تور لحظه آخری
امروز : سه شنبه ، 28 اسفند 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):به راستى حكمتى كه در قلب منافق جا مى‏گيرد، در سينه‏اش بى‏قرارى مى‏كند تا از آن بي...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

خرید پرینتر سه بعدی

سایبان ماشین

armanekasbokar

armanetejarat

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

خرید یخچال خارجی

بانک کتاب

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

قیمت فرش

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

خرید از چین

خرید از چین

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

خودارزیابی چیست

رزرو هتل خارجی

تولید کننده تخت زیبایی

سی پی کالاف

دوره باریستا فنی حرفه ای

چاکرا

استند تسلیت

کلینیک دندانپزشکی سعادت آباد

پی ال سی زیمنس

دکتر علی پرند فوق تخصص جراحی پلاستیک

تعمیر سرووموتور

تحصیل پزشکی در چین

مجله سلامت و پزشکی

تریلی چادری

خرید یوسی

مهاجرت به استرالیا

ایونا

تعمیرگاه هیوندای

کاشت ابرو با خواب طبیعی

هدایای تبلیغاتی

خرید عسل

صندوق سهامی

تزریق ژل

خرید زعفران مرغوب

تحصیل آنلاین آمریکا

سوالات آیین نامه

سمپاشی سوسک فاضلاب

بهترین دکتر پروتز سینه در تهران

صندلی گیمینگ

دفترچه تبلیغاتی

خرید سی پی

قالیشویی کرج

سررسید 1404

تقویم رومیزی 1404

ویزای توریستی ژاپن

قالیشویی اسلامشهر

قفسه فروشگاهی

چراغ خطی

ابزارهای هوش مصنوعی

آموزش مکالمه عربی

اینتیتر

استابلایزر

خرید لباس

7 little words daily answers

7 little words daily answers

7 little words daily answers

گوشی موبایل اقساطی

ماساژور تفنگی

قیمت ساندویچ پانل

مجوز آژانس مسافرتی

پنجره دوجداره

خرید رنگ نمای ساختمان

ناب مووی

خرید عطر

قرص اسلیم پلاس

nyt mini crossword answers

مشاوره تبلیغاتی رایگان

دانلود فیلم

قیمت ایکس باکس

نمایندگی دوو تهران

مهد کودک

پخش زنده شبکه ورزش

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1866203663




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

قاعده «الوقوف بحسب ما يوقفها اهلها»


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
قاعده «الوقوف بحسب ما يوقفها اهلها»
قاعده «الوقوف بحسب ما يوقفها اهلها» نويسنده: محمد رحماني ضرورت بحث بي‏شک از جمله مباحث فقهي مورد ابتلاي مسلمانان، احکام وقف است، زيرا به برکت رسوخ فرهنگ عالي و انساني وقف، از روزهاي آغازين اسلام تا به امروز، موقوفات زيادي در جامعه اسلامي پديدار گشته است، و نياز فراوان به بحث و تحقيق پيرامون احکام وقف را موجب شده است. از جمله اين مباحث، بررسي قواعد فقهي مربوط به وقف، بويژه قواعد فقهي اختصاصي باب وقف مي‏باشد. يکي از قواعد فقهي اختصاصي باب وقف، قاعده «الوقوف بحسب (علي حسب) ما يوقفها اهلها» است. پاسخ بسياري از پرسشها، و مباحث نوپيدا، با بحث و تحقيق اين قاعده روشن مي‏گردد. از جمله: 1. آيا واقف مي‏تواند حق خيار فسخ براي خويش قرار دهد؟ 2. آيا واقف مي‏تواند شرط ضمن عقد کند و در مورد وقف بگويد: چنانچه نياز پيدا کردم حق تصرف داشته باشم؟ اين دو بحث، از مباحث کليدي و کاربردي باب وقف است و نفي يا اثبات هر يک، آثار زيادي به همراه دارد. از اين‏روي شايسته و بايسته ديده شد که اين نوشته به بحث و تحقيق پيرامون اين قاعده فقهي اختصاص پيدا کند و برخي از جوانب و زواياي آن را روشن نمايد. جايگاه قاعده ياد شده قاعده‏نگاران، قواعد فقهي را از زواياي گوناگوني به بخشها و گونه‏هايي تقسيم کرده‏اند. براي آشنايي با جايگاه اين قاعده در ميان قواعد فقهي، گريزي از بررسي هر چند اجمالي برخي از اين تقسيمات نيست(1)؛ از جمله: 1. به لحاظ گستردگي و ناگستردگي، قواعد فقهي به پنج دسته تقسيم مي‏شوند: الف. قواعـد فقهي که در تمامـي ابواب فقه جريان دارند، مانند «قاعده لا ضرر» که فقها آنها را قواعد عامه مي‏نامند. ب. قواعدي که تنها در بابهاي عبادات جريان دارند، مانند قاعده «لاتعاد الصلاة الاّ في خمس». ج. قواعدي که تنها در ابواب معاملات به معناي عام جريان دارند، مانند قاعده «العقود تابعة للقصود» و قاعده لزوم. د. قواعدي که در معاملات به معناي خاص جريان دارند، مانند قاعده «مايضمن بصحيحه يضمن بفاسده». هـ. قواعدي که در يکي از ابواب معاملات به معناي عام جريان دارد، مانند قاعده «الزعيم غارم». جايگاه قاعده مذکور در اين تقسيم عبارت است از بخش پنجم، زيرا اين قاعده تنها در عقد وقف که يکي از ابواب معاملات به معناي عام است راه دارد. 2. قواعد فقهي به لحاظ شبهات اين‏گونه تقسيم مي‏شوند: الف. قواعدي که اختصاص به شبهات موضوعي دارند، مانند قاعده تجاوز و قرعه. ب. قواعدي که مشترک ميان شبهات حکمي و موضوعي‏اند، مانند قاعده «ميسور» و «عسر و حرج». جايگاه قاعده الوقوف در اين تقسيم، قسم دوم است، زيرا هم در شبهات موضوعي باب وقف جريان دارد، و هم در شبهات حکمي. 3. قواعد به لحاظ منبع و مدرک، اين‏گونه تقسيم مي‏شوند: الف. قواعدي که مدرک آنها آيات و روايات است، مانند قاعده لا ضرر و يد. ب. قواعدي که از عبارات فقها گرفته مي‏شود، مانند قاعده اولويت اهم بر مهم. جايگاه قاعده مورد بحث در بخش اول است، زيرا مدرک آن روايات است. مفهوم قاعده فقها درباره مفهوم و محدوده آن بحث‏هاي زيادي کرده‏انـد. به نظـر مي‏رسد مفهوم قاعده عبارت است از اينکه هر وقفي در انعقاد، تابع شرايط و خصوصياتي است که واقف به هنگام اجراي صيغه عقد در نظر دارد و آن را انشا مي‏کند. به عبارت ديگر مدلول قاعده وجوب رعايت و پيروي از شرايط واقف است. بي‏شک معناي قاعده هر چه باشد، زماني جريان پيدا مي‏کند که تمامي ارکان و شرايط دخيل در تحقق ماهيت وقف وجود داشته باشد، زيرا تا عناصر اساسي تشکيل‏دهنده وقف تحقق نيافته باشد موضوع قاعده ـ يعني عنوان وقف ـ محقق نخواهد بود. از اين‏روي جريان قاعده پس از آن است که ارکان و شرايطي که فقها و کتابهاي فقهي براي واقف، موقوف و موقوف‏عليه بيان کرده‏اند وجود خارجي يافته باشد و عنوان عرفي و شرعي وقف محقق گردد. از آنچه گذشت روشن شد که قلمرو قاعده يادشده گسترده است و شامل تمامي شرايط و خصوصيات مورد نظر واقف مي‏گردد از جمله: 1.تعيين نوع وقف؛ 2. تعيين دايره موقوف‏عليهم و شرايط آنان؛ 3. تعيين متولي و ناظر بر وقف؛ 4.تعيين حق و مقدار استفاده هر يک از افراد موقف‏عليهم؛ 5. تعيين حق استفاده ناظر و متولي وقف از موقوفه. شرايط واقف نسبت به نفوذ و عدم نفوذ سه قسم‏اند: الف. شرايطي که نفوذ و صحت آنها مورد اتفاق است، مانند شرط واقف نسبت به موقوف‏عليهم. ب. شرايطي که بطلان و نافذ نبودن آنها مورد اتفاق است، مانند شرايطي که با مقتضاي عقد منافات دارد، مانند شرط استمرار ملکيت واقف و موقوف و يا شرايطي که موجب حليت حرامي و حرمت حلالي گردد. ج. شرايطي که صحت و بطلان آنها مورد اختلاف است از جمله: 1. شرط خيار فسخ از جانب واقف؛ 2. شرط رجوع وقف به واقف به هنگام نياز. همان‏گونه که پيش از اين گفته شد صحت و بطلان هر يک از اين دو شرط آثار زيادي در مباحث باب وقف و پرسشهاي نوپيدا مي‏تواند داشته باشد. اگرچه فقها اين دو بحث را جداگانه ارزيابي کرده‏اند (2)، وليکن ميان اين دو بحث ارتباطي تنگاتنگ وجود دارد؛ ادله اثبات صحت و يا بطلان يکي از آنها مي‏تواند در صحت و بطلان ديگري نيز راه پيدا کند. از اين‏روي اگرچه هدف اين نوشته نقد و بررسي بحث دوم است، ولي بي‏شک با بحث اول نيز ارتباط خواهد داشت، بلکه برخي از بزرگان اين دو بحث را يکي دانسته‏اند (3) ما در اينجا تأثير قاعده مورد بحث را در صحت و يا بطلان اين دو شرط بررسي مي‏کنيم. اقوال نظريات فقها در مورد صحت و بطلان شرط رجوع وقف به ملک واقف در صورت نياز، گوناگون است. برخي از اين نظريات عبارتند از: 1. شرط و وقف هر دو صحيح‏اند. از جمله فقهايي که بر اين باورند مي‏توان از شيخ (4) و شيخ مفيد (5)، سيد مرتضي (6)، علامه (7) و ابن‏براج (8) نام برد؛ 2. شرط و وقف هر دو باطل است. شيخ در مبسوط اين نظر را صحيح دانسته است (9) 3.شرط صحيح است، اما وقف تبديل مي‏شود به حبس. علامه در قواعد (10) و محقق در شرايع اين نظر را پذيرفته‏اند(11) 4. وقف صحيح و شرط باطل است. نگارنده اين سطور دور نمي‏بيند که نظر اول صحيح باشد. از اين‏روي ادله بطلان و صحت آن نقد و بررسي مي‏گردد و با ارزيابي اين نظر حکم اقوال ديگر نيز واضح خواهد شد، اما بحث تفصيلي هر يک از اقوال و نقد و بررسي آنها در اين مختصر نمي‏گنجد و فرصت فراختري را مي‏طلبد. ادله قول بطلان کساني که شرط رجوع را در وقف نپذيرفته‏اند، به ادله‏اي تمسک جسته‏اند، از جمله: اجماع يکي از ادله بطلان شرط رجوع در وقف، اجماع است. ابن‏ادريس در اين‏باره مي‏نويسد: از جمله شرايط وقف اين است که شرط خيار در رجوع نکند،... و اگر چنين شرطي در وقف انجام گيرد، وقف در نظر اصحاب ما باطل است، زيرا در اين مطلب مخالفي وجود ندارد، و غير اين مطلب اختلافي است(12) نقد و بررسي اين استدلال از نظر صغري و کبري اشکال دارد. اما از نظر صغري: بسياري از فقها بر اين باورند که چنين شرطي صحيح است. از جمله سيد مرتضي ادعاي اجماع بر صحت کرده است (13) جاي شگفتي است که ابن‏ادريس کلام سيد مرتضي را بر جـواز نقل مي‏کنـد و در عين حال ادعاي لاخلاف مي‏کند. اما از نظر کبري: بر فرض اينکه اصل اجماع را بپذيريم، اين اجماع کاشف از قول معصوم (ع) نيست، زيرا اجماع مدرکي است، يا حداقل احتمال اينکه صاحبان اجماع به ادله ديگر باب، از جمله روايات، استدلال کرده باشند وجود دارد. از اينها گذشته مورد اجماع، بطلان شرط خيار فسخ است و مدعا صحت شرط رجوع وقف است. لزوم قصد قربت از جمله ادله بطلان شرط رجوع آن است که در وقف قصد قربت و اضافه کردن وقف به خدا، لازم است و هر چيزي که به خدا اضافه پيدا کرد و براي خدا قرار داده شد، برگشت‏ناپذير است، زيرا در روايت حکم آمده است: «انما الصدقة للّه‏ عز و جل فما جعل للّه‏ عز و جل فلا رجعة له فيه» (14) يعني: وقف براي خداست و هر چيزي که براي خدا واقع گردد در آن برگشت نيست. اين روايت دلالت دارد بر اينکه اگر در کاري قصد قربت لازم باشد، و آن کار با قصد قربت انجام پذيرد، در آن برگشت وجود ندارد. پس شرط رجوع وقف، بر اساس اين روايت باطل است. نقد و بررسي بر اين استدلال از دو جهت اشکال وارد است: جهت اول از نظر صغري است، زيرا لزوم قصد قربت در وقف مورد اختلاف است و دور نيست که بگوييم شرط صحت وقف قصد قربت نيست، بلکه قصد قربت در آن مستحب است، مانند عقد نکاح و داد و ستد و بسياري از عقود ديگر، از جمله ادله اين مدعا صحت وقف کافر است، در حالي که از کافر قصد قربت ممکن نيست، در مفتاح‏الکرامه در ذيل کلام علامه: «و يصح في الکافر» مي‏فرمايد: همان‏گونه که در مقنعة، کافي، نهايه، مهذب، وسيله، سراير، جامع‏الشرايع، شرايع، نافع، کشف‏الرموز، تبصره، تحرير، مختلف، تنقيح، ايضاح‏النافع، جامع‏المقاصد و مفاتيح آمده است (15) جهت دوم اشکال از نظر کبري است، زيرا تلازمي ميان قصد قربت و منع شرط خيار وجود ندارد. اما در پاسخ استدلال به روايت بايد بگوييم که قصد قربت در افعال سه صورت دارد: 1. قصد قربت مقوم عمل باشد؛ 2. قصد قربت شرط صحت عمل باشد؛ 3. قصد قربت نه مقوم و نه شرط صحت، بلکه شرط کمال باشد. مثال صورت اول: قصد قربت در صدقه به معناي خاص، که در برابر وقف است و قصد قربت در نماز، زيرا قصد قربت در اين موارد جزء عمل و محقق آن است و مقصود از روايت اين‏گونه اعمال است. مثال دوم: قصد قربت در وقف و مانند آن، و مثال سوم: قصد قربت در خريد و فروش و امثال آن که در اين موارد چون قصد قربت مقوم عمل نيست، منافاتي با برگشت‏پذير بودن ندارد، مثلاً در وقف اگر قصد قربت نباشد وقف هست ولي باطل است، برخلاف صدقه به معناي خاص که اگر قصد قربت در آن نباشد، صدقه نيست، نه اينکه صدقه هست، ولي باطل است، بلکه هبه است. پس فرق است ميان وقف ـ بر فرض اينکه قصد قربت شرط باشد ـ با صدقه به معناي خاص؛ از اين‏روي محقق اصفهاني در پاسخ استدلال به اين روايت بر بطلان رجوع در وقف مي‏نويسد: اين حديث ممکن نيست هر عملي را که براي خدا واقع مي‏شود ـ مانند داد و ستد ـ شامل شود. و نيز ممکن نيست هر عملي را که شرط صحت آن قصد قربت است، مانند وقف، شامل گردد، بلکه تنها افعالي را که قصد قربت مقوّم آنهاست فرا مي‏گيرد (16) ايقاع بودن وقف از جمله ادله بطلان شرط رجوع در وقف ايقاع بودن آن است و چون براي ايقاعات بقائي نيست، بنابراين در آنها خيار راه ندارد، زيرا خيار به متعلق نياز دارد، و وقف در صورت ايقاع بودن بقا ندارد تا خيار بر آن تعلق گيرد. از جمله فقيهاني که بدين‏استدلال تمسک جسته‏اند حضرت امام خميني (ره) است. ايشان ضمن بيان مفصلي مي‏فرمايد: در وقف خيار راه ندارد، زيرا ايقاع است، چون ماهيت وقف محبوس کردن عين و آزاد کردن منفعت است و در اين جهت فرقي ميان وقف خاص و عام نيست، زيرا در هر دو صورت وقف نياز به قبول ندارد و بر فرض اينکه بگوييم وقف خاص و يا مطلق وقف نياز به قبول دارد اين قبول سبب نمي‏گردد که وقف، عقد ميان واقف و موقوف‏عليه باشد، بلکه اين قبول از آن جهت است که تمليک منفعت بدون قبول به گونه قهري ممکن نيست. اگرچه ممکن است بگوييم تمليک منفعت در وقف همانند تمليک عين در ارث، قهري است. در هر صورت چه بگوييم وقف نياز به قبول دارد و يا ندارد وقف ايقاع است و بقا ندارد، پس خيار شرط در آن راه ندارد، بلکه اگر بپذيريم وقف عقد باشد، از عقودي که عرفاً و شرعاً بقا دارند و درنتيجه خيار در آنها راه دارد، نيست. و بر فرض شک در بقا و عدم بقا اصل اقتضاي عدم بقا را مي‏کند (17) نقد و بررسي اولاً: ايقاع بودن وقف ـ به فرض پذيرش آن ـ منافاتي با جريان خيار شرط ندارد، زيرا وقف در برخي از موارد تحرير و فک ملکيت است؛ مانند وقف مسجد بودن. در اين موارد وقف در واقع امر عدمي است و مثل عتق و طلاق و ابراء است و خيار شرط در آن راه ندارد و در برخي موارد وقف از قبيل تمليک است، مانند وقف بر موقوف‏عليه خاص، بلکه وقف در موارد عامه، مثل وقف بر مسجد؛ حال يا تمليک منفعت است ـ مثل موارد وقف خاص ـ و يا تمليک انتفاع است ـ مثل موارد وقف عام ـ در هر دو صورت خيار شرط در آنها ممکن است راه پيدا کند چون اشکال بقا نداشتن منتفي است. ثانياً: در صورتي که وقف عقد باشد چه فرقي است ميان اين عقد و عقود ديگر، که در اينجا بگوييم متعلق عقد بقا ندارد، و خيار شرط راه ندارد، امّا در موارد ديگر متعلق عقد بقا دارد و درنتيجه خيار شرط نيز راه دارد؟ اين تفاوت روشن نيست. ثالثاً: اين استدلال بر فرض صحت بطلان خيار فسخ را ثابت مي‏کند نه شرط رجوع وقف را، زيرا ميان اين دو فرق واضحي است. تنافي با مقتضاي وقف از جمله ادله منکرين صحت شرط رجوع در وقف، آن است که شرط خيار در وقف با مقتضاي وقف ناسازگار است، زيرا شرط وقف، ابدي بودن است و شرط رجوع با ابدي بودن سازگار نيست. علامه در مختلف‏الشيعه در اين‏باره مي‏نويسد: صاحبان نظريه بطلان شرط رجوع وقف به هنگام نياز از ناحيه واقف اين گونه استدلال کرده‏اند که اين شرط با عقد منافات دارد، از اين‏رو وقف باطل است، زيرا وقف با شرط فاسد همراه شده است (18) نقد و بررسي از آنجا که مهمترين دليل کساني که شرط رجوع را در عقد وقف نپذيرفته‏اند، تنافي آن با شرط دائمي بودن عقد وقف است، اين دليل با تفصيل بيشتري مورد نقد و بررسي قرار مي‏گيرد. ممکن است بر اين استدلال از جهات گوناگوني اشکال وارد گردد: اولاً: اگرچه مشهور فقها يکي از شرايط وقف را دايمي بودن آن دانسته‏اند، وليکن فقهايي نيز هستند که در اين شرط تشکيک کرده‏اند. به عنوان نمونه: 1. صاحب مفاتيح مي‏نويسد: «اشتراط التأبيد لا دليل عليه بل الاصل والعمومات ينفيه»(19) شرط ابدي بودن در وقف فاقد دليل است، بلکه اصل (اصل عدم) و عمومات (عمومات ادله عقود) اين شرط را نفي مي‏کنند. 2. محدّث بحراني از مسالک نقل مي‏کند: «و ظاهره في المسالک المناقشة في ذلک حيث ذکرانه متنازع مشکوک فيه» (20) ظاهر عبارت شهيد در مسالک، اشکال در شرط ابدي بودن وقف است، زيرا او مي‏گويد: اين شرط مورد اختلاف و مشکوک است. 3. فقيه بزرگوار صاحب عروه مي‏نويسد: و اما القول بالصحة حبساً فلا وجه له الاّ دعوي اعتبار الدوام للوقف و قد عرفت منعه (21) اينکه وقف (در صورتي که شرط رجوع در آن شود) به عنوان حبس صحيح است دليلي ندارد؛ مگر شرطيت دوام در وقف و به‏تحقيق عدم شرطيت آن را دانستي. 4. همين فقيه در جاي ديگر درباره ادله شرطيت دوام در وقف پس از رد تمام ادله مي‏فرمايد: «فالعمدة الاجماع ان تم»(22) مهمترين دليل بر شرطيت دوام در وقف، اجماع است؛ اگر حاصل شود. 5. صاحب قواعدالفقهيه در اين‏باره مي‏نويسد: «انّ اشتراط الدوام ـ علي فرض تماميته ـ هو الدوام في مقابل التوقيت»(23) شرط دوام، در وقف ـ بر فرض اينکه اين شرط صحيح باشد ـ دوام در برابر توقيت (يعني تعيين وقت خاص) است. 6. صاحب رياض در ارتباط با شرط ابدي بودن وقف مخالفت بسياري از فقها را نقل مي‏کند، او مي‏فرمايد: «و لاينافيه فتوي الاکثر ـ کما سيظهر ـ بالصحة فيما ليس بمؤبد لا عميّته وجهاً من الوقف» (24) منافات ميان اجماع بر شرطيت ابدي بودن وقف، و فتاواي زيادي که بر صحت وقف غير دايمي قائم شود نيست، زيرا جهت اين فتاوا اعم از وقف است. معلوم مي‏شود دايمي بودن وقف در نظر تمامي فقها مسلم نيست، زيرا بسياري از فقها به صحت وقف غير دايمي فتوا داده‏اند. 7. مرحوم صاحب جواهر در مقام تقويت نظريه صحت شرط رجوع و صحت وقف مي‏فرمايد: «و دوام الوقف غير شرط کما عرفته سابقاً من صحة الوقف المنقطع» (25) در وقف دوام شرط نيست؛ همان‏گونه که پيش از اين دانستي که وقف منقطع‏الآخر صحيح است. ثانياً: بر فرض اينکه بپذيريم دوام، در وقف شرط است، شرط رجوع با اين شرط منافاتي ندارد، زيرا همان کساني که دوام را در وقف شرط کرده‏اند فتوا به صحت شرط رجوع داده‏اند، و پس از اين به‏تفصيل روشن خواهد شد که شرط رجوع در وقف با دايمي بودن آن و با مقتضاي عقد وقف تنافي ندارد، زيرا ادله دوام تنها بر اين دلالت دارد که وقف به هنگام انشاء بايد مطلق باشد. ثالثاً: بر فرض اينکه بپذيريم دوام از شرايط وقف است، در جاي خودش روشن شده است که مهمترين دليل آن اجماع است، و اجماع دليل لُبّي نيست، و لذا بايد به قدر متيقن آن اخذ شود. و قدر متيقن آن عبارت است از بطلان وقف موقت محدود به زمان (مانند اينکه بگويد اين را وقف کردم تا يک سال و يا ده سال) و اما جايي را که وقف محدود به زمان نشده باشد ـ گرچه شرط خيار رجوع شده باشد ـ شامل نمي‏شود. رابعاً: وقف بر موقوف‏عليهمي که عمر آنان به پايان مي‏رسد، از نظر بسياري از فقها صحيح است، از جمله شيخ مفيد(26)، شيخ طوسي (27)، سلار (28)، ابن‏براج (29)، ابن‏ادريس (30) و علامه حلي (31) بلکه اين نظر مشهور فقهاست. اين فقهاي بزرگ (که شمار آنها زياد است) با اينکه يکي از شرايط وقف را تأبيد به شمار آورده‏اند، با اين حال فتوا داده‏اند که وقف بر موقوف‏عليهمي که عمر آنها به پايان مي‏رسد، صحيح است و پس از مردن آنها موقوف جزو ميراث آنها مي‏گردد. آنها منافاتي ميان تأبيد و انقراض موقوف‏عليه نديده‏اند، زيرا مقصود آنها از تأبيد، مقابل ذکر مدت خاص است و در جعل خيار هم‏نامي از مدت خاص نمي‏آيد تا منافات با تأبيد داشته باشد. خامساً: واقف مي‏تواند براي موقوف‏عليه شرايطي در نظر بگيرد، به‏طور مثال اگر واقف بگويد: اين مال را وقف اولادم کردم به شرط عادل بودن و يا انتخاب شغل خاص و يا فقير بودن آنها، بي‏شک رعايت اين شرايط لازم است و با انتفاء اين شرايط، مشروط (وقف) نيز منتفي مي‏گردد، و همان‏گونه که اگر شرط واقف در تمامي افراد موقوف‏عليه منتفي گردد، وقف از وقفيت خارج مي‏گردد و اين مطلب با شرط تأبيد منافات ندارد، شرط خيار رجوع نيز منافات با شرط تأبيد ندارد. به عبارت ديگر همان‏گونه که شرايط مربوط به موقوف‏عليه، صحيح است و لازم است رعايت شود، شرط مربوط به واقف نيز صحيح است و رعايت آن لازم است و فرقي ميان اين دو نوع شرط، به لحاظ تنافي با شرط دوام وقف، وجود ندارد. منافات وقف با تعليق ممکن است گفته شود که اين‏گونه شرط نوعي تعليق است و تعليق در عقد باطل است. جواب: اولاً: از مطالب گذشته پاسخ اين اشکال روشن شد، زيرا شرط رجوع برگشتش به تحديد منشأ و موضوع وقف است و اين باطل نيست، بلکه تعليق باطل تعليق خود انشاء است نه منشأ. ثانياً: در جاي خود روشن شده است که بطلان تعليق دليلي ندارد مگر اجماع و قدر متيقن آن غير از اين مورد است. بطلان وقف بر نفس برخي گفته‏اند که اين شرط مستلزم وقف بر نفس است، و ايـن باطل اسـت. پاسخ اين اشکال هم روشن است، زيـرا در زمانـي که وقـف ادامه دارد، واقف از آن خارج است و هنگامي که واقف حق تصرف دارد وقف وجود ندارد. پاسخهاي ديگر نيز ممکن است به اين استدلال داده شود. ادله نظريه صحت وقف و شرط براي صحت شرط رجوع وقف به هنگام نياز و صحت وقف به ادله زيادي مي‏توان استدلال کرد که در اينجا به برخي از آنها اشاره مي‏شود: روايات برخي از روايات که هم مدرک اصل قاعده مورد بحث است و هم مدرک صحت اين شرط، عبارتند از: 1. صحيحه محمد بن الحسن الصفار، از امام عسکري (ع)، که در آن آمده است: «الوقوف علي حسب ما يوقفها اهلها ان‏شاءاللّه» (32) امام حسن عسکري (ع)، در پاسخ سؤالاتي که درباره وقف از ايشان شده، فرموده است: وقفها مطابق نيت واقف منعقد مي‏گردد. از نظر دلالت، اين صحيحه دلالت دارد بر اينکه شرايط واقف در وقف ـ از جمله فروش آن به هنگام نياز ـ صحيح است و چون روايت اطلاق دارد، هر شرطي را در بر مي‏گيرد؛ مگر با دليل ديگري بطلان آن ثابت گردد. سند روايت صحيحه است، زيرا طريق شيخ صدوق به محمد بن حسن صفار، تمام است. 2. صحيحه اسماعيل بن فضل از امام صادق (ع): «عن الرجل يتصدق ببعض ماله في حياته في کل وجه من وجوه الخير، قال: ان احتجت الي شي‏ء من المال فانا احق به،تري ذالک له و قد جعله للّه‏ يکون له في حياته فاذا هلک الرجل يرجع ميراثاً او يمضي صدقة، قال: يرجع ميراثاً علي اهله» (33) اسماعيل پسر فضل مي‏گويد: از امام صادق (ع) پرسيدم: شخصي مقداري از اموالش را در کارهاي خير وقف مي‏کند و مي‏گويد: چنانچه به اين اموال نيازمند شدم خودم از ديگران نسبت به آنها در اولويت باشم، آيا اين اولويت با اينکه او اموال را وقف در راه خدا کرده مورد قبول شما هست، و آيا با مردن اين شخص اين اموال وقف است و يا جزو ميراث براي ورثه خواهد بود؟ امام (ع) فرمود: اين اموال ميراث است. اين روايت دلالت دارد که شرط واقف در مورد مالک شدن مجدد مال موقوفه به هنگام نياز، صحيح است و چنانچه واقف نياز بدان پيدا کرد آن موقوفه جزء اموال مي‏گردد و با مردن او در حال نياز جزء ترکه و ميراث مالک به شمار مي‏آيد. برخي از فقها روايت را دليل بر بطلان شرط و وقف دانسته‏اند، زيرا امام (ع) پس از سؤال فرمود: اين موقوفه ميراث است و اين جمله بر منتفي بودن وقف دلالت دارد. پاسخ اين اشکال عبارت است از اينکه، سؤال‏کننده فرض کرده که پس از تحقق نياز و فرا رسيدن مرگ مالک در همان حال، حکم اين مال چيست. امام (ع) فرموده است: چون در حال نياز فوت کرده جزو ميراث و ترکه خواهد بود. اما جزو ترکه واقف است يا موقوف‏عليه؟ اين بحث ديگري است و ميان فقها اختلاف وجود دارد. اما سند حديث صحيحه است، زيرا طريق شيخ طوسي به حسين بن سعيد صحيح است. گفتني است که اگرچه در روايت عنوان «صدقه» به کار رفته، ولي بي‏شک مقصود از آن وقف است، زيرا در بسياري روايات صدقه به معناي وقف آمده است و اين يکي ديگر از مباحث بايسته تحقيق در باب وقف است. 3. صحيحه عبدالرحمن الحجاج، در مورد وقف اميرالمومنين (ع): يقوم علي ذالک الحسن بن علي يأکل منه بالمعروف و ينفقه حيث يريد اللّه‏ في حل محلل لا حرج عليه فيه فان اراد ان يبيع نصيباً من المال فيقضي به الدين فليفعل (34). حضرت علي (ع) در مورد وقف (اموال اطراف مدينه) مي‏فرمايد: متولي وقف پسرم حسن است. به اندازه متعارف از آن استفاده مي‏برد، و از آن در گره‏گشايي که مورد رضاي خداست، خرج مي‏کند، و مي‏تواند براي پرداخت بدهي، مقداري از آن را به فروش رساند. حديث دلالت دارد بر اينکه واقف مي‏تواند در وقف شرايطي مانند فروش موقوفه براي پرداخت ديون و خرج آن در گره‏گشايي از مشکلات مردم را قرار دهد. حديث از نظر سند صحيحه است، زيرا طريق کليني به حسن بن سعيد تمام است و مورد قبول. از اين روايات استفاده مي‏شود شرايطي را که واقف به هنگام وقف مطرح مي‏کند صحيح است؛ مگر دليلي بر بطلان آن اقامه گردد. و اگر نتوانيم به اطلاق اين احاديث عمل کنيم دست کم شرط فروش وقف به هنگام نياز که در روايت دوّم به آن تصريح شده صحيح است. صحيحه علي بن مهزيار درباره تعيين زمان براي وقف قلت له (ع): روي بعض مواليک عن آبائک (ع): ان کل وقف الي وقت معلوم فهو واجب علي الورثة و کل وقف الي غير وقت جهل مجهول فهو باطل مردود علي الورثه و انت اعلم بقول آبائک (ع) فکتب: هکذا عندي (35) علي بن مهزيار به حضرت جواد (ع) عرض مي‏کند: برخي از دوستان شما از پدران شما نقل مي‏کنند، هر وقفي که موقت به زماني معلوم باشد (صحيح و) بر ورثه رعايت آن واجب است و هر وقفي که موقت به زمان نامعلوم باشد باطل است و آن موقوفه به ورثه برمي‏گردد. و شما که به کلمات پدرانتان آگاهتريد، (اين گفته صحيح است يا نه؟) امام (ع) در پاسخ نوشت: همين‏گونه است. برخي از بزرگان «الي وقت معلوم» را به معناي تعيين موقوف‏عليه دانسته‏اند (36)اين معنا اگرچه ممکن است، ولکن خلاف ظاهر است، زيرا ظهور وقت بويژه به قرينه «الي» در تحديد زماني است. ثالثاً دور نيست گفته شود که تعيين موقوف‏عليه نيز در اين روايت به لحاظ تعيين زمان است. پس اطلاق ذيل روايت دلالت دارد بر صحت شرط رجوع وقف. اما سند حديث، صحيحه است، زيرا طريق شيخ طوسي به محمد بن حسن صفار، تمام است. 5. صحيحه محمد بن الحسن الصفار: قال کتبت الي ابي‏محمد (ع): مسألة عن الوقف الذي يصح کيف هو؟ فقد روي ان الوقف اذا کان غير موقت فهو باطل مردود علي الورثة و اذا کان موقتاً فهو صحيح ممضي... فوقع (ع): الوقوف بحسب ما يوقفها ان‏شاءاللّه‏(37) محمد پسر صفار مي‏گويد: به امام عسکري (ع) نامه نوشتم و پرسيدم: وقف صحيح چگونه وقفي است، زيرا روايت شده که وقف اگر موقت به زمان نباشد باطل است و به مال ورثه برمي‏گردد، و اگر وقف موقت به زمان باشد صحيح است. امام (ع) در پاسخ نوشت: وقفها مطابق نيّت و قصد واقف منعقد مي‏گردد. اگرچه برخي از فقها روايت را تأويل کرده‏اند و فرموده‏اند: منظور از وقت معلوم تعيين موقوف‏عليه است. به نظر مي‏رسد، اولاً اين معنا خلاف ظاهر است. ثانياً کلام امام (ع) در ذيل حديث اطلاق دارد و وقف موقت را نيز دربرمي‏گيرد. پس اطلاق ذيل دلالت دارد بر صحت شرط رجوع وقف به هنگام نياز، و از نظر سند روايت صحيحه است، زيرا سند شيخ طوسي به محمد بن حسن صفار تمام است و مورد قبول. گفتني است که چنانچه ما نتوانيم به ظاهر روايت چهارم و پنجم عمل کنيم، بي‏شک اين دو روايت مؤيد مدعاي مورد بحث خواهد بود. ادله عامه يکي از ادله صحت وقف و شرط رجوع، ادله عامه همانند اوفوا بالعقود والمؤمنون عند شروطهم (38) است. علامه حلي در اين‏باره مي‏نويسد: و لقوله تعالي: اوفوا بالعقود و قوله عليه‏السلام: المؤمنون عند شروطهم (39) توضيح: بعد از اينکه ثابت شد شرط مورد بحث از شرايط باطل نيست، زيرا نه با مقتضاي عقد مخالف است و نه مخالف کتاب و سنت رسول‏اللّه‏ (ص) است، پس شرط رجوع وقف، مصداق المؤمنون عند شروطهم است و وقف نيز مصداق اوفوا بالعقود خواهد بود. بسياري از بزرگان نيز به همين ادله تمسک جسته‏اند از جمله: مرحوم صاحب جواهر پس از نقل اقوال در مسأله، در مقام بيان صحت وقف و شرط مي‏فرمايد: در هر صورت نظر قوي عبارت است از صحت شرط و وقف، زيرا عموم قاعده الوقوف بحسب ما يوقفها اهلها والمؤمنون عند شروطهم اين‏جا را فراگير است... و از طرفي اين‏گونه وقف از قبيل وقف واقف بر خودش نيست، تا باطل باشد، بلکه تقيد وقف است به چيزي که موجب پايان يافتن آن مي‏شود و ما دليلي بر اينکه دوام در وقف شرط است نداريم و از طرفي اين شرط رجوع در وقف سبب تعليقي که با عقد وقف منافات داشته باشد نيست، زيرا اين تعليق از قبيل تعليق وقف به وجود موقوف‏عليه و يا ديگر اوصافي است که تعليق بر آنها جايز است(40) مرحوم صاحب عروه در مقام تقويت صحت شرط رجوع و صحت وقف مي‏فرمايد: «و الاقوي هو القول الاول لعموم اوفوا بالعقود و نحوه و قوله: الوقوف علي حسب ما يوقفها» (41) قول قوي عبارت است از صحت شرط و وقف به دليل اوفوا بالعقود و همانند آن و به دليل قاعده الوقوف علي حسب ما يوقفها. قاعده الوقوف از جمله ادله صحت شرط رجوع واقف به وقف قاعده «الوقوف بحسب ما يوقفها اهلها» است. زيرا اين قاعده بر لزوم مراعات شرايط واقف در وقف دلالت دارد، مگر دليل خاصي بر عدم لزوم رعايت داشته باشيم و چون در بخش نخست مقاله ادله مخالفين و وجوهي که بر بطلان اين شرط اقامه شده بود رد شد اين شرط باطل نخواهد بود و بر اساس اين قاعده، رعايت آن لازم و واجب است. بسياري از بزرگان نيز به اين قاعده استدلال کرده‏اند از جمله صاحب جواهر(42) و محقق يزدي (43) اصالة‏ الصحة در عقود و شروط برخي از بزرگان بر صحت شرط رجوع وقف به اصالة‏الصحة در عقود و شروط تمسک جسته‏اند. علامه مي‏فرمايد: «لنا اصالة صحة‏العقد والشرط معاً» (44) دليل ما بر صحت شرط و وقف، اصالة الصحة در آن دو است. نقد و بررسي در مورد جريان اصل در عقود، به هنگام شک در صحت و فساد، دو نظريه وجود دارد: 1. صحت 2. فساد؛ اين استدلال بر مبناي اول صحيح است، اما اينکه اين مبنا درست است يا نه، بحثي طولاني دارد که از حوصله اين مقاله خارج است. ديدگاه فقهاي اهل سنت قاعده «الوقوف بحسب ما يوقفها اهلها»، با اين عبارت در کتب فقهي اهل سنت نيامده، ولي مضمون اين قاعده با عبارت «شرط الواقف کنص الشارع» (يعني شرايطي که واقف در موقوف قرارداد کند مانند شرايط شارع است) آمده است. اين عبارت، مانند قاعده مورد بحث ما، يک قاعده فقهي مختص به باب وقف است که فقهاي اهل سنت از زواياي گوناگون آن را مورد بحث و تحقيق قرار داده‏اند. در اينجا برخي از مباحث اين قاعده که با مباحث قاعده الوقوف ارتباط دارد بيان مي‏گردد. مکتب فقهي حنفيه برخي از فقهاي مذهب حنفي از اين قاعده استفاده کرده‏اند که رعايت شرايط واقف، واجب است همانند شرايطي که شارع مقدس در مورد وقف در نظر گرفته است. صاحب الدر المختار مي‏نويسد: عبارت «شرط واقف مانند نص شارع است» يعني در دلالت و وجوب عمل و فهم (45) مکتب فقهي مالکيه در مذهب مالکي نيز رعايت شرايط واقف واجب است، به شرط اينکه از جانب شارع مقدس از آن نهي نشده باشد. صاحب کتاب شرح صغير مي‏نويسد: واجب است از شرايط جايز واقف پيروي کني، اگرچه شرايط مکروه باشد و اگر شرايط واقف جايز نباشد و ممنوع شرعي باشد، پيروي از آنها جايز نيست. بنابراين اگر واقف، غله (جو و گندم) موقوفه را به يکي از مذاهب چهارگانه اختصاص دهد، و يا مدرسه (موقوفه) را اختصاص به گروه خاصي دهد و يا امام جماعت خاصي براي مسجد و ناظر خاصي را براي نظارت بر وقف در نظر بگيرد، پيروي اين شرايط واجب است (46) مکتب فقهي شافعيه فقهاي شافعي نيز همانند فقهاي ديگر مذاهب مضمون قاعده را پذيرفته و فتوا داده‏اند. به پيروي از شرايط واقف صاحب مغني‏المحتاج مي‏نويسد: وجوب پيروي از شرايط واقف همانند ديگر شرايط دربردارنده مصلحت است. بنابراين اگر واقف شرط کند که موقوفه براي بيشتر از يک سال و يا به‏طور کلي اجاره داده نشود، صحيح است و پيروي آن لازم... و اگر شرط کند که مسجد اختصاص پيدا کند به گروه خاصي، همانند پيروان مذهب شافعيه، صحيح است. و نيز اگر مدرسه و يا کاروانسرايي را وقف افراد خاص کند، صحيح است و رعايت آن واجب (47) مکتب فقهي حنبليه فقهاي اين مکتب نيز همانند فقهاي ديگر مذاهب محتواي قاعده را پذيرفته‏اند و بر اساس آن فتوا داده‏اند. از جمله صاحب کشاف‏القناع مي‏نويسد: شرايط واقف واجب است پيروي گردد... بنابراين شرط واقف در اجاره ندادن موقوفه و يا در مدت اجاره صحيح است، پس اگر واقف شرط کند که بيشتر از يک سال اجاره داده نشود رعايت آن لازم است (48) از آنچه آمد روشن مي‏شود که فقهاي اهل سنت، همانند فقهاي شيعه اماميه، اصل قاعده مورد بحث را پذيرفته‏اند، اگرچه در خصوصيات با همديگر اختلافاتي دارند که اين مختصر بررسي تفصيلي آن را برنمي‏تابد. نگاه دانش حقوق به قاعده الوقوف در حقوق مدني ايران که برگرفته از فقه شيعه اثناعشري است، سي و شش ماده قانوني ـ از ماده 55 تا 91 ـ به مباحث و احکام وقف اختصاص پيدا کرده است. در اين مواد قانوني اگرچه محتواي قاعده مستقلاً مطرح نشده وليکن مدرک بسياري از مواد قانوني، قاعده مورد بحث ماست، از جمله مي‏توان به مواد قانوني 75، 78، 80، 82، 83، 84 و 87 اشاره کرد. در ماده قانوني 75 آمده است: واقف مي‏تواند توليت، يعني اداره کردن امور موقوفه را مادام‏الحيوة يا در مدت معيني براي خـود قرار دهـد و نيـز مي‏تواند متولي ديگري معيـن کند که مستقـلاً يا مجتمعـاً با خود واقف اداره کنـد. توليـت اموال موقوفه ممکن است به يک يا چند نفر ديگر، غير از خود واقف، واگذار شود که هر يک مستقلاً و يا منضماً اداره کنند و همچنين واقف مي‏تواند شرط کند که خود او يا متولي که معين شده است نصب متولي کند و يا در اين موضوع هر ترتيبي را که مقتضي بداند قرار دهد (49) و اما در مورد خيار رجوع وقف به هنگام نياز، در هيچ يک از مواد قانوني مربوط به وقف به تصريح چيزي که دال بر قبول و يا رد اين شرط باشد نيامده. برخي از صاحب‏نظران حقوقي در شرح ماده 61 به اين مطلب اشاره کرده‏اند. ماده 61: وقف بعد از وقوع آن به نحو صحت و حصول قبض، لازم است و واقف نمي‏تواند از آن رجوع کند يا در آن تغييري بدهد و يا از موقوف‏عليهم کسي را خارج کند... از جمله دکتر لنگرودي مي‏نويسد: جمله اول و دوم اين ماده دلالت داردکه عقد وقف که عقد عيني است، وقتي که طبق تعبير ماده 60 تمام شد لازم است و واقف حق رجوع ندارد؛ حتي شرط خيار هم اگر بکند قابل ترتيب اثر نيست. بلکه اگر شرط خيار در وقف را خلاف مقتضاي ذات عقد بدانيم خود عقد را هم باطل مي‏کند... به هر حال ماده 61 مي‏تواند دليل بطلان شرط خيار در عقد وقف باشد (50) بدين صورت روشن مي‏گردد که قانون مدني همانند مشهور فقهاي شيعه، مطلق خيار، بويژه خيار شرط را در وقف نادرست مي‏داند. تمام مطالبي که در رد اين نظريه فقها گفته شد بر اين ماده قانوني نيز وارد است، از اين‏روي تکرار نمي‏کنيم. جمع ‏بندي از آنچه گذشت نتيجه مي‏گيريم: 1. از مباحث بايسته تحقيق در باب وقف قواعد فقهي مربوط به وقف است. 2. از مباحث کليدي و کاربردي در کتاب وقف اين است که آيا شرط خيار فسخ از ناحيه واقف و شرط رجوع وقف به ملک واقف به هنگام نياز نافذ است يا نه. 3. قاعده «الوقوف بحسب ما يوقفها اهلها» از قواعد اختصاصي و مدرک آن روايات است؛ اين قاعده هم در شبهات حکمي و هم در شبهات موضوعي جريان دارد. 4. مفهوم قاعده اين است که اصل، نفوذ شرايط و خصوصياتي است که از ناحيه واقف براي وقف مقرر مي‏گردد؛ مگر اينکه ثابت گردد که اين شرايط و خصوصيات باطل‏اند. 5. اقوال در صحت و بطلان شرط رجوع وقف به هنگام نياز واقف چهارتاست. 6. ادله بطلان شرط رجوع عبارت است از: 1. اجماع؛ 2. لزوم قصد قربت؛ 3. ايقاع بودن وقف؛ 4. تنافي با مقتضاي وقف؛ 5. منافات وقف با تعليق؛ 6. بطلان وقف بر نفس. هر يک از اين موارد نقد و بررسي شد و بطلان آنها با برهانهاي گوناگون اثبات گرديد. 7. ادله صحت شرط رجوع و صحت وقف عبارتند از: 1. روايات؛ 2. عموم و اطلاق ادله عامه؛ 3. قاعده الوقوف؛ 4. اصالة‏الصحة در عقود و شروط. 8. ديدگاه فقهاي مذاهب چهارگانه فقهي اهل سنت نسبت به مضمون قاعده همانند فقهاي شيعه بر مبناي اصل نفوذ و لزوم شرايط واقف است؛ جز شرايطي که بر بطلان آنها دليل اقامه شده باشد. 9. در دانش حقوق اگرچه مستقلاً از اين قاعده بحثي به ميان نيامده، ولي بسياري از مواد قانوني، برخاسته از اين قاعده است. پي نوشت : 1- جهت آشنايي تفصيلي با قواعد فقهي از جمله تقسيمات گوناگون، آن به مقاله «درآمدي بر قواعد فقهي» به خامه نگارنده در شماره هفتم مجله فقه اهل‏بيت (ع) مراجعه شود. 2- قواعد در ضمن جامع‏المقاصد، ج9، ص28، 30. 3- الشروط، محمدتقي خوئي، ج2، ص154، مؤسسه المنار. 4- نهاية في مجرد الفقه والفتاوي، ج2، ص612، چاپ دانشگاه. 5- مقنعه، ص652. 6- انتصار، ص226. 7- مختلف‏الشيعه، ج6، ص254، مرکز الابحاث. 8- مراسم، ص197. 9- مبسوط، ج3، ص300. 10- جامع‏المقاصد، شرح قواعد، ج9، ص28 11- شرايع‏الاسلام، ج2، ص179. 12- سراير، ج3، ص156، مؤسسه نشر اسلامي. 13- انتصار، ص226. 14- همان، باب 11، ج1، ص316. 15- مفتاح‏الکرامه، سيد محمدجواد حسيني عاملي، ج9، ص62، مؤسسه آل‏البيت. 16- حاشيه مکاسب، ج2، ص50، منشورات مجمع الذخائر الاسلاميه. 17- کتاب البيع، ج4، ص261، مطبعة مهر. 18- مختلف‏الشيعه، ج6، ص255. 19- مفاتيح‏الشرايع، محمدمحسن فيض کاشاني، ج3، ص27، مجمع الذخاير الشيعه. 20- الحدايق الناضره، شيخ يوسف بحراني، ج22، ص134. 21- العروة الوثقي، سيد محمدکاظم يزدي، ج2، ص203، مکتبة الداوري. 22- همان، ص192. 23- قواعدالفقهيه، سيد ميرزا حسن موسوي بجنوردي، ج4، ص264، دارالکتب العلميه. 24- رياض‏المسايل، سيدعلي طباطبايي، ج2، ص18، مؤسسة آل‏البيت. 25- جواهرالکلام، محمدحسن نجفي، ج28، ص74، دار احياء التراث. 26- مقنعه، شيخ مفيد، ص655، مؤسسه نشر اسلامي. 27- نهايه، شيخ طوسي، ص615، چاپ دانشگاه. 28- مراسم، سلار، ص198. 29- المهذب، ج2، ص91، مؤسسه نشر اسلامي. 30- سراير، ابن‏ادريس، ج3، ص165. 31- مختلف‏الشيعه، ج6، ص265، مرکز الابحاث والدراسات الاسلاميه. 32- وسايل‏الشيعه، شيخ حر عاملي، ج13، باب 2 از ابواب احکام الوقوف والصدقات، ج1، ص295، المکتبة الاسلاميه. 33- همان، ج3، باب 3، ص296. 34- همان، ج4، باب 10، ص312 35- همان؛ ج1، باب 7، ص307. 36- همان؛ در ذيل روايت شيخ حر عاملي اين معنا را از شيخ بيان مي‏کند. 37- همان، ج2. . 38- تهذيب، ج7، ص371. 39- مختلف‏الشيعه، ج6، ص255. 40- جواهرالکلام، محمدحسن نجفي، ج28، ص74، دار احياء التراث. 41- عروة‏الوثقي، ج2، ص202، مکتبة الداوري. 42- جواهرالکلام، ج28، ص74. 43- عروة‏الوثقي، ج2، ص202. 44- مختلف‏الشيعه، ج6، ص254. 45- الدر المختار و رد المحتار، ج3، ص426. به نقل از وهبة الزحيلي، الفقه الاسلامي و ادلته، ج8، ص178. 46- شرح صغير، ج4، ص119 به نقل از کتاب الوصايا والوقف به قلم وهبه زحيلي ص181. 47- مغني‏المحتاج، ج2، ص385 به نقل از الفقه الاسلامي و ادلته، ج8، ص182. 48- کشاف‏القناع، ج4، ص286 به نقل از کتاب الوصايا والوقف في الفقه الاسلامي ص182 به قلم وهبه زحيلي. 49- مجموعه قوانين اساسي ـ مدني، ص84، غلامرضا حجتي اشرفي. 50- حقوق اموال، دکتر محمدجعفر جعفري لنگرودي، ص212، کتابخانه گنج دانش. منبع: ميراث جاويدانمعرفي سايت مرتبط با اين مقاله تصاوير زيبا و مرتبط با اين مقاله





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 2391]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن