تبلیغات
تبلیغات متنی
رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید
آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت
تاثیر رنگ لباس بر تعاملات انسانی
محبوبترینها
بررسی دلایل قانع کننده برای خرید صنایع دستی اصفهان
راه های جلوگیری از جریمه های قبض برق
آشنایی با سایت قو ایران بهترین سایت آگهی و تبلیغات در کشور
بهترین شرکتهای مهندسی در آلمان
صفر تا صد حق بیمه 1403! فرمول محاسبه حق بیمه
نقش هدایای سازمانی در افزایش انگیزه و تعهد کارکنان
کلینیک پروتز و ساخت اندام مصنوعی دکتر اجرائی
چگونه میتوانیم با ترانسفر وایز پول جابجا کنیم؟
بهترین مدلهای [صندلی گیمینگ] براساس نقد و بررسی کاربران
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1805482664
![archive](https://vazeh.com/images/2archive.jpg)
![نمایش مجدد: براي آرمانهايم مي ميرم refresh](https://vazeh.com/images/refresh.gif)
براي آرمانهايم مي ميرم
واضح آرشیو وب فارسی:عصر ایران: براي آرمانهايم مي ميرم حجتالاسلام حسني كامران بارنجي: حجتالاسلام غلامرضا حسني، چهرهاي شناخته شده در فضاي سياسي ايران است و افراد باسابقه در جريان انقلاب اسلامي و جنگ تحميلي، وي را از جمله مبارزان خستگيناپذير معرفي ميكنند. در سالهاي پس از دوم خرداد 76، او به واسطه اظهارنظرهاي صريح و جنجالي در فضاي سياسي مورد توجه بسياري قرار گرفت، ولي طي سالهاي اخير كمتر در رسانهها مطرح شده است. اما در همين سالهاي كمخبري، خاطرات خواندني امام جمعه محبوب اروميهايها توسط مركز اسناد انقلاب اسلامي منتشر شد. با او به بهانه انتشار خاطراتش به گف حاجآقا! يكي از موضوعاتي كه دائما در لابهلاي كتاب خاطراتتان خود را آشكار ميكند، وجود نوعي روحيه مبارزهجويي در شماست. چرا روي اين موضوع تاكيد ميكنيد؟ نظر شما در مواردي كه اشاره كرديد اين است كه چرا من با منافقان و دموكراتها درگير شدهام يا چرا با دستگاه شاه و امثال ذالك جنگيدهام؟ نه حاجآقا، منظورم اين است كه چرا همه خاطرات كتابتان روي موضوعات جنگ و درگيري و اين چيزها ميچرخد؟ چرا از خاطرات شخصيترتان مثل دوران كودكي و... كمتر توضيح دادهايد؟ اولا شما بايد من را برگردانيد به آن دوران؛ به 14-15 سالگي تا بعد بنشينيم صحبت كنيم. حالا آن قسمتي كه شما را مجذوب خودش كرده كجاست كه من به آن جواب بدهم. اينكه چطور شد شما رفتيد دنبال طلبگي و چه عامل يا چه عنصري بود كه شما را كشاند به اين سمت؟ من يادم ميآيد از همان 15-16 سالگي زندگيام درس طلبگي خواندم. چون رسيده بودم به جايي كه شعور داشتم، ميفهميدم و ميديدم كه مسائل از چه قرار است، از كجا ميآيد و به كجا ميرود. كه همه اينها براي خودشان مسائلي بودند و باعث شده بودند من آرمانهايي، آرزوها و عقايدي داشته باشم كه در مورد اينها و عقيده خودم و طرفداري از امام(ره) شك نداشته باشم. ظاهرا شما از خانواده مرفهي هم بودهايد؟ بله بودم ولي براي من مال، منال، ثروت، آن چيزي كه زندگي بشر به آنها وابسته است مسالهاي نيست. آدم بايد در مورد آرمان و عقيدهاش از همه چيزش بگذرد. حالا فرقي نميكند به آن برسد يا نرسد. ائمه ما هم حالاتشان همين است. حالا چرا عدهاي ميگويند و عمل نميكنند، بايد برويد و پيدا كنيد. شما آن موقع كه مبارزه ميكرديد، همان اوايل - 16 سالگيتان را ميگويم - از چه طريقي اخبار و اطلاعات را پيگيري ميكرديد؛ راديو يا تلويزيون؟ آن موقع كه تلويزيون نبود؛ راديو بود. خب قطعا راديوي آن موقع انديشههاي امام(ره) را منتقل نميكرد، چطور شما از پيامها و اطلاعيههاي ايشان مطلع ميشديد؟ من براي خودم دلايلي داشتم. ريشه دلايل من هم در همان اعتقادات و همان فهم از قرآن، اسلام، ائمه و زندگي امام(ره) بود. اينها نياز به اطلاعات هر روز ندارد و من اين را فهميده بودم كه ريشه مبارزات من بايد با شاه باشد يا با امثال شاه؛ حالا چه دموكرات باشد، چه كومله و چه چيزهاي ديگر. اينها همهشان باطل هستند. ميتوانيم بگوييم اينها جرثومهاي بودند كه راه خدا را بسته بودند و راهي را كه سعادت، دين و دنياي بشر است بسته بودند و اين بايد از بين برود. اصلا هر چيزي كه مانع راه خدا ميشود بايد از بين برود. حالا شما ميگوييد من از كجا فهميدم كه اين شخص [محمدرضا پهلوي] بايد از بين برود، در آن جواني و سن و سال؟ جواب شما آن وجود نازنين امام(ره) است ولاغير! خب ولي يك جوان با آن سن و سال از كجا به اين نتيجه ميرسد كه شاه با آن دستگاه و قدرت ميتواند از بين برود؟ اين براي من سوال است. شما كه آن موقع نه امام(ره) را ديده بوديد و نه با ايشان ارتباط نزديكي داشتيد؟ بايد عرض كنم كه من از همان اول خودم ميدانستم شاه جرثومه فساد است، انديشه، رفتار، زندگي و همه چيزش فساد است و آدمهايي هم كه دور و بر او بودند از جنس فساد بودند؛ همهشان فاسد بودند. بعضي از آنها كه دور و بر شاه بودند انديشهشان اين بود كه ترقي در فساد و بدحجابي است. من خيلي به اين چيزها فكر ميكردم كه اين كجايش خير است، شهوتراني كجايش خير است، بيديني كجايش خير است، زن را به اين شكل انداختن كجايش خير است؟ مدتي قبل در نماز جمعه يكي گفت: «مرگ بر بدحجاب و مرگ بر آمريكا». من به اين بابا اشاره كردم و گفتم شعار تو شعار صحيحي است. من آن موقع هم نظرم اين بود. ميگفتم اگر اين شخص ميخواهد آمريكا را بياورد اينجا منظورم از اين شخص شاه است، چه ميشود؟ همه بيدين ميشوند، بيحجاب ميشوند، بدحجاب ميشوند. حالا با اين استدلال كه شما احساس كرديد چون شاه ميخواهد آمريكا را به كشور بياورد و بيبند و باري راه بيندازد بايد با او مبارزه كنيد؟ درست است؟ بله عليايحال من بعد از فكر كردنهاي زياد مصمم شدم با شيئي، ذات شيئي كه جرثومهاش و وجودش، موجوديتش و همهاش فساد است اين را بايد از بين ببرم، حالا در مقابل اشكال براي شما اينجوري پيش ميآيد كه بين اين همه آدم چرا من؟ جوابش اين است كه اين به تشخيص افراد است، افرادي هستند كه تشخيصشان يك چيز است و آرمان و رفتارشان يك چيز ديگر! حالا سوال اين است كه اين را خيليها ميدانستند اما هيچ وقت آنقدر صريح اسلحه به دست نگرفتند و با شاه مبارزه نكردند. در كتاب خاطراتتان هم اشاره كردهايد كه حداقل پنج بار تا قبل از پيروزي انقلاب تهديد به مرگ شده بوديد. همين طور است، اما در قرآن داستان فرعون و موسي هست. كار فرعون چه بود؟ ميخواست موسي را پيدا بكند و از بين ببرد، حالا كاهنهاي آن روز و پيشگوييهاي آن روز اين بود كه فرعون با آن دستگاه عظيمش از بين خواهد رفت. حالا شاه ما هم يك فرعون كوچكي بود؛ البته او فرعون به آن معني نبود اما فرعون، فرعون است ديگر؛ اعم از اينكه فرعون كوچك باشد، متوسط باشد يا بزرگ باشد. از نظر من فرعون بايد از بين برود آرمان و عقيده من اين است و ادعا هم ميكنم. در كتاب هم اگر نوشته نشده است بايد اين طور باشد. ادعاي من اين است كه از اسلام و از اولياي اسلام اين انديشه به من حاصل شده است كه انسان بايد خون و جانش را فداي آرمانش كند. اگر انسان، آدم و موجود اين كار را نكرد ادعاي توخالي است مثل فراعنه كه ادعاي توخالي داشتهاند. حالا من هم سر آرمانم ميخواستم جانم را بدهم. چون از اول ميگفتم كه اين آدم (شاه) كج ميفهمد، خودش كج است، همراهانش كج هستند. حالا اگر من هم نميخواستم جانم را بدهم كج ميشدم. پس كسي كه سر آرمانش جانش را بدهد كج نيست؛ راست است. براي همين من با آن دستگاه كه حقهبازي ميكردند و فرعونبازي درميآوردند مبارزه كردم و بله تهديد به مرگ هم شدم. پس شما مطمئن بوديد كه شاه از بين ميرود؟ بله از اول هم ميدانستم. از كجا ميدانستيد؟ چون دو نفر كه با يكديگر درگير هستند يكي بايد از بين برود و غير از اين نبايد باشد. حاجآقا هيچ كجاي كتاب از اينكه اشاره به مرگ كنيد نداريد؟ شما كه آنقدر به مرگ نزديك بوديد چرا چيزي در اين باره ننوشتهايد؟ چون در مورد خودم اين فكر را ميكردم كه به فرض كه شاه من را از بين ببرد؛ من از بين نرفتهام؛ من ترقي كردهام، من تنزل نكردهام، من با اين مرگ به آرزوهايم ميرسم، در راه آرزو و آرمان كشته شدن خيلي چيز خوبي است؛ اينكه من از بين بروم يك خرده ترقي ميكنم براي همين چه ترسي بايد از مرگ بايد داشته باشم. بنابراين عقيدهام اين بود كه ترس محكوم، وحشت محكوم، ترس از شاه محكوم، حاكم فقط آرمان خدايي است. براي همين الان هم معتقدم كه آمريكا از بين رفتني است. آن زمان هم جنگ اول من با آمريكا بود. آمريكا بود كه شاه را گذاشته بود سر كار؛ براي همين ميگويم و با صداي بلند هم ميگويم كه آمريكا از بين خواهد رفت. بنابراين مني كه ميدانم آمريكا از بين رفتني است اين جرثومه بايد از بين برود. خب اين قاطعيت شما از كجا ميآيد؟ من ميخواهم در مورد همين روحيه حرف بزنيم؛ اينكه چرا آقاي حسني آنقدر صريح حرف ميزد؟ چون ميدانم كه از بين رفتني است. حالا ميپرسيد چرا؟ از كجا؟ چون من فكر ميكنم يك موجود در عالم حاكم است و آن خداست غير از خدا هم هر موجودي كه دارد حكومت ميكند اگر جنس حكومتش و نوع حكومتش و حقيقت حكومتش خدايي باشد بقا دارد. الان موسي زنده است و فرعون مرده است و همينطور برويد جلو تا آنجا كه تاريخ اجازه داده است. تاريخ نشان ميدهد كه ظالمان و مستكبران از بين ميروند. آمريكا هم از ظالمان است و از همهاش هم بدتر است و بايد از بين برود. شما كي اسلحه به دست گرفتيد؟ منظورم اولين اسلحهتان است. من از 16 سالگي اسلحه داشتم. يك مسلسلم را هم كه شاه گرفت ولي به 48 ساعت نكشيد كه دوباره اسلحه تهيه كردم. چطوري تهيه ميكرديد؟ ميخريدم؛ از كردستان! پدرتان مخالفتي با اين رويكرد نداشت؟ چون شما ظاهرا تنها فرزندش بوديد؟ بله، من تنها فرزندش بودم اما از 12 سالگي پدرم فوت شد. مادرم را هم در 20 سالگي از دست دادم. مادرتان چي؟ ايشان مخالفتي نداشتند؟ مادرم كمكم بود. با من همراه بود و معتقد بود راهي كه من انتخاب كردهام بهترين راه است. با اينكه مادر احساساتي دارد چون مادر است ديگر اما معالوصف مادرم اخلاق و ايدههاي من را قبول داشت و تا زماني كه زنده بود پشت امام(ره) بود. پس ايشان هم معتقد بودند كه شاه رفتني است؟ همه ما اين را ميدانستيم. من از اولين روز؛ از همان 16 سالگي كه مبارزه را شروع كردم ميدانستم كه شاه رفتني است و اين را هم در امام خميني(ره) ديده بودم؛ يعني شنيده بودم كه ايشان هم چنين روحيهاي دارد. زماني كه من اين حضور مقدس را ديدم احساس كردم حسني كجا هست و امام(ره) كجا. او تنها كسي بود كه از همه چيزش گذشته بود و وجودش را در اختيار اسلام گذاشته بود به اين خاطر بود كه من بعد از ديدن ايشان بيشتر ترغيب شدم. قبل از انقلاب با امام(ره) چگونه ارتباط داشتيد؟ اصلا ايشان را ديده بوديد؟ نديده بودم ولي ارتباطاتي داشتم. چون ايشان يك انسان آرماني و عقيدتي بود، حضورش الهامبخش بود. به قول ما تركها:«باخيشي اويدي». لذا علاقه من به آنجا رسيد كه ديدم شايسته است در راه امام جانم را فدا كنم. دوران اصلاحات و حملات به هاشمي رفسنجاني به روايت امام جمعه اروميه حاج آقا! شما از خبرهايي كه به نقل از شما در روزنامههاي اصلاحطلب منتشر ميشد، راضي بوديد؟ بله، چرا راضي نباشم. ولي خيلي از آنها به خاطر اين بود كه چهره شما را تخريب كنند. من نميخواستم آنها بگويند حسني آدم خوبي است؛ من نميخواستم آنها از من تعريف كنند. خب آنها حرفهاي شما را عوض ميكردند و اين باعث ميشد حرفها كمي طنزآميز به نظر برسد. من ميديدم حرفها دارد عوض ميشود؛ حتي يك روز يكي از آنها به من زنگ زد و گفت كه اين حرفها زيبنده شما نيست و من گفتم كه من اين نازيبنده را زيبنده ميدانم چون مخالف شما هستم. چرا هيچوقت از آن مطبوعات شكايت نكرديد؟ چون وقتم گرفته ميشد. من اگر دنبال شكايت ميرفتم، به دنبال خواست آنها ميرفتم. آنها ميخواستند من شكايت كنم و از مسيرم منحرف شوم. شما فكر ميكنيد رسيدگيكننده به شكايت كي بود؟ از همان قماش بود ديگر. اينها ميخواستند آرمانم، هدفم و آرزويم را ول كنم و بروم دنبال شكايتبازي. شما مشكلاتتان با اصلاحطلبان چي بود؟ يك بابايي از بين اينها آمد و گفت: آزادي، آزادي.اي مرگ بر اين آزادي، آيا بيحجابي آزادي است. چقدر وعده وعيد دادند جوان را دريابيم. چه شد؟ كدام كارها را براي جوانها كردند؟ حاجآقا، خبر داريم كه يكي از علاقهمنديهاي شما به شخصيت آقايهاشميرفسنجاني است. شما اين حملاتي را كه اين اواخر به ايشان شد، قبول داريد؟ آقاي هاشمي يك شخصيتي است كه رهبر معظم انقلاب هم با مهرباني و دوستي با ايشان رفتار ميفرمايند.در مورد آقاي هاشمي، رفتار رهبر انقلاب را ميپسندم، ولي سبك عدهاي كه ميگويند طرفدار رهبر هستند را نميپسندم. كجاها شما بيشتر ناراحت شديد از رفتاري كه با آقاي هاشمي ميكردند؟ من ديدم در بعضي جاها يك بابايي آقاي هاشمي را نصيحت ميكند. من تاسف خوردم كه اين بابا در مورد آقاي هاشمي چي فكر ميكند. آقاي هاشمي ريشه دارد، انديشه دارد. من فكر ميكنم آن بابا ميخواهد با نصيحت آقاي هاشمي خودش را بزرگ كند چون آقاي هاشمي فرد تاثيرگذاري است، مرد بزرگي است و كسي كه به ايشان ايراد ميگيرد، سخت در اشتباه است. چرا فكر ميكنيد نبايد آقاي هاشمي را نصيحت كرد؟ چون اين افراد بروند يك ميليونم راه هاشمي را بروند، خود اين بابا كه دارد نصيحت ميكند چقدر از راه هاشمي را رفته است. در مجموع يك وجب از راه ايشان را رفته است. الان آمريكا (اي مرگ بر آمريكا) از خدايش است كه كسي مثل هاشمي يك لحظه هم اينجا نباشد. حالا خوب نيست ما با هاشمي اينجوري كنيم. تهران امروز
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: عصر ایران]
[مشاهده در: www.asriran.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 141]
صفحات پیشنهادی
براي آرمانهايم مي ميرم
براي آرمانهايم مي ميرم حجتالاسلام حسني كامران بارنجي: حجتالاسلام غلامرضا حسني، چهرهاي شناخته شده در فضاي سياسي ايران است و افراد باسابقه در جريان انقلاب اسلامي ...
براي آرمانهايم مي ميرم حجتالاسلام حسني كامران بارنجي: حجتالاسلام غلامرضا حسني، چهرهاي شناخته شده در فضاي سياسي ايران است و افراد باسابقه در جريان انقلاب اسلامي ...
هر ساعت يک معتاد در جهان می ميرد
اين پروسهاي كه براي يك معتاد كه از بازپروري برميگردد كه ممكن است دو، ... مري ميميرد. .... براي آرمانهايم مي ميرم ... 30 فيلم ايراني كه درباره سينماي ايران ساخته شدند ...
اين پروسهاي كه براي يك معتاد كه از بازپروري برميگردد كه ممكن است دو، ... مري ميميرد. .... براي آرمانهايم مي ميرم ... 30 فيلم ايراني كه درباره سينماي ايران ساخته شدند ...
خاطرات حجت الاسلام حسنی
براي آرمانهايم مي ميرم حجتالاسلام حسني كامران بارنجي: حجتالاسلام غلامرضا حسني، ... اما در همين سالهاي كمخبري، خاطرات خواندني امام جمعه محبوب اروميهايها توسط مركز اسناد ...
براي آرمانهايم مي ميرم حجتالاسلام حسني كامران بارنجي: حجتالاسلام غلامرضا حسني، ... اما در همين سالهاي كمخبري، خاطرات خواندني امام جمعه محبوب اروميهايها توسط مركز اسناد ...
-
گوناگون
پربازدیدترینها