تور لحظه آخری
امروز : سه شنبه ، 27 شهریور 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):اگر با اين شمشيرم بر بينى مؤمن بزنم كه مرا دشمن بدارد با من دشمنى نمى كند و اگر هم...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

طراحی کاتالوگ فوری

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

وکیل کرج

خرید تیشرت مردانه

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ابزار دقیق

خرید ریبون

موسسه خیریه

خرید سی پی کالاف

واردات از چین

دستگاه تصفیه آب صنعتی

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

خرید نهال سیب سبز

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

دیوار سبز

irspeedy

درج اگهی ویژه

ماشین سازان

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

شات آف ولو

تله بخار

شیر برقی گاز

شیر برقی گاز

خرید کتاب رمان انگلیسی

زانوبند زاپیامکس

بهترین کف کاذب چوبی

پاد یکبار مصرف

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

بلیط هواپیما

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1816255178




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

یهودیت رسانه ای


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
یهودیت رسانه ای
یهودیت رسانه ای نفوذ يهود بر رسانه هاي انگلستانامروزه سازندگان فيلم، افرادي هستند كه قدرتمندترين رسانه ها را در جهان كنترل مي كنند و به همين دليل است كه ايده آل ها مي توانند ترسيم كنند، زبان را تغيير دهند يا حكومت را واژگون كنند. (جان باكر 19959)طبق نظريه دموكراسي، «مردم» حكومت مي كنند سياستمداران را با راي خود بر مي گزينند و چنانچه آن سياستمداران نتوانند خواسته هاي مردم را برآورده كنند، مي توانند آنها را از كار بركنار كنند. جايي كه احزاب متعدد وجود دارد در صورتي كه حزبي توانايي خود را در برآورده ساختن نيازهاي مردم از دست دهد، مردم از حزب ديگري حمايت مي كنند. بدين صورت اصول دموكراتيك به رسميت شناخته مي شود: حكومت مردم بر مردم. چه خوب مي شود اگر همه چيز به اين آساني باشد. لكن در حكومت رسانه اي بسيار گسترده و مدرن چنين نيست. آيا مردم مي توانند اطلاعات و دانشي را كه براي انتخاب افراد آگاه شوند چه رسد به رويدادهايي كه در سطح جهاني رخ مي-دهد. تنها تعداد بسيار كمي از آنها رهبران سياسي شان را از نزديك مي بينند و قادراند انجام وظايف آن رهبران را مشاهده و ارزيابي كنند. اكثريت مردم از مسائل سياسي بي اطلاع اند و بدرستي نمي دانند چه چيز در حال روي دادن است و حتي اگر اموري را كه در حال روي دادن است مشاهد كنند براي تفسير آن نياز به راهنما دارند. اين مردم دكتر، حقوقدان، مهندس، كارمند، مغازه دار، كارگر شركت، مزرعه دار، تاجر، پرستار، دبير، معلم و يا هزاران چيز ديگرند. آنها بايد چيزهايي ا كه از سرزميني كه در آن زندگي مي كنند. بدانند. اما فقط تعداد كمي از آنها درباره امور سرزمينشان اطلاع دارند. و از تعداد بسيار كمي از آنها مي توان انتظار داشت كه از امور سياسي كاملا آگاه باشد. سياست با داشتن مسائل فراوان يكي از پيچيده ترين موضوعات است. هر كدام از اين مسائل با چندين ديدگاه در ارتباط است. براي اينكه مردم از اين مسائل آگاه شوند و ديدگاه هاي متفاوت را ارزيابي كنند، ضروري است كه اين ديدگاه ها به شكلي برآنها عرضه شود كه بتوانند آنها را خوب بفهمند. رسانه هاي جمعي از جمله روزنامه ها، تلويزيون و راديو بايد به اين صورت عمل كنند.و رسانه هايي با گرايش تحقيقاتي زيادي وجود دارد كه عبارتند از كتاب ها، مجلات و اينترنت، هر چند تكنولوژي اطلاعات پيشرفت مي كند بر اين فهرست افزوده مي شود.اما در اينجا مشكلي وجود دارد. مردم نمي توانند بررسانه ها مالك شوند يا آنها را كنترل و قاعده مند كنند. اقليتي از مردم مالك آنها مي شوند امنيت كوچك كه در واقع كمتر از يك درصد (1%) است. اين اقليت تعيين مي كنند كه مردم چه چيزهايي بايد بدانند، چه رويدادهايي بايد بر آنها گزارش دادهشود. چه ديدگاههايي را مي توانند بررسي و ارزيابي كنند، چه احزابي براي روي آوردن صلاحيت دارند و چه احزابي صلاحيت راي آوردن ندارند، كلام سياستمداران شايسته امين، قابل اعتماد و توانا هستند و كدام يك بدنام، فاقد صلاحيت، خطرناك و افراطي اند. و اين امر نشان مي-دهد اقليتي كه با قدرت تمام رسانه هاي جمعي را كنترل مي كنند شايد قدرتشان بيشتر از نخست وزير يا كابينه باشد اين اقليت ××××× افكار عمومي را تعيين مي كنند. سياستمداران بايد در محدوده آن عمل كنند بر آن احترام گذارند و در صورت انتخاب شدن اين شرايط را زير پا نگذارند.حتي زماني كه رسانه هاي جمعي عمدتا روزنامه بودند و اقليت كوچكي آن روزنامه ها را مطالعه مي كردند، قدرت مالكان روزنامه ها قابل ملاحظه بود. در جهان امروز كه رسانه هاي جمعي تلويزيون و روزنامه ها با تيراژهاي توده اي و ميليوني چاپ مي شوند قدرت صاحبان رسانه ها فراتر از تصور است.ما نبايد يك واقعيت را فراموش كنيم. نفوذ سياسي صاحبان رسانه ها از گزارشها و مقالات روزنامه اي او برنامه هاي تلويزيوني فراتر مي رود. بدين معنا كه مسائل موجود سياسي با قدرت آنا در ارتباط است. آنها با يك شيوه بسيار ماهرنه تر قادراند الگوهاي تفكر مردم را تحت تاثير قرار دهند و اين تاثير از طريق ابزاري ديگر همچون گزارش هاي روزنامه اي، صفحه فرهنگ مردمي، فيلم ها، سريال هاي تلويزيوني، برنامه هاي آموزشي صورت مي گيرد: همه اين شيوه ها ارائه، به شكل گيري ارزش هاي انساني، مفهوم خوب و بد، درست و نادرست، احساس و بي احساسي و مد و غير مد كمك مي-كند. ارزش هاي انساني كه بدين شيوه شكل مي گيرد، به نوبه خود نگرش مردم نسبت به مسائل سياسي را شكل مي دهد و نظر آنان را در اينكه چگونه راي دهند و چه كساني را براي در دست گفتن قدرت انتخاب كنند، تحت تاثير قرار مي دهد.بنا به برخي دلايل قوي امروزه در بريتانيا گفتگوهاي همگاني بسيار كم است و اين نمونه اي است بر اينكه چه كساني عملا كنترل رسانه ها را تمرين مي كنند. مرد را به خوشحالي درباره نتايج انتخابات همگاني حتي نسبت به انتخابات دولت علي، تشويق مي كنند اما اين رقابت هاي انتخاباتي ارتباط ناچيزي دارند با اين پرسش كه چه كساني بر ما سلطه مي رانند، چه كسي افكار عمومي را شكل مي دهد، در نتيجه دستور العمل هاي مربوط به انتخابات و وظايف نمايندگان را تعيين مي كند.هرگونه تحقيق درباره رويداهاي ملي بايستي تحقيق درباره نحوه عمل رسانه هاي جمعي را نيز در بر گيرد: يعني تحقق در اين مورد كه چه كساني مالك رسانه ها هستند و آنها را كنترل مي كنند و با چه هدفي از چنين قدرت وسيع استفاده مي كنند.گفتگوهاي مربوط به امور جاريبرنامه هاي گفتگو كه در باب امور جاري از تلويزيون و راديو پخش مي شود تا وانمود كنند كه برنامه-هاي آنها مطابق با اوج دموكراسي است و ديدگاه هاي مختلف را به معرض عموم عرضه مي كنند. اما حايي كه اين گفتگوها به مسائلي اشاره كند كه براي مقامات يهودي كه راديو و تلويزيون را در اختيار دارند، حساس باشد، با دقت تمام چنان برنامه را ترتيب مي دهند كه ديدگاه خطرناك حد شود. به ويژه وقتي گفتگوها به موضوعات كشتار جمعي يهود در جنگ جهاني دوم مربوط شود يا كسي سعي كند از قدرت اقليت يهود بحث كند.چندي پيش برنامه اي در تلويزيون بريتانيا به موضوع «ضد سامي گري» اختصاص يافت كه گسترش ضد سامي گري در سرار اروپا از جمله بريتانيا را نشان مي داد. مقداري از افراد يهودي و غير يهودي در برنامه حضور حاضر شدند تا نظر خودشان را در اين مورد بيان كنند. بعد از پخش مقدار كمي از برنامه كاملا روشن شد كه تنها تفاوت شركت كنندگان در اين برنامه اين بوده كه چگونه بايد با «ضد سامي گري» برخورد شود. برخي گفتند بايد با تعريف قوانين سخت به طور جدي آن را سركوب كرد و برخي ديگر گفتند اين عمل با قرباني ساختن آنان به نفع ضد سامي گران تمام مي شود ولي ضد سامي گري بايد نابد شود. لكن سركوبي از طريق قانون شيوه مبارزه با اين جريان نيست. يك فرد از شركت كنندگان در ميزگرد با اشاره به اينكه ضد سامي گراها از نوع به خصوصي از جنون رنج مي برند به تحليل عميق از وضعيت ضد ذهني آنان دست زد.چيزي كه در اين برنامه ذكر نشد اين بود كه يك تبيين مشخصي از ديدگاه به اصطلاح ضد سامي گرايان ارائه نگرديده. يعني در اين برنامه كسي بر ضد سامي گرايان را مطرح نكرد. البته ضد سامي گري اصطلاح غلط اندازي است كه صاحبان رسانه ها مطرح كرده اند تا نشان دهند كه آنان با يهوديان بدرفتاري مي كنند و حتي بدليل يهودي بودنشان آنان را مي كشند. در حالي كه اكثريت وسيعي از مردم، كه به عنوان ضد سامي گرايان توصيف مي شوند، با ديدگاه آنان به عنوان يهوديان قدرتمند افراطي مخالف اند. اينكه آيا آنها در ارزيابي شان از اين قدرت درست مي گويند يا نه، از موضوع ارج است: اگر دموكراسي بيشتر از يك فراز تهي است بايد موضوعشان را در انظار عمومي مطرح كنند و اجازه دهند موضوع آنها از نظر همكان مورد ارزيابي و بحث و گفتگو قرار گيرد. اما اين چيزي است كه مالكان رسانه ها هيچ وقت نمي خواهند.بنابراين هر برنامه اي كه ضد سامي گري (به عنوان مثال انتقاد گرايي از قدرت يهود) را بحث مي كند از تلويزيون يا راديو بخش شود، ضد سامي گرايان (مثل منتقدان قدرت يهود) به طور حساب شده كنار گذاشته مي شوند گو اينكه گفتگو در واقع گفتگو نبوده بلكه تقليد بوده است.اين عوام فريبان چه كساني اند؟در پشت صحنه اين عوام فريبي چه كسي قرار گرفته است. چه كساني تعيين مي كنند از تلويزيون چه چيزي پخش شود و چه مطالبي در روزنامه ها چاپ شود. تحقيق در اين مورد چندان ساده نيست چرا كه بسياري از افراد ذيربط بطور مخفيانه عمل مي كنند. حتي افرادي كه نامشان شناخته شده است، اطلاعات ما در مورد زمينه هاي زندگي و ارتباطشان بسيار اندك است. به همين دليل تعداد خيلي كمي از مردم بريتانيا از تاثير شگرف يك اقليت نژادي معين بررسانه ها آگاه هستند و اين اقليت مشخصا يهوديان اند. بي درنگ مي توان انتظار داشت ذكر اين اقليت, خوانندگان زيادي را در وضعيت تدافعي قرار خواهند داد. برخي ها خواهند پرسيد، آيا اين ضد سامي گري نيست؟ و اين وضعيت اولين نمونه اثر جادويي قدرت رسانه اي است. رسانه هاي جمعي در بريتانيا در اذهان مردم اين ايده را ترويج كرده اند كه حتي تصديق اينكه اعضاي جامعه يهوديان نقش زيادي را در كنترل اخبار و افكار ما بازي مي كنند و اينكه آيا چنين كنترلي براي بريتانيا خوب است يا نه, ضد سامي گري است. احساس نگراني كه از ذكر كلمه يهود در برخي از خوانندگان اين متن بوجود مي آيد, نشان دهنده ولين سرمشق شستشوي مغزي توسط رسانه هاست اين مقاله تحقيق ساده اي است از اينكه چه كساني در بريتانيا كبير افكار عمومي را كنترل مي كنند.ما معتقديم كه در اين تحقيق نبايد منطقه ممنوعه اي وجود داشته باشد. ما با واقعيت ها سر و كار داريم. اينكه مردم چه نتايجي از آن واقعيت ها مي گيرند به خودشان مربوط است. هدف ما اين است كه مردم بايد از جهالت و ندانم كاري و بي تفاوتي سابق بيرون تنيده و وارد مبارزات سياسي ما شوند تا از طريق وسايل مسالمت آميز و قانوني به يك جامعه غير نژادگرا دست يابيم. جامعه اي كه اقليتي نژاد پرست با اعتقاد به اينكه قوم برگزيده خدا هستند برآن سلطه نمي رانند.سخن اين مقاله آن است كه اعضاي جامعه يهودي قدرت و نفوذي در رسانه هاي جمعي بريتانيا دارند كه از نسبت تعداد آنان در جمعيت بريتانيا خارج است به عبارت ديگر قدرت و نفوذ آنها در مقايسه با ميزان افرادشان در كل جمعيت خيلي زياد است و بنظر ما يك واقعيت است كه نبايد مخفي نگه داشته بلكه بايد روشن شده و مورد بحث و گفتگو قرار گيرد. هيچ مساله مهمي را نمي توان بررسي كرد مگر آنكه همه واقعيت هاي مربوط به آن شناخته شوند و به طور صادقانه مورد ملاحه قرار گيرند و هيچ چيز از ترس مخالفت احتمالي برخي عناصر پرهياهو از نظر دور نماند.ممكن است عده اي يافته هاي اين تحقيق را يافته هاي دقيق و معتبر بپذيرند لكن در عين حال بگويند: خوب كه چه؟ آيا معمول نيست گرو ه خاصي در سرزمين هاي معيني به دلايل استعدادها و قابليت هاي طبيعي, اتفاقات تاريخي يا به هر دليل ديگر به فراواني و وفور دست مي يابند؟ آيا كم هستند معماران و نوسندگان ايرلندي, دكترها و مهندسين اسكاتلندي, خوانندگان ×××× , ورزش كاران سياه پوست, صاحبان رستوران هاي ايتاليايي و تاجران نساجي هندي و پاكستاني؟ به همين منوال يهوديان نيز بيشتر در رسانه هاي جمعي يافت مي شوند. آيا اين حضور بايد شوم و خطرناك تلقي شود؟ به عبارت ديگر هنر اين تحقيق چيست؟اميدواريم به اين پرسش ها در بخش پيش اين مقدمه پاسخ داده باشيم. هيچ يك از حوزه هاي كاري سابق الذكر شباهتي به امكان دست يافتن به قدرت واقعي ندارند - قدرت سياسي, تسلط بر دولتمردان وقدرتي كه جامعه ما و ارزش هايش را شكل مي دهد تا سرنوشت و آينده ما را رقم زند. بنابراين نمي توانيم بگوييم حضور يهوديان در صفت رسانه, همانند حضور افراد ديگر در شغل هاي خويش و يا مثل حضور افراد در خطوط توليد است: او خوب است, آنها توانايي خوبي در اين صنعت دارند, اجازه دهيد به كارشان ادامه دهند. چيزي كه با توجه به كنترل موسسه اي با چنين قدرت عظيم در معرض خطر است اين است كه رسانه ها آن موسسه را در دسته بندي خاص خودشان قرار مي دهند و اين امر سطح بالايي از نگراني نسبت به مساله را موجه مي كند. آيا مي دانيم خوشحال آسوده خاطر باشيم در عين آگاهي از اينكه گروهي ذي نفع كنترل نيروهاي مسلح ما را در دست گرفته اند؟ احتمالا در اين صورت دلواپس مي شويم كه در هنگام جنگ, علائق چنين گروه ذي نفع كجا قرار مي گيرد.اگر متوجه شويم كه تسلط بر رسانه هاي جمعي در جهان امروز در امكانات بالقوه اي كه بدست مي دهد به همان اندازه يك فرمانده صدها لشكر زره پوش در هنگام جنگ قوي است, قدرت رسانه-هاي جمعي بايد به موضوع نگراني فوق العاده تبديل شود. و بسيار احمقانه خواهد بود كه ما به اين وضعيت اهميتي قائل نباشيم وضعيتي كه در آن اين قدرت رسانه اي در اختيار مردمي قرار گرفته است كه خودشان را در درجه اول يهودي مي نامند و به طور علني وابستگي خود را به دولت يهودي اسرائيل اعلان مي كنند. اين كل ماجرا نيست چنانكه قبلا ذكر شد، امروزه بر اين عقيده اتفاق نظر وجود دارد كه قدرت بيش از حد رسانه هاي جمعي شرارت بار بوده و از لحاظ اجتماعي اثرات مخربي دارد.پرسش را بنياني تر طرح مي كنيم: اگر بسياري از مردم بر اين باورند كه سلطه بيش از حد رسانه شرارت بار و خرب است, ما بايد ماهيت **** را بررسي كنيم نه آن پرسش كم اهميت تر را كه هدفش بررسي آن است كه چه كسي بر رسانه سلطه مي راند؟اين تحقيق هدف كساني را برآورده مي كند كه معتقدند رسانه هاي جمعي موظف اند در ه نوع نظام دموكراسي آن را برآورده كنند: يعني اينجام تحقيقات آزاد و بدون محدوديت و ارائه كاملا آزادانه واقعيت ها و ديدگاه ها. متاسفانه در بريتانياي امروزي امكان انجام تحقيقات آزاد وجود دارد و ارائه آزدانه واقعيت ها و ديدگاه ها از رسانه هاي جمعي وجود ندارد و كمتر از همه امكان آزادي عمل نسبت به موضوع اين مقاله است. شما هرگز يك مقاله تحقيقي درباره نفوذ و قدرت يهوديان در صنعت اخبار و اطلاع رساني بريتانيا در هيچ روزنامه كثير الانتشاري ملاحظه نمي كنيد. و هرگز برنامه اي را در مورد موضوع مذكور از تلويزيون تماشا نكرده ايد. چرا؟ پاسخ به اين پرس هدف ماست.شايد يكي از شيوه هاي اعمال نفوذ در رسانه هاي روزنامه نگاري جسجوگرانه است. روزنامه نگاران جستجوگر به مقاله مبارزان قهرماني تلقي مي شوند كه گشتن آنان بدنبال حقيقت و از خود گذشتنشان به خاطر منافع جمعي موجب مي شود در مقابل نيروهاي سركوبگر احتمالي و سانسور سينه سپر كنند حتي هنگامي كه اين مقاومت به شكل نفرت انگيز تجاوز به حريم خصوصي افراد منجر شود (همانطور كه گاهي چنين چيزي روي مي دهد). شكل ديگر روزنامه نگاري جستجوگرانه كه رسانه ها مطمئنا بدون دلواپسي به آن ترغيب مي كنند اطلاعاتي است درباره كساني كه مالكان رسانه ها و دستور العمل هاي بنيادي آنان را كنترل مي كنند.به طور طبيعي نمي توان انتظار داشت واقعيت هايي كه ما كشف مي كنيم مورد استقبال رسانه ها واقع شده و آشكارا بررسي شوند.هنگامي كه مواد لازم براي تحقيق حاضر را جمع آوري كرديم براي ما روشن شد كه نفوذ و كنترل رسانه اي در دنياي مدرن ارتباطات كار فوق العاده دشواري است كه ساده سازي توضيح اين موضوع همواره با مشكلاتي روبرو است. حضور صرف گروهي خاص در بخشي از رسانه بخودي خود نشان نمي دهد كه سخن نهايي در آن بخش از آن گروه مربوطه است. علاوه بر اين يك واقعيت است كه كنترل يك مؤسسه اي همانند رسانه هاي جمعي از شيوه هاي مختلفي امكان پذير است. ساده-ترين آنها كنترل مستقيم از طريق مالكيت است امام آگاهي از اين نوع كنترل كافي نيست براي فهم اشكال غير مستقيمي كه از آن طريق رسانه ها كنترل مي شوند. در اين مقاله قدرت گروه هاي سياستمداران يهودي و تنظيم محتواي چاپ و نشر، تلويزيون، كتاب ها و وسايل ديگر ارتباطي بررسي مي شود كه با اعمال فشار به طرق مختلف همچون اعتصاب پايي استوديوها و كتابفروشي ها (كه برخورد ضمني خشونت آميز هميشه وجود دارد) و شايد قوي تر از آن از طريق شيوه بايكوت تبليغاتي صورت مي گيرد.مطلب ديگر نيز بايد در ارزش گذاري منابع كنترل رسانه اي مورد توجه قرار گيرد. معروف است كمونيست ها در دوران اوج قدرتشان مي گفتند: جايگاه سوم را در هر كميته اي به ما بدهيد و ما ضمانت مي كنيم كه آن كميته را در اختيار مي گيريم. اين عبارت بيانگر واقعيتي است كه يك اقليت در هر تشكيلات دولتي يا خصوصي كه دقيقا خواسته هاي خود را مي داند و با همديگر همچون يك گروه متحد فعاليت مي كنند و با علائق واحد و هدف واحد بهم پيوند خورده اند به آساني مي توانند خواسته خود را بر اكثريت تحميل كنند اما توده اي از افرادي كه به حركات خود تسلط نداشته و چنين پيوندي ندارند و به طور انفرادي و بدون هيچ گونه هدف جمعي تعريف شده عمل مي كنند، هرگز موفق نمي شوند.ادعاي ما اين است كه تعداد يهوديان در همه بخش هاي رسانه ها بيشتر از غير يهوديان است بلكه تنها ادعاي ما اين است كه همبستگي با وحدت علاقه و هدف واحد امتياز فوق العاده اي را در تسلط عليه ديگران به آنان بخشيده است. پژوهندگان نفوذ يهود در رسانه ها با يك پارادوكسي مواجه خواهند شد: در حالي كه يهوديان تضعيف حس ناسيوناليستي و رواج جمعي مردم بريتانيا از نفوذ و قدرت رسانه اي استفاده مي كنند، خودشان در نگاه خويش به دولت يهودي اسراييل و زير سؤال بردن صهيونيسم به طور كلي، در بيان سرسخت ترين ناسيوناليست هاي جهان قرار دارند.يك مسأله ديگري نيز وجود دارد كه از شما به عنوان خواننده متن مي خواهيم مورد ملاحظه قرار دهيد. قدرت يهود در رسانه هاي جمعي پديده اي است كه آنطور كه در محافل سياسي به رسميت شناخته مي شود حتي گاهي كاملا متفاوت است از آنچه خود يهوديان انتظار دارند، و ما اين مهم را در قالب يك يا دو مثال نشان خواهيم داد.در ارائه متن افراد يهودي را تا درست نوشتن اسامي آنها، خواهيم كرد. همه اسامي مورد نظر در ظاهر يهودي بنظر نمي رسند؛ در طي قرن ها عادت يهوديان بر اين جار شده است كه اسم خود را تغيير داده و اسم ديگري انتخاب كنند تا با اسامي جمعيت كشوري كه در ان زندگي مي كنند مخلوط شود. جايي كه اسامي غير يهودي به عنوان يهودي مشخص شوند خواننده مي تواند ديگر مطمئن شود كه تحقيقات زيادي صورت گرفته است تا افراد يهودي معين شوند.چه كسي فرستنده هاي راديويي و تلويزيوني را كنترل مي كند؟بي ترديد تلويزيون قدرتمندترين عامل براي ارائه اخبار و همچنين شكل دهدي نگرش هاست به هر كارگاه، مدرسه، مغازه يا مؤسسه اي قدم گذاري مشاهده مي كني كه مكالمات حول سريال هاي شبانه يا مطلب خاصي از اخبار روز گذشته مي چرخد. و چيزهايي كه از صفحه تلويزيون پخش شده به احتمال زياد نوع نگرش تماشاگران به جهان را تحت تاثير قرار مي دهد.صاحبان ايستگاه هاي تلويزيوني با استفاده از چنين تكنيك هايي قدرت فوق العاده اي در شكل دادن افكار عمومي در اختيار دارند. از نگاه اجمالي به برنامه هاي تلويزيوني آشكار خواهد شد كه مديران ايستگاه هاي تلويزيون با فراهم آوردن حجم بي پاياني از تبليغات در حمايت از صهيونيسم و يهود ابايي از بكار گيري آن قدرت ندارند. اينها چه كساني اند, همان ها مسؤول مسائل ويرانگري هستند كه از شبكه هاي تلويزيوني پخش مي شود.بي بي سي (BBC)قدرتمندترين مرد در شكرت خبرگزاري بريتانيا عبارت از آلن ينتوب (Alan Yentob) كه كارگران برنامه-هاي بي بي سي است. طبق گزارش مجله (96/6/14) اين سمت كنترل همه برنامه هاي غيرخبري بي بي سي از جمله كنترل كانال هاي ماهواره اي و برنامه هاي انگليسي ورلد سرويس (World service) را براي وي فراهم مي كند. ين توب (Yentob) دوست صميمي و نزديك روساي قدرتمند تلويزيون مستقل يعني ميخائيل گريد (Michael Gradel) و ميخائيل گرين (Michael Green) است. اين سه شخصي تعطيلات خود را در معيت چارلز ساتچي (Charles Saatchi) در كاربين (Caribbean) به سر مي برند. به اين اشخاص با عنوان مافياي خيابان جان وود (ST. Johns Wood Mafia) مي گويند. ساتچي و ن توب قبل از اينكه از عراق به انگلستان منتقل شوند, روابط نزديك خانوادگي داشتند.در پشت صحنه, يهوديان نمايندگاني درميان مديران بي بي سي دارند از جمله رئيس سابق بانك تجاري اس . جي. وار برگ (S.G. Warburg) ديويد اسكولي (David Scholey) كنت بلوم (Sir Kenneth Bloom Field) و جانت كوهن (Janet Cohn). كساني كه پست هاي مهم مديريتي بي بي سي را اشغال كرده اند عبارتند از: سارا فرنك، كيث ساموئل، ديويد آرنوويچ,‌ آن سلومن (Anne Sloman) روث كالب, لوئيس ماركس, توني كي (Tony Kay), آردام سينكر (Adam Singer), آبري سينگر (Aurey Singer), جان پلومن(Jon Plwmam), بن التون (Ben Elton), ورد ناكيل (Rod Natkil), روي ساتچي و... براي اطلاع از نوع سمت اين افراد به پاورقي مراجعه شود.راديوبانفوذترين مرد در راديو بريتانيا عبارت است از ميخائيل گرين كه به عنوان مدير شبكه راديويي بي بي سي فعاليت مي كند، جانشين دائمي وي جني آبرامسكي (Jenny Abramsky) است كه در حال حاضر نه تنها پنج موج زنده مستقيم راديويي را كنترل مي كند بلكه همچنين اخبار 24 ساعته بريتانيا، جهان بي بي بي سي (BBC World) سي فكس (C eefax) و سرويس هاي مالتي مديا را مديريت مي كند. رئيس برنامه هاي نمايشي شبكه راديويي بي بي سي كارولين رافائل مي باشد كه دبير برنامه هاي نمايشي، برنامه هاي ويژه و جوانان بر عهده وي است. طبق نوشته مجله شرح وقايع يهودي (Jewish Chronicle) رافائل به داشتن هويت يهودي خويش افتخار مي كند.سينما، موسيقي، و برنامه هاي نمايشيهمانند، رسانه هاي فرستندگي، صنعت فيلم بريتانيا تعداد قابل توجهي از يهوديان را هم در تهيه كنندگي و همه در بدنه نظارتي در خود جاي داده است رئيس كميسيون فيلم بريتانيا عبارت است از سدني ساموئل سون (Sidny Samuelson) كسي كه متولي فيلم و هنرهاي تلويزيوني و رئيس كميته اداري آن را بر عهده دارد و جون 1995 از دست جان ماژور لقب سر دريافت كرد. سدني به شدت هموراه خود استون، اسپيلبرگ (Stiven Spielberg) و فيلم تبليغاتي دروغين وي است (Schindlers Lisr) . سرسوني همچنين رئيس شركت سهامي گروه ساموئل سون است (شركت سهامي عام با مسئوليتي محدود) طبق نوشته جمعه شرح وقايع نويسي يهودي (Jewish Chronicle) اين شركت بزرگترين شركت فيلم سازي جهان است.جميز فرمن (James Ferman) رئيس اجرايي و مدير هيأت بريتانيايي طبقه بندي فيلم است (BBFC) او بارها به دليل قضاوت هاي بيش از حد آزادانه مورد انتقاد قرار گرفته است. به عنوان مثال در سال 1995 تنها دو فيل از 364 فيل توسط هيأت مذكور حذف گرديدند تا خشونت هاي جنبي را كاهش دهند شوراهاي محلي و نمايندگان عام كه فرمن را به بي مسؤوليتي متهم كردند. مورد حمله قرار گرفتند با اين عنوان كه اين شوراها و نمايندگان از لحاظ فرهنگي بي سواد و دهاتي هستند.در اين ميان جرمي ايساك (Jermy Isaacs) رئيس سابق كانال 4 به عنوان مدير صنعت فيلم بريتانيا از سال 1979 بسيار مؤثر بوده است كسي كه با جشم باز مراقب ظهور ستارگان و مخالفان اصلي در نسل جديد توليد كنندگان است عبارت است از ديويد پونيم (David Puttnan) رئيس صنعت فيلم و تلويزيون ملي.نشريات و منابع مطالعاتياگر چه دنياي چاپ و نشر ديگر آن نفوذي را كه زماني داشته از دست داده است و اگر چه رسانه-هاي سخن پراكني امروزه مهم ترين عامل در شكل دادن افكار عمومي به شمار مي رود، اما در عين حال مالكان سردبيران، روزنامه نگاران روزنامه هاي ملي همچنان از قدرت و نفوذ قابل ملاحظه اي برخوردارند. به ويژه، موضوعات مربوط به رقابت هاي انتخاباتي را روزنامه هاي ملي تعيين مي كنند. پوشش مطبوعاتي در بالابردن و يا تضعيف كردن دولت مردان و نيز در پايه گذاري انديشه سياسي مورد قبول، همچنان عمامل اساسي است. روزنامه هاي بد از مدت ها پيش «اكشن چهارم دموكراسي» نام گرفته اند ولي حتي اين اصطلاح قدرت آنها را دست كم مي گيرد. به هيچ وجه مبالغه نيست اگر گفته شود هر كس مطوبوعات را كنترل كند، روند سياسي كشور را كنترل مي-كند.حضور يهوديان در مطبوعات به اندازه رسانه هاي سخن پراكني نيست، لكن با بزدكلي اكثريت قاطع روشن فكران خود باخته با عنوان روزنامه نگاران، به نظر مي رسد جامعه يهودي مي تواند خط مشي خود را حتي بيشتر از تلويزيون برآنان تحميل كند. در عين حال تعداد يهودياني كه در موقعيت هاي كليدي شبكه هاي در هم تنيده مالكيت روزنامه اي قرار گرفته اند در مقايسه با تعداد جمعيت آنان به كل جمعيت كلا نا متناسب است.رابرت مردوخ كه معمولا يك فرد غير يهودي شناخته مي شود اگر چه به عنوان فرزند نامشروع يهودي (Mamzer Jewfox) معروف شده است، بالاترين مقام اجرايي چندين روزنامه كثير الانتشار و مجله است كه از جمله به (Twentieth Century) مجله سان (The Sun) كه مجله اي كفر آميز و پوچ گرا و فاسد و مبتذل است و هر هفته بالغ بر سه ميليون و هفتصد هزار نسخه تيراژ دارد. ساندي تايمز (The Sunday times) و تايمز ليتراري اند اجيوكيشنال ساپلمنت (Times Literary & Educational Supplement) مي توان اشاره كرد. پدر مردوخ، كيث (Keith) يك گزارشگر كم درآمد بود به طور اتفاقي با دختر يكي يهودي ثروتمند به نام اليزابت جوي گرين ازدواج كرد فرصت خانواري موجب شد پدر مردوخ نصب سر دريافت كند و از اين طريق توانست يك ايستگاه راديويي و دو روزنامه در يكي از شهرهاي استراليا خريداري كند و همچنين توانست پسر خويش رابرت را در مدرسه خصوصي گيلانگ (Geelong) ثبت نام كنرده و سپس به آكسفورد بفرستد. بعد از مرگ پدرش رابرت براي در اختيار گرفتن آن دو روزنامه به استراليا بازگشت. مردوخ در طي سه سال با ذخيره ميليون ها دلار همه روزنامه ها و ايستگاه هاي راديوي و تلويزيوني را خريد. در سال 1968 ارزش سيطره رسانه اي مردوخ بالغ بر 46 ميليون پوند مي باشد. خريد و فروش وي در دهه 1970 ادامه يافت تا اينكه به بريتانيا و ايالات متحده آمريكا راه باز كرد. با قدم نهادن به استوديوهاي فيلم ماهواره اي و تلويزيوني در چند سال اخير نفوذ خود را در سطح جهاني با سرمايه اي بالغ بر 3/14 ميليارد پوند گسترانده است اينگونه صعود بي امان مردوخ جوان تا حدي حاصل مهارت بي چون و چراي وي براي تشخيص معيارهاي پايين مردم عامه بود اما بسيار مهمتر از آن پشتيباني 4 شركت بزرگ چند مليتي بود. مردوخ از زماني وارد اين حوزه شد كه پدرش از بيوربوك (Bearer Book) خواست تا به رابرت جوان تجارت روزنامه را تعليم دهد. بيرو بوك رابرت را به هاري اپنهايمر (Harry Oppenheimer) رئيس شركت بزرگ انگلور امريكن (Anglo American) و ... ارگار برانفمن (Edgar Bronfman) معرفي كرد. با تأثير گذاشتن بر مردوخ، آنان از وي خواستند هر وقت به كمك نياز داشت، با آنان تماس بگيرد. در طي اين چند سال مردوخ به عنوان نماينده خريد و فروش رسانه اي آپنهايمر و برانفمن فعاليت مي كرد و نيز از كمك هاي آرمند همير كلاهبردار (Arman D Hammer) و امپراطوري روچيلد برخوردار باشد. در پس صعود مستمر سيطره آميز مردوخ حمايت مالي نامحدود قرار داشت كه از محل فروش 5/3 ميليارد نسخه روزنامه در سال تامين باشد كه منافع ديگري از رسانه هاي ديگر نيز بايد به اين سرمايه افزوده شود. مردوخ از بكارگيري قدرت عظيم خود و حاميانش براي سيطره بر سازمان هاي سياسي هيج ابايي نداشت تا حدي كه در سال 1972 بعد از اينكه ويتمن (Whitman) رهبر حزب كارگر استراليا موافقت خود را جهت پي گيري سياست هاي صد در صد طرفدارانه از اسرائيل و حمايت از انحصار رسانه اي مردوخ اعلام كرد، از اين قدرت در راستاي مفت خري شركت ها استفاده كرد. وقتي ويتمن با برقراري تماس با اعراب و اهميت ندادن به قراردادهاي آپنهامير از قول خود (مبني بر صد در صد از سياست اسراييلي) برگشت، رسانه هاي تحت سيطره مردوخ در يك عمليات موفقيت آميز ويتمن را از دفترش بيرون انداخته باب هوك (Bob Howke) يك صهيونيست به تمام معنا را به جاي او نشاندند. در همين اواخر غول رسانه اي آمريكا يعني تد ترنر را وادار كردند از اينكه مردوخ را در استفاده از رسانه ها براي دست رسي به قدرت سياسي با هيتلر مقايسه كرده بود، عذر خواهي كند.علاوه بر حاميان نامشخص مردوخ تعدادي از موقعيت هاي كليدي رسانه هاي *** را يهوديان به عهده گرفته اند. از جمله پيتر چرنين كه رياست استوديوي فيلم و ناظر توليدات تلويزيوني و ديويد آلستين (David Elstein) مدير توليد برنامه هاست.تلگرافرئيس شركت سهامي عام تلگراف شخصي بنامه كانرد بلك (Conrad Black) است اگر چه وي ظاهرا يك سياه پوست غير يهودي كانادايي است در عين حال عضو كميته نظارتي گروه بلور برگ (Bilderberg Group) و مدير انتشارات اورشليم پست مي باشد. علاوه بر آن نه تنها همسر اول وي بلكه دومين همسرش باربارا اميل نيز يهودي است. ديدگاه افراطي صهيونيست گراي خويش را هرگز پنهان نمي كند. در اين زمينه روزانه تلگراف هايي را به بخش هاي ديگر رسانه ها و همچنين سياستمداران ارسال مي كند تا آنها را در حمايت نكردن از صهيونيست ملامت كند. و مي گويد كه او دشمن اسراييل است. نمونه اي بارز از بدگماني وي به اسرائيل در مقاله اي به عنوان مضحك نماين مي شود: اين نفرت از اسراييل به فاشيسم نزديك است. مضحك تر از همه اينكه خانم بلك (Black) سرسختانه به برخي از گزارشگران گاردين و ايندپندنت متذكر شد تا بدون تعارف به فاشم محترم دهه سي (The Thirties) نزديك شوند از قرار معلوم بلك روزنامه نگاران اصلي ايندپندنت, نيل آسولون (Neal Ascherson) و ديويد آرنوويچ (David Aarononcith) را به حساب نمي آورد. مي توان احتمال داد كه وي هرگز نشريه را مطالعه نكرده است. 82 درصد سهم شرت سهامي عام تلگراف در اختيار گرو هولينگر Hollinger قرار دارد. هنري كيسنگر (Henry Kissinger) عضو هيات رئيسه آن شركت است. گروه هلينگر همچنين اسپكنتيور (Spectator) و 23. مجله مهم و روزنامه كثير الانتشار را در ايالات متحده آمريكا تصاحب كرده است. مدير كل روزنامه هاي تلگراف عبارت است از استفن گرانبر (Stephen Grabiner) و يهوديان ديگري كه در پست هاي مديريتي تلگراف قرار دارند.تحليل و بررسي جالبي از اشغال رسانه اي يهود در بريتانياي كبير محتواي اين مقاله را تشكيل مي-دهد. اين مقاله كه درسال 1997 نوشته شده امور جاري كشور بريتانيا را تا آنجايي كه بر قدرت رسانه اي يهود مربوط مي شود, بررسي مي كند در مبارزه عليه حكومت ××× خواه يهوديان نژادپرست داشت اطلاعات اساس درباره انحصار استبدادي رسانه ها توسط يهود و نيز قدرت سياسي صهيونيست ها به عنوان فعالان سياسي يهود بسيار حياتي است.اين مقاله از سايت رسمي احمد راعي گرفته شده است و بنظر مي رسد نويسنده مقاله خويش باشد لازم به ذكر است كه بدليل طولاني بودن مقاله, برخي از موضوعات آن به صورت گزينشي و گاها به طور خلاصه ترجمه شده است .منبع: سایت باشگاه اندیشه به نقل از rasad.ir/س
#فرهنگ و هنر#





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 372]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


فرهنگ و هنر

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن