واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
انطباق اسلام با استدلال هاي عقلي پرسش:اگر نكته و برخي آموزه هاي ديني با استدلال هاي عقلاني ما تضاد يا تعارض داشته باشد و ما براي يافتن پاسخ صحيح و انطباق آن با ارزش هاي اسلامي تلاش كنيم و به نتيجه نرسيم در چنين شرايطي تكليف ما چيست؟پاسخ:در بخش نخست پاسخ به اين سؤال ضمن تاكيد بر ملازمه عقل و شرع در اسلام و منطق فقهاي شيعه و جايز نبودن تعارض و تضاد ميان آموزه هاي اسلام با استدلال هاي عقلاني، به انواع رويكردهاي عقلي كه ممكن است زمينه ساز ايجاد اين تعارض يا تضاد باشند از قبيل رويكردهاي فلسفي، رويكرد عقل دكارتي و رويكرد عقل پراگماتيستي پرداخته شد. اينك در ادامه بخش پاياني اين مبحث را پي مي گيريم:4- عقل كانتياز ديدگاه كانت، عقل نظري در حل مسايل متافيزيكي ناتوان و احكام عقلي در اين زمينه فاقد ارزش علمي است. وي صريحا اعلام داشت، مسايلي از قبيل وجود خدا و جاودانگي روح و اراده آزاد را نمي توان با برهان عقلي اثبات كرد. ولي ايمان به آنها براي پذيرش نظام اخلاقي ضرورت دارد.5- عقل از منظر فلسفه اسلامياز امتيازات بارز انسان نيروي تفكر است. تفكر فعاليتي دروني است كه بر روي مفاهيم ذهني انجام مي گيرد و براساس معلومات شناخته شده، مسايل مجهول حل مي شود. روش تعقلي بر قياسي كه از مقدمات عقلي محض تشكيل مي شود، مبتني است. مقدماتي كه يا از بديهيات اوليه است يا به آنها منتهي مي شود، مانند همه قياسهاي برهاني كه در فلسفه اولي و رياضيات و بسياري از مسايل علوم فلسفي به كار مي رود. فرق روش تعقلي و تجربي در اين است كه تكيه گاه روش تعقلي فقط بديهيات اوليه است، و تكيه گاه روش تجربي، مقدمات تجربي.فلسفه اسلامي، هستي شناسي، خداشناسي و انسان شناسي را به روش تعقلي ارائه مي دهد.6- روش انبيا و رويكرد عقلانياصولا بين روش انبيا در دعوت مردم به حق و حقيقت و بين آنچه انسان از طريق استدلال درست و منطقي به دست آورد تفاوتي نيست. تنها فرق آن است كه پيغمبران از مبداً غيبي استمداد مي جستند و از زلال چشمه وحي مي نوشيدند.بنابراين ساحت انبيا پاك تر از آن است كه مردم را به حركت بدون بصيرت و تبعيت كوركورانه مجبور سازند. قرآن كريم مي فرمايد: «قل هذه سبيلي ادعوالي الله علي بصيره انا و من اتبعني.»(يوسف-108) بگو اين راه من است. من و پيروانم، با بصيرت كامل همه مردم را به سوي خدا دعوت مي كنيم. از اين رو دين و عقلانيت با شريعت و حكمت كه غرض و واضع و روش آنها يكي است، با هم هيچ گونه اختلاف ندارند. دين حقيقي مردم را فرا مي خواند تا از روي دليل عقلي به عالم ماوراي طبيعت يقين و علم پيدا كنند. عقل و نقل در طول هم قرار مي گيرند نه در عرض يكديگر. عقل حجت دروني انسانها است كه آنان را در مسير كمال راهبري مي كند. شريعت حجت بيروني است براي نجات انسانها از گرداب آلودگي ها و سوق دادن آنها به سوي كمال و سعادت انساني قال الكاظم(ع) مي فرمايد: همانا خداوند براي مردم دو حجت قرار داده است. حجت ظاهري و حجت باطني، اما حجت ظاهري فرستادگان الهي و پيامبران و امامان هستند و اما حجت باطني عقل هايند. (منتخب ميزان الحكم، روايت 4387)براين اساس، ممكن نيست حجت ظاهر و باطن با يكديگر تعارض داشته باشند. زيرا اين دو حجت ظاهر و باطن دو طريق مستقل و بي نياز از همديگر نيستند، بلكه هر دو از يك منبع الهام گرفته و كاملا هماهنگ مي باشند. بنابراين انسان زماني به هدف و غايت خلقت خود مي رسد كه نهايت همسويي و هماهنگي ميان اين دو راهنما برقرار باشد. نكته پاياني اين است كه حقايق بلند ديني گاه با عقل جزيي حسابگر دكارتي يا عقل پراگماتيستي يا عقل كانتي معارض مي نمايد و پرواضح است كه ايثار و از خودگذشتگي و شهادت و انفاق و ايمان به غيب و هزاران ارزش متعالي اسلام با عقل جزيي و حسابگر قابل تحليل و تبيين نيست. اما اين گونه ارزشها هيچگاه با عقلانيت ديني و اسلامي مبتني بر رويكرد قرآني و سيره انبيا(ص) و ائمه(ع) تضاد و تنافي ندارد.
#اجتماعی#
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 213]