واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
هميشه ي تاريخ ابرهيم قبله ارباطانتداعي اسطوره هاي هميشه ي جاويديدست هاي مهرباني ات، چتري بر سر بي پناهي هاو آن گاه، نگاهت مرهمي بر روي زخم هاي ناسور.پيوند خورده اي با آسمان و ريشه در قلب ها داريحرکت دست هايت پنجره اي هميشه باز، به کوچه باغ رويش دوبارهروزنه اي براي دروازه هاي هفت آسمان اميددروازه اي براي باورهاي تازه و نگرشي متفاوت براي فردايي دوبارهباوري براي دوباره سبز شدن و در نبض گرم زندگي تپيدن.شايد به خاطر اين که تو را از شاخه هاي طوبي چيده اندشايد به خاطر اين که تو را از بهشت آورده اندشايد به خاطر اين که تو را براي کاشتن غنچه هاي خنده بر لب هاي تکيده آفريده اند.احساس مي کنم که تو را از دستان مهرباني خدا چيده اند و بر شانه هاي خسته و زخمي کشيده اند.چرا چنين نباشد که بوي رحمت مي دهيوقتي که عطر مهرباني مي تراويبه جاذبه ي دست هايت و اعجاز آن ايمان داريم.وقتي که گذشته هاي تلخ، با حضور تو شيرين مي شونداصلا فرقي نمي کند که انسان باشي يا فرشتهفرقي نمي کند تنت خسته ي ناآسودگي باشدفرقي نمي کند که سنگيني پلک هايت از خواب، بيگانه ات کرده باشدسنگيني پلک هايت که به خاطر رؤياي شيرين ديگران، بايد همچنان بيدار بماندو همين که تو تکيه گاه اهالي درد باشي و اميد تپيدن آنها، برايت کافي استوقتي که پرستو هاي زخمي، پرواز خود را، مديون مرهم دست هيت هستند، برايت کافي است.عيسي نيستي، با اين که زندگي مي بخشيجان پناه قبيله هستي و عيسي نيستيولي انجماد در سکوت پژمردن را با خورشيد حضورت گرما مي بخشي.احساس مي کنم که قاصدک ها تو را از راه هاي دور آورده انداز لابه لاي گرد و غبار (جنگ بدر)از دست هاي پينه بسته و گرم (سميه)تو را از خنده هاي مهرباني پيامبر برداشته اندو بايد چنين باشي که روح، بر تن ديوارها جاري کنيو شمعداني ها را به بلنداي باور برسانيو بايد که پنجره هاي اميد را براي هميشه، باز نگه داريو بر سينه ي ديوارها، نقشي از زندگي نقاشي کني.شايد تو را از شاخه هاي صبر (زينب) چيده باشنداز لا به لاي اقتدار زينب (س).ولي از هر قبيله و تبارکه باشيتو همان اسطوره ي خستگي ناپذير هستياسطوره ي صبرو براي همين است که شقايق ها، زندگي خود را مرهون دستان توانددست هايت هميشه بهاري باد و چشم هايت هميشه روزنه ي اميد!که در عالم خاکيرحمت پاکي از دست هاي خدا نيرو گرفته ايو با خنده اي ساده، بر تن زرد پاييزان، بهار مي روياني.هميشه فردايي براي خواستن هستو تو هماني که شاخه هاي زخمي را به فرداها پيوند مي زني. منبع: نشريه ي حديث زندگي
#فرهنگ و هنر#
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 211]