستاوردهايي که آن ها مي آفرينند، خلاقانه بوده و شاهکار محسوب مي شود. در اين باره بايد گفت هر چند بسياري از افراد خلاق تاريخ، افرادي استثنايي و متفاوت بوده اند، اما اين موضوع به معناي اختصاصي بودن توانايي خلاقيت در آن ها نمي باشد. خلاقيت يک توانايي و خصيصه ي همگاني است که در همه ي انسان ها به درجات مختلف وجود دارد و به صورت هاي گوناگوني مي تواند ظاهر شود.. نقاشي تخيلي، عجيب و غريب و در عين حال جالب توجه يک کودک. . يک شيريني جديد و ابتکاري که خانمي براي نخستين بار آن را پخته است.. راه حل منحصر به فردي که يک دانش آموز براي مسئله اي ارائه مي کند.. يک شعر، يک فيلم، يک مجسمه، يک مدل جديد لباس، يک اختراع و.. تمام موارد ذکر شده داراي درجات و صورت هاي مختلفي از توانايي خلاقيت هستند که همه ي افراد با هر جنسيت و در هر سني بالقوه قادر هستند که آن ها را از خود نمايان سازند.اسبورن (2) (1966) معتقد است همه ي افراد کمابيش مي توانند خلاق باشند و اين تفاوت ها بيش تر از آن که ناشي از نبوغ يا استعدادهاي آن ها باشد، حاصل انگيزه و تلاش آن هاست. ضمن اين که وي پرورش استعدادها و توانمندي هاي فکري را براي خلاقيت عاملي زيربنايي مي داند. دبونو (1970) نيز اظهار مي دارد براي اين که افراد بتوانند خلاق باشند بايد روش هاي صحيح تفکر را به آن ها آموخت و در اين صورت همه ي افراد اين قابليت را به دست خواهند آورد که از خود خلاقيت نشان دهند. بنابراين اين نگرش رايج مردم که خلاقيت را خاص عده ي معدودي از افراد استثنايي مي پندارند و اين که چرا اکثريت افراد نمي توانند از توانايي هاي خود استفاده ي لازم را ببرند و خلاقيتي را که در درونشان نهفته است نمايان سازند، مي تواند به اين دلايل باشد زيرا: - غالب مردم براي اين که خلاق باشند از انگيزه و پشت کار کافي برخوردار نيستند. - موانعي بر سر راه ظهور خلاقيت آن ها وجود دارد. - واز همه مهم تر اين که روش استفاده از تفکر خلاق خود را نياموخته اند و يا به زبان ساده تر براي خلاق بود ن آموزش داده نشده اند! براي اين که بتوانيم خلاقيت خود را نمايان سازيم، فقط کافيست باور کنيم براي اين آفريده شده ايم تا در دگرگوني هاي دنياي پيرامون خود سهمي داشته باشيم. سپس بدون ترديد دست به عمل بزنيم؛ خواهيم ديد که نتيجه کار چقدر شگفت انگيز است. اجزا و مهارت هاي خلاقيت به تناسب نظريات و تعاريف مختلفي که از خلاقيت ارائه شده، در مورد اين که آيا اساسا تفکر خلاق يک مکانيزم يک پارچه و عمومي است ويا اين که داراي اجزا و مهارت هاي مختلفي مي باشد، نيز ديدگاه هاي گوناگوني وجود دارد. برخي از متخصصان، خلاقيت را به عنوان يک صفت کلي وعمومي در نظر مي گيرند و برخي آن را شامل اجزا و عناصر مختلفي مي دانند و معتقدند که اين عناصر در کنار يک ديگر سازه ي خلاقيت را تشکيل مي دهند. به نظر مي رسد با توجه به اطلاعاتي که تا کنون در مورد خلاقيت به دست آمده و تنوعي که در فرايندهاي آن مشاهده مي شود، مي توان آن را يک توانايي محسوب کرد که از تعدادي مهارت (3) مختلف تشکيل شده است که هر کدام از اين مهارت ها به نوعي در بروز خلاقيت فرد تاثير دارند . در چهارچوب اين ديگاه گيلفورد به دو نوع تفکر در انسان اشاره مي کند و آن ها را تفکر هم گرا (4) و تفکر واگرا (5) مي نامد. تفکر هم گرا همان تفکر منطقي و استدلالي انسان است که همواره در پي يافتن يک جواب صحيح مي باشد. اين تفکر در آزمون هاي هوش مي تواند موثر واقع شود. اما تفکر واگرا آن نوع از تفکر است که جوا بها و ايده هاي متعددي را براي يک سوال ارائه مي کند. به همين دليل مي تواند منجر به خلاقيت گردد. گيلفورد تفکر واگرا يا به عبارتي تفکر خلاق را شامل سه مهارت زير مي داند.1. رواني (6) (سيالي): توانايي ذهن در توليد ايده هاي فراوان در مورد يک موضوع. 2. انعطاف پذيري (7): قابليت تفسير براي فکر کردن از يک بعد موضوع به ابعاد ديگر آن و در نتيجه توليد ايده هاي گوناگون و متنوع. 3. ابتکار (8): قابليت ذهن در نوآوري و ابداع يک ايده يا محصول نو و منحصر به فرد. بر اساس نظريه ي گيلفورد، با ارائه ي فعاليت هاي واگرا و تمرينات و روش هاي ويژه به دانش آموزان مي توان سه مهارت فوق را که از بارزترين ويژگي هاي تفکر خلاق مي باشند، در آنان پرورش داد. دبونو صاحب نظريه ي تفکر جانبي (9) و ابداع کننده ي اين اصطلاح، اعتقاد دارد که تفکر جانبي نوعي تفکر است که با خلاقيت رابطه اي بسيار تنگاتنگ دارد. به عقيده ي وي اين تفکر نوعي انديشيدن به مسئله و نگريستن به جنبه ها و زواياي گوناگون آن است که مي تواند منجر به ايجاد ايده هاي جديد گردد. دبونو تفکر جانبي يا تفکر افقي را در کنار نوع ديگري از انديشيدن که تفکر عمودي (10) ناميده مي شود، قرار مي دهد. تفکر عمودي تقريبا معادل تفکر هم گراي گيلفورد است که همواره در پي کشف تنها راه حل صحيح مسئله حرکت مي کند. تفکر عمودي انتقادي و قضاوتگر است، در صورتي که تفکر جانبي مولد و خلاق مي باشد. دبونو تفکر جانبي را قابل تعميم و تمرين مي داند و اظهار مي دارد همان گونه که کسب مهارت در رياضيات ميسر است، فراگرفتن مهارت در تفکر جانبي نيز امکان پذير مي باشد. بنابراين با آموزش مهارت هاي اين نوع تفکر به دانش آموزان مي توان خلاقيت را در آنان ارتقا بخشيد. تورنس برجسته ترين متخصص خلاقيت و سازنده ي آزمون هاي تفکر خلاق تورنس (11) که آزمون خود را بر اساس ديدگاه گيلفورد در خصوص سه مهارت زيربنايي خلاقيت يعني رواني، انعطاف پذيري و ابتکار ساخته است، در طي تحقيقات و مطالعات چندين ساله ي خود، علاوه بر مهارت هاي فوق، انواع ديگري، از مهارت هاي خلاقيت را شناسايي نموده است که برخي از مهم ترين ان ها عبارت اند از: - ترکيب يا سنتز (12): توانايي ايجاد ارتباط ميان اجزا و عناصر غيرمرتبط و پديد آوردن چيزهاي بديع و تازه.- شوخ طبعي (13): خلق عناصر و موقعيت هاي طنزآميز و خنده آور.- تجسم دروني (14): توانايي تجسم اجزاي داخلي اشيا و پديده ها. - تجسم غير معمولي (15): قابليت ديدن اشيا و موضوعات از زواياي غيرعادي و متفاوت. - خيال پردازي (16): استفاده از قدرت تخيل در خلق اشيا و موقعيت هاي خيالي. - بسط (17): توانايي گسترش ،به سازي و کامل کردن موضوع و افزودن جزئيات وابسته به آن. مهارت هاي شناخته شده ي خلاقيت و مفاهيمي چون تفکر واگرا و تفکر جانبي اساس بسياري از روش ها، تمرينات و فعاليت هاي پرورش خلاقيت را تشکيل مي دهند که تمرينات ارائه شده در اين کتاب نيز بر همين اساس طراحي شده اند و هدف عمده ي آن ها تقويت تفکر خلاق و مهارت هاي ويژه ي خلاقيت در دانش آموزان مي باشد. لازم به ذکر است شما نيز به عنوان معلم يا مربي مي توانيد با کسب دانش موجود در زمينه ي خلاقيت، عناصر و مهارت هاي آن، روش هاي ويژه اي را براي رشد و افزايش اين مهارت ها در دانش آموزان ابداع کنيد. منبع: سليماني، افشيني: کلاس خلاقيت، انتشارات انجمن اوليا و مربيان، ج اول، 1381، صفحات 16-26.پي نوشت: 1. Gardner2. Osborn3. Skill4. Convergent thinking5. Devergent thinking6. Fluency7. Flexibility8. Originality9. Lateral thinking10. Vertical thinking11. Torrance Tests of Creative thinking12. Synthesis or combination13. humor14. internal visualization15. unusual visualization16.Fantasy17. elaborationمنبع: کتاب علم و دانش (شاخه جديد)- نوآوري خلاقيت و شکوفايي- فرهنگ و انديشه/س
#فرهنگ و هنر#
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 601]