واضح آرشیو وب فارسی:نیک صالحی: ایسکانیوز:یادمان خالق نغمه های جاودان «بابک بیات» به همت کانون آهنگسازان سینمای ایران و با حمایت خانه سینما عصر دیروز با حضور جمعی از هنرمندان، دوستداران و خانواده ایشان در خانه هنرمندان برگزار شد. *آن همه قطعه هنرمندانه نوشتی تا در قطعه هنرمندان جایت دادند جمعه بود و غروب، هم جمعه ها دلگیر است هم غروب ها، دلگیر تر هم می شود زمانی که دلتنگ کسی باشی. کسی که یکسال است از تو دور شده کسی که وقتی آهنگهایش را گوش می دهی بی اختیار اشک از چشمانت جاری می شود که ای کاش خالق این نغمه های جاودان بیشتر و بیشتر می ماند زیرا فیلم های زیادی در انتظار موسیقی بی نظیر او نشسته اند. سیروس الوند هم آمده بود تا از دلتنگی هایش برای بابک بیات بگوید و گفت: طبق معمول همیشه قرار نبود از روی کاغذ چیزی بخوانم اما در راه حس عجیبی داشتم و نوشتم . با هم دل نوشته هایش را مرور می کنیم: سلام بابک جان، سلام صدای پای احساس بر فرش سپید پیانو سلام، نوای خوش و دلسوز عشق در گوش جان عاشقان دلسوخته بی شمار سلام، بچه تابشان 25در کوچه های داغ و تب زده جنوب تهران سلام بچه محل نصرت سلام، رفیق همراه و هم بعض ایرج جنتی عطایی که رفاقت و همدلی را شما دو نفر به من و ما و همه آن ها که مناسبات را با رفاقت اشتباه گرفته بودند آموختید. سلام، سخاوتمند، گشاده دست که هر چه باغچه بان به تو دادند با احساس و استعداد گوهر جانت در آمیختگی و به صدها جوان شیدا و عاشق پیشه کردی، موهایت را یادم هست که چه زود سپید شد. وقتی رضایت را در نوبهاران ده، دوازده سالگی به خدایش به آفریدگارش بازرگداندی همان وقت ها که در نارمک و هفت حوض و آن طرف ها خانه ای مهجور و با صفایی داشتی، یادم هست صفا از خانه ات رفت و برفی که شاملوی بزرگ گفته بود زودتر بر موهایت نشست غمت را نگه داشتی و در ولایت عشق رضایت را به رضای همگان پیوند دادی، گریه های خودت و همسر صبورت را. بر تصاویر جاودانه ای از عشق با تنها صدایی که داشتی موسیقی عرضه کردی خدا تو را خاص تر دوست داشت که یکی گرفت دو تا داد و بامداد و باربرد تکه های جان و گوهر وجود تو شدند. تو تمام نشدی بر بامداد باربرهای بی شمار که شاگرد ها و فرزندهای دلبند تو بودند تکثیر شدی و این جماعت کم حافظه را واداشتی که یادشان بماند روزی روزگاری بابک، بابک بیات بود. همان سرود سرداده جنگل، خونه، بن بست تپش ،سایه همان که سپیده دم را چید و هم صدا شد با آنچه سکوت را سرشار از ناگفته ها می دانست. همان جادوگر نواهای خوش و پرسوز در پس تصاویر جادویی مرگ یزدگرد،شاید وقتی دیگر، مسافران عروس، آخر طلسم فریاد، جهان پهلوان و ده ها قطعه دیگر تا 90 موسیقی برای 90 فیلم تو تمام نشدی،کلام تو ناتمام. چه می کنی چه حال، چه خبرها اگر از حال ماجویا شوی به قول نصرت بحمدالله سلامت زنده هستم تشکر، ملالی نیست جز دوری دیدار، چه بگویم که پیشتر اخوان بزرگ گفته بود انتظار خبری نیست مرا نه زیادی نه دیار دیاری. هنوز سازی هست و نوایی هست اما آشفته بازاری است بابک دلتنگ نبودنت نباش. قرار بود 200 فیلم ساخته شده اما به 37،38 هم نرسیده شکر خدا از در و دیوار هم سازنده موسیقی متن می بارد،اگر بودی شاید به تو نمی رسیدند، اوضاع سینما رونقش از روز خاکسپاری تو کمتر است، آن همه قطعه هنرمندانه نوشتی تا در قطعه هنرمندان جایت دادند،حتما همانجا بودی و می دیدی دوستانت و رفقایت به کنار مردم چه می کردند. من حرف سهراب را که مرگ پایان کبومتر نیست قبول دارم و قول مولانا را که گفت پشت این پرده خبرهاست که ما بی خبریم. تو آن جا بودی و بی تابی و گریه های قوم سیاه پوش و عزادار را دیدی که بر سر و جان می زدند و تکه هایی از قلب هایشان را همراه با جسم تو به خاک می سپردند. دیدی که بچه هایت چه بی شمار عمو دارند و همسرت همان تجسم مهر و فداکاری و صبوری چه بی اندازه برادر. تو آنجا بودی و دیدی قطعه هنرمندان چه باشکوه بود آن پاییز. امروز هم قطعا همین جاهمین دو و بر هستی. دوستانت هم جمع اند. به دل نگیر اگر به یک باره دیدی این همه رفیق پیدا کردی اینجا سرزمینی است که آدم با مرگش رفقایش زیاد می شود، معمولا این گونه است از دیرباز همین گونه بوده سرمایه زندگی دشمنی است و توشه مرگ دوستی، دشمنهایت را ببخش آن ها با نبودنت اشک ها ریختند، زنگار کینه و بخل و حسد از قلب هایشان رفته همه دلتنگ تواند. ما را هم دعا کن دیر یا زود به تو می پیوندیم همچنان که هنوز و همیشه با تو موسیقی جانسوز تو پیوند داده ایم.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: نیک صالحی]
[مشاهده در: www.niksalehi.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 238]