واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
جوان و اُنس با قرآن جوانی، بهترین دوران برای مأنوس شدن با قرآن مجید است، چنانکه آمده است: «هر کس در حالی که جوان و با ایمان است قرآن بخواند، قرآن با گوشت و خونش آمیخته میشود». قرائت قرآن در سیره امامان معصوم و بزرگان، ارزش الهی داشته است. امام رضا علیهالسلام شب هنگام در بستر خویش بسیار قرآن تلاوت میکرد و وقتی که به آیهای درباره بهشت یا دوزخ میرسید، میگریست، از خدا بهشت میطلبید و از دوزخ به او پناه میبرد. جاذبه قرآن به اندازهای است که تلاوت آیههایی از آن، زمینه اُنس با همه قرآن را فراهم میسازد. البته این اعجاز است که اگر کسی معنای حقیقی سورههای قرآن را نداند و فقط توانایی تلاوت آن را داشته باشد، به همین مقدار از فیض خدا بهره برد و همین عبادت لفظی، او را به عبادت فکری میرساند. رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلم میکوشید مردم از راه تلاوت، با قرآن مأنوس شوند، آن را خوب بفهمند و به فهمیدههای خود عمل کنند. چه خوش است یک شبی بکُشی هوا را به خلوص خواهی ز خدا، خدا را به حضور خوانی ورقی ز قرآن فکنی در آتش کتب ریا را شود آنکه گاهی بدهند راهی به حضور شاهی چو من گدا را (الهی قشمهای) در حالات علامه طباطبایی رحمهالله آمده است: «شبهای ماه رمضان تا صبح بیدار بود، مقداری مطالعه میکرد و پس به دعا و قرائت قرآن، نماز و دعا میپرداخت». حضرت امام راحل، روزانه چندین نوبت قرآن میخواند و در ماه رمضان هر روز 10 جزء آن را تلاوت میکرد. همه شب تا سحر آن عشقبازان ز شوق دوست چون شمع گدازان کنند اجزای قرآن را تلاوت به ترتیل و تفکر وز درایت کنند از فکر در آیات قرآن هزاران درد و جان خویش درمان ... خوشا آنان که شب زین دفتر عشق همی خوانند نام دلبر عشق خوشا آنان که هر شب تا سحرگاه بدین خوش نغمه از دل برکشند آه زمخشری در کشاف، از شخصی به نام اصمعی چنین نقل میکند: از مسجد بصره بیرون آمدم، عربی بیابانی به من گفت: از کدام قبیلهای؟ گفتم: از بنی اصمع، گفت: از کجا میآیی؟ گفتم: از آنجا که سخن خداوند رحمان (قرآن) را میخوانند (مسجد)، گفت: برای من هم بخوان. من چند آیه از سوره والذاریات را برایش تلاوت کردم تا به آیه «فِی السَّماءِ رزقُکُمْ و ما تُوعَدونَ» رسیدم. مرد گفت: کافی است، آنگاه برخاست، شترش را نحر کرد، گوشت آن را به نیازمندان بخشید، شمشیر و کمانش را شکست، به گوشهای افکند و رفت. وقتی من (اصمعی) با هارون الرشید به زیارت خانه خدا رفتیم، هنگام طواف دیدم کسی با صدای آهسته مرا میخواند، همان مرد عرب بود، پیکرش نحیف و رنگ صورتش پریده مینمود. وقتی مرا دید، سلام کرد و گفت: بار دیگر همان سوره را برایم بخوان. هنگامی که به همان آیه رسیدم، فریاد کشید و گفت: ما وعده خدای خود را به خوبی یافتیم، آیا پس از این هم آیهای هست! من آیه بعد را خواندم «فَوَربَّ السماء و الاَرض أَنَّه لَحَقٌّ»، مرد دیگربار فریاد کشید و گفت: به راستی عجیب است، چه کسی خداوند جلیل را به خشم آورده است که اینگونه سوگند یاد میکند، آیا سخن او را باور نکردند که ناگزیر قسم خورده است؛ این جمله را سه بار تکرار کرد، به زمین افتاد و مرغ روحش به سوی ملکوت پرواز کرد. معرفی سایت مرتبط با این مقاله تصاویر زیبا و مرتبط با این مقاله
#اجتماعی#
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 245]