تور لحظه آخری
امروز : جمعه ، 14 دی 1403    احادیث و روایات:  امام حسین (ع):آن که در کاری که نافرمانی خداست بکوشد امیدش را از دست می دهد و ن...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

اجاره سند در شیراز

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

دوره آموزش باریستا

مهاجرت به آلمان

بهترین قالیشویی تهران

بورس کارتریج پرینتر در تهران

تشریفات روناک

نوار اخطار زرد رنگ

ثبت شرکت فوری

تابلو برق

خودارزیابی چیست

فروشگاه مخازن پلی اتیلن

قیمت و خرید تخت برقی پزشکی

کلینیک زخم تهران

خرید بیت کوین

خرید شب یلدا

پرچم تشریفات با کیفیت بالا و قیمت ارزان

کاشت ابرو طبیعی

پرواز از نگاه دکتر ماکان آریا پارسا

پارتیشن شیشه ای اداری

اقامت یونان

خرید غذای گربه

رزرو هتل خارجی

تولید کننده تخت زیبایی

مشاوره تخصصی تولید محتوا

سی پی کالاف

دوره باریستا فنی حرفه ای

چاکرا

استند تسلیت

تور بالی نوروز 1404

سوالات لو رفته آیین نامه اصلی

کلینیک دندانپزشکی سعادت آباد

پی ال سی زیمنس

دکتر علی پرند فوق تخصص جراحی پلاستیک

تجهیزات و دستگاه های کلینیک زیبایی

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1849316716




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

آن‌كه عمل كرد و آن‌كه خيال بافت


واضح آرشیو وب فارسی:نیک صالحی: داستان‌هايي كه نوجوانان نوشته‌اند و يادداشت جعفر توزنده‌جاني، مسئول بخش نوشته‌هاي نوجوانان دوچرخه، درباره آنها.قلب مادرم خدايا، من خيلي مادرم را دوست دارم. او خيلي مهربان است. هر روز مرا به مدرسه مي‌برد و موقع برگشتن به دنبالم مي‌آيد. هر وقت به خانه مي‌آيم برايم غذاي خوشمزه درست مي‌كند. روز تولدم يك عالم اسباب‌بازي برايم مي‌خرد. از همه مهم‌تر اين‌كه در درس‌هايم به من كمك مي‌كند. هر وقت با بچه‌ها فوتبال بازي مي‌كنم و تشنه‌ام مي‌شود، فوري از پله‌ها پايين مي‌آيد و يك ليوان شربت خوشمزه به دستم مي‌دهد. هر وقت در بازي، روي زمين مي‌افتم و لباسم كثيف مي‌شود، لباس‌هايم را مي‌شويد. هر وقت پدرم به مأموريت مي‌رود، نبود او را با بازي كردن و محبت كردن به من جبران مي‌كند. وقتي دلم غصه‌دار است، برايم قصه، شعر و كتاب مي‌خواند. وقتي خوابم نمي‌برد، وقتي شب‌ها كابوس مي‌بينم، وقتي مي‌ترسم، وقتي تنهايم، بالاي سرم مي‌نشيند و لالايي مي‌خواند. اما مدتي است در خانه پيدايش نمي‌كنم، وقتي او نيست از غذا و شربت و آغوش‌گرم مادر خبري نيست، از قصه‌ها و افسانه‌ها، از لالايي‌ها و از اسباب‌بازي‌ها، از هيچ چيز خبري نيست. او حالا روي تخت بيمارستان است. تصويرگري :فريبا ديندار، تهران خدايا اگر قرار است مادرم را ببري در آسمان‌ها، من را هم ببر، من نمي‌خواهم او را از دست بدهم. بابايم مي‌گويد خانم دكتري حاضر است قلبش را به مادرم هديه كند. خانم دكتري كه يك پسر بيشتر ندارد. خانم دكتري كه اگر قلبش را به مادرم بدهد، خودش به آسمان‌ها مي‌رود و پسرش تنها مي‌شود. خدايا، پسر خانم دكتر بزرگ است، 15 سال دارد. من او را ديده‌ام. خيلي گريه مي‌كرد. در بيمارستان دست‌هاي مرا گرفت و گفت:« اگر قلب مادرم در سينه مادر تو بتپد، حاضري مادرت را به من هم بدهي؟!» من هم كه دوست ندارم بچه‌اي ناراحت باشد، گفتم: « باشد.» حالا يك داداش هم دارم. فردا قلب خانم دكتر، مي‌شود قلب مادر من و مادرم زنده مي‌ماند و يك برادر هم پيدا مي‌كنم. خدايا، من نمي‌خواهم خانم دكتر از دستم ناراحت باشد ولي او خودش خواسته قلبش را به مادرم هديه كند و از پيش پسرش برود. من هم مي‌خواهم مثل او بزرگ شوم ولي آقاي دكتر بشوم تا به بچه‌هايي كه مادرانشان قلب مي‌خواهند، قلبم را هديه كنم. خدايا اين نامه را مي‌نويسم براي برادري كه الان خيلي ناراحت است و غصه مي‌خورد، تا او بداند من هم او را دوست دارم. مرضيه كاظم‌پور، خبرنگار افتخاري از پاكدشت هديه قلب داستان خوب داستاني نيست كه فقط حادثه‌ و يا ماجراهايي هيجان انگيز داشته باشد. داستان خوب آن است كه در انتقال احساس و عاطفه شخصيت‌هاي خود به خواننده موفق باشد. نقش مهم در انتقال اين احساس و عاطفه در داستان «قلب مادرم» به عهده زبان كودكانه و لحن صميمي راوي است. قلب در اين داستان نماد زندگي و عشق است و نبودش سبب نابودي زندگي مي شود. مادر هم در زندگي ما چنين نقشي را دارد.پايان داستان كاملاً مناسب مضمون آن است. قايق با دست‌هاي كوچكش مقوا را با قيچي بريد. خطرناك بود، ولي عادت كرده بودم. هر روز بعد از اين كه از مدرسه برمي‌گشتم او را كه داشت مقواها را مي‌چيد، مي‌ديدم. بعد از مدتي فهميدم مي‌خواهد قايق بسازد، ولي تا سعي مي‌كردم به او در درست كردنش كمك كنم، رويش را برمي‌گرداند و مقوا‌هايش را از من مي‌گرفت. بعد از چند دقيقه مثل هر روز كه مبهوت كارش مي شدم، به اتاقم رفتم. امروز هم مثل روزهاي ديگر بود. ژاكتم را پوشيدم و به بالكن رفتم. درختان را ديدم.هيچ برگي سرو رويشان را نپوشانده بود. هوا هر روز سردتر مي‌شد. آرزو كردم برف ببارد، آن شش ضلعي‌هاي سفيد را خيلي دوست داشتم. بعد از مدتي مشغول خواندن درس‌هايم شدم. صدايش را شنيدم مرا صدا مي‌زد و محكم دستانش را به هم مي‌كوبيد. خيلي درس داشتم. اصلاً سراغ صدا را نگرفتم. خسته شدم. بدون اين كه چيزي بخورم خوابيدم. صبح زودتر از همه بيدار شدم. ميلي به خوردن چيزي نداشتم. به بالكن رفتم. آن شش ضلعي‌هاي دوست داشتني را ديدم. برف باريده بود. به حياط رفتم. مثل هميشه خيال برف بازي كردن را در سرم مي‌پروراندم. آب حوض يخ زده بود. سريع به طرف حوض دويدم تا ماهي‌ها را ببينم. ماهي‌ها داشتند شنا مي‌كردند- انگار نه انگار كه برف آمده بود.- همان‌طور كه به ماهي‌ها نگاه مي‌كردم چند تكه مقوا را ديدم كه درون حوض پراكنده شده بودند. پس برادرم بالاخره قايق دوست داشتني‌اش را ساخته بود، ولي رؤياي من چه زود قايق كوچكش را به نابودي كشانده بود. مهكامه ملاح‌زاده، خبرنگار افتخاري از تهران تصويرگري :مژده برتينا ، خبرنگار افتخاري، تهران آن‌كه عمل كرد و آن‌كه خيال بافت داستان با تصوير دست‌هاي كوچكي كه مقوا را قيچي مي‌كند شروع مي‌شود. پسرك تلاش مي‌كند قايقي رؤيايي بسازد و راوي رؤياي باريدن برف را در سر مي‌پروراند. سرانجام رؤيايش به حقيقت مي‌پيوندد، اما نتيجه‌اش از دست رفتن تلاش دست‌هاي كوچك است. تصوير قايق زير آب تأكيدي است بر نابودي رؤياي پسرك. عطسه مي‌دوم. سريع‌تر مي‌دوم. او هم مثل من اول آرام راه مي‌رود و با من شروع به دويدن مي‌كند. از دستش خسته شده‌ام. چند وقتي هست با من لج كرده. قدم‌هايم كند مي‌شود. اما او باز هم سريع مي‌دود. چند وقتي بود نيامده بود. اما از آمدنش زياد هم خوشحال نشدم. محكم با خانمي برخورد مي‌كنم. طوري مرا نگاه مي‌كند كه ناخودآگاه از او مي‌ترسم. از روبه‌رو مردي را مي‌بينم كه به طرفم مي‌دود. ناگهان اسمم را صدا مي‌زند. پدر زير چتري مي‌دود. آرام چتر را مي‌گيرم و با هم به طرف خانه حركت مي‌كنيم. با اين كه باران من را خيس كرد، اما حالا كه چتر دارم از آمدنش خوشحال شده‌ام. عطسه‌ام مي‌آيد... هاپچه... منبع:




این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: نیک صالحی]
[مشاهده در: www.niksalehi.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 612]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


فرهنگ و هنر

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن