واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: دروغ مصلحت آمیز و توریه
دروغ ذاتاً كار فوقالعاده ناپسندی است و بسیارى از مشكلات و بدبختىها و نابسامانىهاى اجتماع كنونى ما بر اثر همین دروغ است. و در بعضى از فرمایشات ائمه اطهار(علیهمالسلام)، دروغ، كلید سایر گناهان شمرده شده است!متاسفانه در عرف امروز ما اینگونه جا افتاده که هر کی میخواهد دروغی بگوید آن را مصلحتی، نامگذاری میکند. غافل از این که در دین اسلام روی دروغ گفتن حساسیت خاصی دیده میشود تا جایی که حتی توصیه شدهایم که در مزاح و شوخیهایمان نیز دقت داشته باشیم که دروغ نگوییم . ولى در عین حال در پارهاى از موارد استثنایى، پیش آمدهایى رخ مىدهد كه اگر انسان در آن جا راست بگوید فتنه و فساد بزرگى برپا مىشود. در حالى كه اگر راست نگوید آتش فتنه خاموش مىگردد. به عنوان مثال اگر بین دو نفر اختلاف شدیدى باشد و یكى از آنها پشت سر دیگرى بدگویى كند و ما هم بشنویم. اگر در برابر سؤالاتى كه از ما پرسیده مىشود؛ راست بگوییم و بدگویىهاى او را فاش كنیم، آتش فتنهاى برپا مىشود كه ممكن است تلفات و خسارات مهمى به بار آورد؛ بدیهى است در چنین موردى، راست گفتن كار غلطى است و هیچ عاقلى نمىتواند بگوید در چنین موردى هم باید راست گفت. این یك قانون مسلّم عقلى است كه هرگاه فساد چیزى از اصلاح آن بیشتر باشد، ما باید از آن دوری کنیم.«توریه»، اصطلاحی در متون دینی است به این معنی که گوینده سخن، معنایی از کلام خود را که منظورش نیست، به مخاطب منتقل کند. توریه، در لغت به معنای پنهان کردن، پوشانیدن و افشا نکردن راز است. به این کار در فقه «توریه» گویند که در مواقع لزوم و حساس، از آن قانون استفاده کنیم تا از دروغ گفتن پرهیز شود و در عین حال از فسادهای احتمالی هم پیشگیری شود. ولی متاسفانه برخی معنای واقعی آن را نیافته و دائم از آن استفاده میکنند. «توریه»، اصطلاحی در متون دینی است به این معنی که گوینده سخن، معنایی از کلام خود را که منظورش نیست، به مخاطب منتقل کند. توریه، در لغت به معنای پنهان کردن، پوشانیدن و افشا نکردن راز است. (1) در اصطلاح متون دینی و فقها، «توریه» یعنی متکلم از سخن خود معنایی را جز آنچه مخاطب میفهمد (یعنی معنایی خلاف ظاهر) اراده کند.(2) به تعبیر منابع ادبی و علوم قرآنی، توریه نوعی ایهام گویی است که گوینده، لفظی را که دو معنای نزدیک و دور دارد، به کار می برد و با اتکا به قرینهای پنهان، معنای دور را در نظر می گیرد، حال آن که مخاطب به معنای نزدیک توجه کند. در این منابع، «توریه» با واژههایی چون ایهام، تخییل، مغالطه و توجیه هم، معرفی و هم اقسامی برای آن بیان شده است.(3) این یك قانون مسلّم عقلى است كه هرگاه فساد چیزى از اصلاح آن بیشتر باشد، ما باید از آن دوری کنیم.بنابراین هدف از این راه، بدین جهت است که روح، به دروغ گفتن عادت نکند، و اگر در جایی اجبار به دروغ گفتن پیدا شد، چیزی به ذهن خطور دهیم و به زبان، چیز دیگری بگوییم و تا اجبار نباشد نمیتوان از این قانون استفاده کرد.مسئلهای که باید مورد توجه قرار دهیم این است که دروغ منفعتخیز را با دروغ مصلحتآمیز اشتباه نکنیم. چرا که برخی در جهت منافع خود، دروغ میگویند حال آن که فقه اسلامی میگوید: جایی که مصلحت است و از راست گفتن مفاسد و فتنه هایی ایجاد میشود، آنجا به خاطر یک مصلحت و نه به خاطر منفعت، دروغ بگوییم، که در اینجا برای این که ذهن، به انحراف و دروغگویی عادت نکند، و روح به جهت دروغگویی، سیاه و تیره نشود، یک چیزی به ذهن خطور دهیم و به زبان چیز دیگری بیاوریم. مثلا وقتی میپرسند، فلانی را ندیدی؟ بگوییم نه. ولی مقصود از نه گفتن، در ذهن، چیز دیگری را خطور دهیم و ذهن را با دروغ مواجه نکنیم، اسم این کار «توریه» است. حضرت علی(علیهالسلام) از پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) نقل میکند که فرمود: «لا یستقیم ایمان عبد حتی یستقیم قلبه و لا یستقیم قلبه حتی یستقیم لسانه؛ ایمان بنده استوار نمیشود مگر این که قلبش استوار گردد، و قلبش استوار نمیگردد مگر این که زبانش استوار گردد.(4) حال نمیدانم چگونه است که بعضی دائم دروغ میگویند و اسمش را «توریه» میگذارند؟! ایشات چگونه خود را توجیه می کنند.مسئلهای که باید مورد توجه قرار دهیم این است که دروغ منفعتخیز را با دروغ مصلحتآمیز اشتباه نکنیم. چرا که برخی برای منفعت خود دروغ میگویند حال آن که فقه اسلامی میگوید: جایی که مصلحت است و از راست گفتن مفاسدی ایجاد میشود، آنجا مجبور هستیم به خاطر یک مصلحت و نه به خاطر منفعت، دروغ بگوییم، که در اینجا برای این که ذهن، به انحراف عادت نکند، یک چیزی به ذهن خطور دهیم و به زبان چیز دیگری بیاوریم. در احادیث، موضوع «توریه» از جهات گوناگون مورد توجه و بررسی قرار گرفته است. با استنباط از احادیث درمی یابیم که، گاهی مصلحتهای مهمی وجود داشته که به اقتضای آنها پیامبران و ائمه اطهار(علیهمالسلام) درباره برخی از امور با توریه سخن میگفتند.(5) علاوه بر پیامبران، کاربرد توریه از سوی برخی صالحان نیز گزارش شده، از جمله درباره حِزقیل، مؤمن آل فرعون، که با توریه کردن در برابر پرستش فرعون، خود را به خاطر عدم پرستش فرعون، نجات داد.(6) نمونهای از توریه در سیره پیامبر اکرم مواردی از تجویز توریه، در سیره پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) نقل شده است، از جمله گفتهاند که آن حضرت هنگامی که قصد سفر یا جهاد داشت، با توریه قصد خود را پنهان میکردند تا دشمنان از آن آگاه نشوند.(7) یا آن حضرت سوگند سُوَیْد بن حنظله را مبنی بر آن که وائل بن حجر برادر اوست، با حمل کردن سخن او بر توریه تأیید فرمود.(8) برای نمونههای دیگر توریه در سیره آن حضرت به منابع دیگر رجوع کنید.(9) توریه در سیره ائمه در سیره ائمه اطهار(علیهمالسلام) و پیروان آنها نیز، توریه کردن به عنوان یکی از راههای تقیه در موارد اضطرار، مورد قبول بوده است.(10) روایتی نقل شده که بر اساس آن امام صادق(علیهالسلام) توریه یکی از یاران خود را در برابر فردی از مخالفان که در حضور ایشان بود، تأیید فرمود.(11) با عنایت در فرمایشات ائمه اطهار(علیهم السلام)، تقیه و توریه، باعث رحمت الهی بر شیعیان و موجب حفظ جان و آبروی مؤمنان از شرّ کافران و بدخواهان بوده است.(12) که البته در فرمایشات ایشان درمی یابیم که توریه و تقیه هر دو با شناسایی ضرورت و در موقع لزوم باید انجام شود. همانطور که ملاحظه کردید پیامبر اکرم و ائمه اطهار(علیهمالسلام) از «توریه» در امور مهم استفاده میکردند و آن را کنار تقیه، جهت حفظ جان و آبرو قرار دادهاند، و در موارد بی اهمیت استفادهای نداشته است . در مقاله بعدی به بحث تقیه و لزوم استفاده از آن می پردازیم. گروه دین و اندیشه سایت تبیان نوشته مهری هدهدیپینوشتها:1- فراهیدی؛ ابن منظور، فیروزآبادی، ذیل «وری» .2- فَیُّومی؛ طُرَیحی، ذیل «وری ».3- زرکشی، ج 3، ص 493 .4- سفینةالبحار، ج2، ص510/ نهجالبلاغه فیض الاسلام، خ 174، ص 567 .5- مجلسی، بحارالانوار، ج 2، ص 209، ج 26، ص 226 .6- التفسیر المنسوب الی الامام ابی محمد الحسن بن علی العسکری، ص 356 ـ 357 .7- ابن اثیر، ج 4، ص 160 .8- ابو داوود، ج 3، ص 224 .9- مجلسی،بحارالانوار، ج20، ص 239 .10- مجلسی، بحارالانوار، ج 31، ص 503 ـ 505، ج 97، ص 131؛ احمدبن علی طبرسی، مجمع البیان، ج 2، ص 370. 11- التفسیر المنسوب الی الامام ابی محمد الحسن بن علی العسکری، ص 355 ـ 356 .12- احمدبن علی طبرسی، مجمع البیان، ج 2، ص 440؛ مجلسی، بحارالانوار، ج 17، ص 328، ج 65، ص 33 .
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 208]