تور لحظه آخری
امروز : سه شنبه ، 13 آذر 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):یک ساعت اندیشیدن در خیر و صلاح از هزار سال عبادت بهتر است.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

ساختمان پزشکان

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

خرید نهال سیب

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

رفع تاری و تشخیص پلاک

پرگابالین

دوره آموزش باریستا

مهاجرت به آلمان

بهترین قالیشویی تهران

بورس کارتریج پرینتر در تهران

تشریفات روناک

نوار اخطار زرد رنگ

ثبت شرکت فوری

تابلو برق

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1837465738




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

میوه ، به شرط ....


واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: میوه ، به شرط ....قسمت 20 :شهردار :سید کاظم حسینیآن شب کار شستن ظرف ها به عهده ی حاجی بود هر چند شب یک بار، نوبتش می شد.یکسره این طرف و آن طرف می دوید؛ شناسایی، تحویل گرفتن نیرو ، ترخیص شان؛ دایم توی خط می رفت و هزار کار و گرفتاری داشت، ولی یک دفعه نشد شهرداری اش 1 را بدهد به دیگری.
رزمندگان
غذا که خوردیم. ظرف ها را جمع کردیم. حاجی شروع کرد به تمیز کردن سفره. ظرف ها کنارش بود. یکی از بچه ها خواست به حساب خودش تیزبازی در بیاورد. آهسته بلند شد. روی سرپنجه پاهاش آمد پشت حاجی، با احتیاط خم شد ظرف ها را برداشت و بی سر و صدا زد بیرون.فکر کرد حاجی ندیدش. دید، ولی خودش را زد به آن راه. می دانستم جلوش را نمی گیرد. بزرگوارتر از این حرف ها بود که مابین جمع بزند توی ذوق کسی. زود سفره را جمع کرد و سریع رفت بیرون.کسی که ظرف ها را برده بود، نشسته بود پای شیر آب. خواست شروع کند به شستن، حاجی از پشت سر، شانه هاش را گرفت. بلندش کرد. صورتش را بوسید و گفت: تا همین جا که کمک کردی و ظرف ها رو آوردی، دستت درد نکته، بقیه اش با خودم.گفت: حاج آقا دیگه تو حالمون نزن، حالا که آستین ها رو زدیم بالا.حاجی آستین های او را کشید پایین. گفت: نه آقا جان شما برو، برو دنبال کارهای خودت.او با اصرار گفت: حالا این دفعه رو نزن تو پرمون.اصرارش فایده ای نداشت. کوتاه هم نمی آمد. از او پیله تر حاجی بود. آخرش گفت: شما می خوای اجر این کارو از من بگیری؟ این کار اجرش از اون شناسایی من بیشتره، درسته که من فرمانده گردان هستم، ولی اگه برم دنبال کارها، اون وقت ظرفم رو یکی بشوره و لباسم رو یکی دیگه، این که نشد فرماندهی که!بالاخره برگشت. وقتی آمد، گفت : بی خود نیست که این حاجی اگه شب عملیات به نیروها بگه بمیر، می میرن.حالی برای نماز :سید کاظم حسینی
رزمندگان
یک ساعتی مانده بود به اذان صبح، جلسه تمام شد. آمدیم گردان، قبل از جلسه هم رفته بویدم شناسایی، تا پام رسید به چادر، خسته و کوفته ولو شدم روی زمین، فکر می کردم عبدالحسین هم می خوابد. جوراب هاش را در آورد. رفت بیرون! دنبالش رفتم.پای شیر آب ایستاد. آستین ها را داد بالا و شروع کرد به وضو گرفتن، بیشتر از همه ی ما، فشار کار روی او بود. طبیعی بود که از همه خسته تر باشد. احتمالش را هم نمی دادم حالی برای خواندن نماز شب داشته باشد.خواستم کار او را بکنم، حریف خودم نشدم. فکر این را می کردم که تا یکی، دو ساعت دیگر سر و کله فرمانده محور پیدا می شود. آن وقت باز باید می رفتیم دیدگاه و می رفتیم پشت دوربین، خدا می دانست کی برگردیم. پیش خودم گفتم: بالاخره بدن توی بیست و چهار ساعت، احتیاج به یک استراحتی داره که. رفتم توی چادر و دراز کشیدم، زود خوابم برد.اذان صبح آمد بیدارمان کرد. بلند شدم و پلک هام را مالیدم. چند لحظه ای طول کشید تا چشم هام باز شد. به صورتش نگاه کردم. معلوم بود که مثل هر شب، نماز با حالی خوانده است.میوه ، برای همه :سید کاظم حسینیگاهی جلسات گردان خیلی طول می کشید. یک بار که بنا شد چند دقیقه ای استراحت کنیم، یکی از بچه ها گفت: آقا، تدارکات بره یه چیزی بیاره تا بخوریم، ما که خیلی ضعف کردیم.بعد از این که به توافق رسیدند، قرار شد یکی از بچه های تدارکات ترتیب کار را بدهد. رفت و زود برگشت. درست یادم نیست هندوانه آورد یا میوه دیگری. قبل از این که بچه ها بخواهند مشغول خوردن بشوند، حاجی به حرف آمد و گفت: برای تمام نیروها این رو گرفتی یا نه؟
میوه ، به شرط ....
او که میوه آورده بود، با چشم های گرد شده اش جواب داد: نه حاج آقا، این جوری که خرجمون خیلی زیاد می شه.عبدالحسین اخم هایش را کشید به هم و گفت: مگه فرق ما با بقیه چیه؟ ما این جا نشستیم و داریم رو نقشه و کاغذ، کار تئوری می کنیم؛ اونا هستن که فردا باید انرژی رو مصرف کنن و برن تو دل دشمن.حرف های دیگری هم زد که درست یادم نمانده. ولی خوب خاطرم هست که تا آن میوه را برای همه کادر گردان نگرفتند، لب به اش نزد. 2پاورقی:1- وظیفه ای بود که براساس آن، نظافت، گرفتن غذا و شستن ظرف ها به عهده یکی از بچه ها می افتاد.2- همیشه همین طور بود؛ مثلاً یک بار براش پتوی نو آوردند، قبول نکرد آنها را داد به بسیجی ها و خودش از پتوهای کهنه و رنگ و رو رفته استفاده کرد، درست مثل لباس های رزمش که معمولاً دست دوم بودند. برای مطالعه قسمت های قبل ، کلیک کنید . برای پاسخ به سوال ، کلیک کنید .  تنظیم برای تبیان :بخش هنر مردان خدا - سیفی





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 315]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن