واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: گاو صندوق، مي توانست جذاب باشد ...
يکي از سوژه هاي مورد علاقه فيلمسازان چه در سينما و چه در تلويزيون، سرقت بوده و در اين ميان سوژه سرقت جواهرات، بارها به تصوير کشيده شده است. به گزارش خبرنگار فرهنگي ايرنا، سوژه دزدي جواهرات از گاو صندوقي بسيار ايمن شاکله داستان اين مجموعه را تشکيل داده که داستانک هايي مانند:شريک سابق غلامرضا و برادرش و ... بدان افزوده شده تا بيننده احساس خستگي و کسالت نکند.ايجاد گروه هاي موازي براي رسيدن به جواهر نيز در همين راستا به کار گرفته شده و به جذابيت هاي داستان مي افزايد. ميري در ابتداي کار به شکل هوشمندانه اي هوشنگ را سر راه غلامرضا قرار داده و با ايده شراکت، وي را به دام مي اندازد. در واقع وي مقدمات کار را خوب فراهم کرده و با استفاده از کاراکتري جذاب به نام پرفسور ،بيننده را براي تماشاي باقي داستان کنجکاوتر کرده است، اما هرچه داستان پيش مي رود اين ظرافت ها کمتر و کمتر ديده شده و به دام تکرار مکررات مي افتد. در واقع مشکل از جايي آغاز مي شود که بسياري از کارهاي وطني با آن درگيرند و آن چيزي نيست، جز فيلمنامه. در اينجا بسياري از حوادث، منطق روايي نداشته و کاراکتر با هوش غلامرضا را به فردي کند ذهن شبيه مي سازد؛مانند اتفاقاتي که بيرون بانک افتاده و به دزديدن کيف پول منجر مي شود. ديگر اينکه، در جاي جاي کار، به حساسيت آقاي پروانه به اتاق کار و علي الخصوص گاو صندوقش اشاره مي شود، اما در ادامه مي بينيم که غلامرضا و شريک دزدش به راحتي وارد اين محل شده و اهل خانه نيز واکنشي نشان نداده و هيچ شکي نمي برند. جالب تر اينکه زني به عنوان دختر دايي غلامرضا بارها و بارها وارد خانه پروانه شده و کوچک ترين مشکلي هم ايجاد نمي کند! کاراکتر جلوه نيز با تمام زد و بندها و پنهان کاري هايش ،در قطب کاراکترهاي دوست داشتني گاو صندوق قرار گرفته و بيننده نسبت به آن سمپاتي پيدا مي کند. اين شخصيت خاکستري بر خلاف کاراکتر آويزاني همچون دکتر، در پيشبرد داستان نقش داشته و رابطه اش با دختر و همسر تازه اش، پويايي بيشتري به داستان بخشيده است. نکته بعدي شغل پروانه و دارودسته اش است و اينکه اين حضرات به شغل شريف نزول خواري مشغولند يا دلالي و تجارت و .... بطوري که گنگ بودن اين قضيه ، نگاه بيننده به کاراکتر موجهي مانند پروانه را خدشه دار کرده و دچار ترديد مي سازد. البته عزيزي در نگارش فيلمنامه اش بسياري از قواعد ژانر سرقت را لحاظ کرده و از اين رهگذر کاراکتر دوست داشتني عباسي را خلق کرده؛ ضد قهرماني جذاب که بيننده با وجود منفي بودنش، دوستش داشته و برايش دل مي سوزاند. مشابه اين کاراکتر در کارهاي اين ژانر به وفور ديده شده و به جزيي تفکيک ناپذير تبديل شده اند. کاراکتر جلوه نيز با تمام زد و بندها و پنهان کاري هايش ،در قطب کاراکترهاي دوست داشتني گاو صندوق قرار گرفته و بيننده نسبت به آن سمپاتي پيدا مي کند. اين شخصيت خاکستري بر خلاف کاراکتر آويزاني همچون دکتر، در پيشبرد داستان نقش داشته و رابطه اش با دختر و همسر تازه اش، پويايي بيشتري به داستان بخشيده است.
در خلق غلامرضا به عنوان کاراکتر مرکزي داستان ، بسيار به قواعد ژانر فوق توجه شده و شخصيت نابغه اي رياضي را که به دلايل مختلف سر از تبهکاري در آورده، براي چندمين بار به تصوير کشيده است. اين کار داراي محاسني است که از جمله مي توان به آشنايي بيننده با کليشه هاي فوق و در نتيجه نزديکي سريع ترش با اين شخصيت ياد کرد. مازيار ميري پس از ساخت چند فيلم و سال ها تجربه تدوين در تلويزيون،در گاو صندوق ريسک بزرگي کرده و به سراغ کاري روتين با مايه هاي کمدي (آن هم نه از نوع نود شبي!)رفته و بسياري از ايرادهاي فيلمنامه اي را با کارگرداني سنجيده اش پوشش داده است. وي در قالب هايش ضمن رعايت قواعد کار تلويزيوني ، تنوع را لحاظ کرده و به لحاظ بصري چشم نواز عمل نموده است. در واقع ميري به سنت کارهاي شبانه عمل نکرده و کيفيت را فداي کميت نکرده و به شعور بيننده احترام گذاشته است. وي در انتخاب بازيگران نيز وسواس به خرج داده و جمعي از بهترين هاي سينما و تئاتر و تلويزيون را گرد هم آورده است. اما اشتباه ميري در اين بوده که در نگارش فيلمنامه وسواس به خرج نداده و گاف هاي بسياري در آن به چشم مي خورد که به مرور و با نزديک شدن به انتهاي کار ، بيشتر و بيشتر مي شود. رضا بابک براي نقش پروانه انتخاب خوبي بود که به تنهايي جذابيت زيادي به کليت کار بخشيده و وسواس بيمارگونه اين کاراکتر را به بهترين شکل ممکن به تصوير کشيده است. براي اثبات اين امر کافيست به سکانس هاي مربوط به شرکت جلوه و پلان هاي دو نفره اش با فرهاد اصلاني توجه نماييد. فرهاد اصلاني که خاطره بازي اش در سفر به چزابه و ... هنوز در يادها مانده، نقش جلوه را با تمامي ريزه کاري هايش ايفا مي کند و در اين راه از زبان بدن بهترين بهره را گرفته است. نوع گويش و لحن اداي ديالوگ ها به اين کاراکتر رنگ و بوي خاصي بخشيده و بيننده را مجذوب خويش مي سازد. فرهاد اصلاني که خاطره بازي اش در سفر به چزابه و ... هنوز در يادها مانده، نقش جلوه را با تمامي ريزه کاري هايش ايفا مي کند و در اين راه از زبان بدن بهترين بهره را گرفته است. نوع گويش و لحن اداي ديالوگ ها به اين کاراکتر رنگ و بوي خاصي بخشيده و بيننده را مجذوب خويش مي سازد. اما اين اتفاق در مورد افشين هاشمي رخ نداده و اين بازيگر با استعداد در نقش غلامرضا خوب ظاهر نشده و تلقي درستي از نقش نداشته است. در واقع وي با تصور رياضي دان بودن کاراکترش، به يک بازي خشک و سرد و بسيار دروني روي آورده که نتيجه اش دور شدن تماشاگر از او و انتي سمپات بودنش گشته است. در واقع کارگردان بازيگران خوبي را درکنار هم گذاشته که به تنهايي خوب و قابل قبولند، اما ترکيبشان نتيجه جالبي نداشته و شيريني قصه را تا حدي کاهش داده اند که از جمله اين بازيگران مي توان به سيامک صفري، بهاره رهنما و سيروس گرجستاني اشاره کرد. البته هنگامي که گاو صندوق را با برخي از مجموعه هاي تلويزيوني در حال پخش قياس مي کنيم ، به توانايي هاي ميري ايمان آورده و منتظر سريال بعدي او مي مانيم. تنظيم براي تبيان : مسعود عجمي
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 169]