واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: حج، همهی اسلام است
… پیش از این، به واسطه پیشه معلمی و هم به جهت علاقه فراوانم به حج، کتب بسیاری درباره جزیرهال عرب، تاریخ اسلام و بالاخره سفر حج خوانده بودم. از سفرنامه ناصرخسرو که در قرون چهار و پنجهجری قمری نوشته شده تا آثاری که طی یک دودهه اخیر به وسیله سفرنامه نویسان و نویسندگانی چون مرحوم «دکتر علی شریعتی » و «جلال آل احمد » به رشته تحریر درآمده است.هم آن زائر پای پیاده - ناصرخسرو قبادیانی - وهم آن جنس حاضر در میقات - جلال - و هم دیگرمشتاقان حرم دوست، هر یک، در آثار خویش، وجهی از این سفر و مشاهداتشان را بیان کرده بودند وجوه متنوعی که حاصل دیدار آنان از شهر و خانه دوستی بود. اما در تمامی این ایام، در این اندیشه بودم که: حج چیست؟خانه کجاست؟ چگونه باید آن را نگریست و بالاخره دربار هاش چه باید نوشت؟آیا همه آنچه مرحوم «شریعتی » از حج دریافته بود و یا همه مدرکات جلال در سفرنامه «خسی درمیقات » را می شد «تمامیت حج » نامید؟از خودم پرسیدم: کدامیک از آنها حج را بدرستی دریافت کرده و دربا ه اش نوشته اند؟ شاید تنها فرا رسیدن موسم حج و نزدیک شدن فصل دیدار از سرزمین وحی میتوانست پاسخ دلخواه مرا بدهد. اگرچه توان اندک و درک ناقصم از تمامیت هستی، خودمانع بزرگی برای کسب معرفت بود.علیرغم تفاو تهای فراوانی که میان سفرنام هها تحلیلهای نگاشته شده درباره حج و مناسک و اعمال آن وجود داشت، نقاط مشترک فراوانی را نیز در میانه آنها میشد سراغ گرفت. نکاتی که عمدتاً حول وجه بیرونی این سفر و اخلاق خاص حاکم بر همه اعمال ومناسک آن میچرخند.سفر به سرزمین داغ و تفتیده جزیر ه العرب، دیدارکاروانیان و خارهای پیش پای، زیارت حرمین و دیدار مساجد، طواف خانه و سعی صفا و مروه و بالاخره سیراب شدن از مشک زلال زمزم، وجه مشترک آن آثار بودند که زائر طالب را به سوی خود میکشید، لیکن، اینها همه حج نبودند.از صورت این اعمال تا به حقیقت حج، آنچنان که هست، راهی دراز بود که تنها خدای بصیر و اهل بصیرت از خاندان عصمت و طهارت بر آن واقفند و بس.سالها پرسه زدن در کتابخانه ها و ورق زدن کتا بها و روزنامه ها، به من یاد داده است از کنار هیچ جریان فرهنگی و حتی وقایع اجتماعی به راحتی نگذرم واجازه رد شدن هیچ مطلبی را قبل از تأمل درباره اش ندهم. از اولین شبی که چر خهای هواپیما بر زمین جده نشست به خود م یگفتم: برای چه به این سرزمین آمد ه ام؟کدامیک از آنها حج را بدرستی دریافت کرده و دربا ه اش نوشته اند؟ شاید تنها فرا رسیدن موسم حج و نزدیک شدن فصل دیدار از سرزمین وحی میتوانست پاسخ دلخواه مرا بدهد.گمشده ام چیست که در اینجا می جویمش؟ آمد ه ام تا نماز گزارم؟ زکات دهم؟ روزه بدارم؟ و یا چون تائبی استخوان سبک کرده، به شهر و دیار خویش باز گردم و دلخوش به ثب تنام در دفتر طالبان بهشت و حوری باشم؟و یا...کشف این «و یا... » مشکل بود. چنانکه امروزهم میگویم: درک و دریافت این «و یا... » هرسالک طالبی را پیر می کند.در واقع من قادر به توصیف حج و آداب ویژه آن نیستم، چنانکه بسیاری دیگر نیز توان آن را ندارند. دلیل آن هم معلوم است.
از سویی به ناتوانی و بضاعت اندک برمیگردد و از دیگر سو به چند وجهی بودن این سفر. وجوهی که غفلت از آنها به مثابه غفلت ازهمه حج است.بعد از این خواهم گفت که یکی از دلایل گرفتار آمدن مسلمین در دره فلاکت ودرماندگی در حوزه فرهنگ و مدنیت، غفلت آنها از حج و تمامیت آن بوده است.چه، همواره، از حج و زیارت حرمین، به مثابه ابزاری برای استخوان سبک کردن و ثب تنام در دفتر طالبان بهشت استفاده کرد هاند. غافل از آنکه :»حج همه اسلام است. »حج، همه اسلام، همه دین و همه تفکرمعنوی است. در واقع، حج «روح پنهان » درمیان همه آداب و مناسک است. همان که امکان بالقوه رشد و ارتقاء اعمال و کردار آدمی و به ویژه مناسبات فردی و جمعی را به وجود میآورد.همه معاملاتی که وضع انسان را به هنگام مواجهه با خالق هستی، طبیعت، دیگر آدمیان و بالاخره خودش معلوم م یسازد.و حاجی، زائر طالبی که باید در این مدرسه بزرگ به درکی عمیق از خودش، ملت مسلمان و ممالک اسلامی در عرصه تاریخ دست یابد.و با گذر از صحاری «عرفات، مشعر و منی »توفیق شناخت کفر زمان و رمی طاغوت دورانش را پیدا کند و سپس چونان «داعی بزرگ » راهی وطنش شود؛ تا همه آنچه دراین مدرسه آموخته منتشر کند و موج بزرگ »رجعت به حقیقت خود » و «حقیقت هستی »را در میان مسلمانان بپراکند. شاید به همین دلیل است که مسافر حج در هنگام ترک شهرو دیار، به سراغ خویشان و دوستانش میرود و با کسب حلالیت از آنان خود را مهیای سفرمیکند و بالعکس، به وقت بازگشت از سفر،این خویشان و دوستانند که وظیف هدار دیدارو ملاقات با اویند. «به اسم دیدار و به رسم شنیدار ». شنیدن آنچه که در طی این ایام -موسم حج - دیده، شنیده و آموخته است و بالاخره، نشر همه دریافتی که حاجی، از سرتدبر و تأمل حاصل کرده است. از آن پس، با انتشار معرفت حاصل آمده از سفر )تحفه حاجی( شوری در د لها و شوقی در سرها برای حج فراهم م یآید. شاید که آهنگ رجعت به حقیقت هستی، آهنگ همه مردمان شود و آنان را از پلیدی و شر در امان دارد. اما، باید گفت: حج به تمامه مورد غفلت واقع شده است.بیراه نیست اگر گوییم: حج با همه چیز اشتباه گرفته شده است.حج را با تجارت،حج را با سیاست؛حج را با اعتبار و کسب شهرت هیچ نسبتی نیست. شاید به این دلیل سوء تفاهم بزرگی است که امروزه تاریخ، فرهنگ و تمدن بشر را در خود گرفته است.چه، این عصر، عصر سوء تفاهم های بزرگ است.چنانکه حج را با تاریخ، حج را با تفکر، حج را با فرهنگ،حج را با تمدن حج را با احکام، و حج را با بودن، نبودن و بالاخره؛حج را با راز بزرگ آمدن، شدن، و رفتن درعرصه هستی نسبتی است تنگاتنگ که بی این همه، هر چه دانسته شود، حج نیست.که اینها همه هست اما، اینها همه حج نیست.__________________________اسماعیل شفیعی سروستانی، نشریه زائرتنظیم برای تبیان: شکوری
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 321]