واضح آرشیو وب فارسی:اطلاعات: برخاك سر قلهها
ما براي پرسيدن نام گلي ناشناس
چه سفرها كردهايم، چه سفرها كردهايم
ما براي بوسيدن خاك سرقلهها
چه خطرها كردهايم، چه خطرها كردهايم
ما براي آنكه ايران گوهري تابان شود
خون دلها خوردهايم خون دلها خوردهايم...
شايد بارها و بارها و مخصوصاً در آيينهاي ملي، اين ترانه را با صداي استوار و زيباي استاد محمد نوري شنيده باشيد. اين متن ترانه سفر به خاطر وطن ساخته و پرداخته نادر ابراهيمي است.
اين ترانه براي مجموعه تلويزيوني «سفرهاي دور و درازهامي و كامي در وطن» است كه يكي از دو سريالي است كه نادر ابراهيمي براي تلويزيون ساخته بود.
هرچند 16 خردادماه، ابراهيمي به ديار نوراني و باقي شتافت و لي همانگونه كه متوجه شدهايد، آثارش بسيار بادل و جان ايرانيان عجين است.
همچنين پرويز كيمياوي درسال 1384 در بزرگداشتي كه براي نادر ابراهيمي برگزار شده بود در نامهاي به او آورده است:
«نادر عزيز!
چقدر متاسف و غمگينم كه نميتوانم در آيين بزرگداشت تو حضور يابم. من در فرانسه به سر ميبرم؛ چون در شهر ليون كليه فيلمهايم را نمايش ميدهند كه البته در ميان آنها فيلمهاي «تپههاي قيطريه» و «پ مثل پليكان» وجود دارد.»
«بزرگان هميشه در انتظارند و تو هم بارها ميگفتي؛ نوري خواهد آمد و در انتظار آن هستي. ديالوگهاي زيباي تو شاهد اين گواهند. آن گاه كه در فيلم «پ مثل پليكان»، پيرمرد روي نيمكتي تنها نشسته است و منتظر: «اگه اون سفيده، اگه اون نرمه، اگه خيلي خنكه، مثل خوابه؛ پس چرا نميآد؟ مگه من در انتظارش اين قدر پير نشدم؛ پس بايد بياد ديگه!»
تو عاشق اين سرزميني! عاشق اين مرز و بوم. نوشتههايت، رمانهايت از عشق به خاك و فرهنگ اصيل ايران حكايت دارند. تو هميشه از بزرگان علم و ادب، از شعرا و فلاسفه ايران ياد ميكردي! تو هميشه با آنها در ارتباط فكري و ذهني بودي! در شروع فيلم «تپههاي قيطريه»، تو فقط با يك بار فيلم را ديدن، حس خودت را مستقيم، اين طور بيان كردي: «اين جا قيطريه. اين جا قيطريه. ما با گمشدگان تاريخ در تماس هستيم. ما مودت تاريخيمان را تجديد ميكنيم.»
روايت يك زندگي
نادر ابراهيمي در چهاردهم فروردينماه سال 1315 در تهران به دنيا آمد. تحصيلات مقدماتي را در اين شهر گذراند و پس ازگرفتن ديپلم ادبي از دبيرستان دارالفنون، به دانشكده حقوق وارد شد. اما اين دانشكده را پس از دو سال رها كرد و سپس در رشته زبان و ادبيات انگليسي به درجه ليسانس رسيد.
او از 13 سالگي به يك سازمان سياسي پيوست كه بارها دستگيري، بازجويي و زندان رفتن را در پي داشت.
ارائه فهرست كاملي از شغلهاي ابراهيمي، كار دشواري است. او خود در دوكتاب «ابن مشغله» و «ابوالمشاغل» ضمن شرح وقايع زندگي، به فعاليتهاي گوناگون خود نيز پرداخته است. ازجمله شغلهاي او، كمك كارگري تعميرگاه سيار در تركمن صحرا، كارگري چاپخانه، حسابداري و تحويلداري بانك، صفحهبندي روزنامه و مجله و كارهاي چاپ ديگر، ميرزايي يك حجره فرش در بازار، مترجمي و ويراستاري، ايرانشناسي عملي و چاپ مقالههاي ايرانشناختي، فيلمسازي مستند و سينمايي، مصور كردن كتابهاي كودكان، مديريت يك كتابفروشي، خطاطي، نقاشي و نقاشي روي روسري و لباس، تدريس در دانشگاهها و... است!
در همه سالهاي پركار و بيكار يا وقتهايي كه در زندان بهسر ميبرد، نوشتن را ـ كه از 16 سالگي آغاز كرده بود ـ كنار نگذاشت. در سال 1342 نخستين كتاب خود را با عنوان «خانهاي براي شب» به چاپ رسانيد كه داستان «دشنام» در آن با استقبالي چشمگير مواجه شد. تا سال 1380 علاوه بر صدها مقاله تحقيقي و نقد، بيش از صد كتاب از او چاپ و منتشر شده است كه در برگيرنده داستان بلند (رمان) و كوتاه، كودك و نوجوان، نمايشنامه، فيلمنامه و پژوهش در زمينههاي گوناگون است. ضمن آن كه چند اثرش به زبانهاي مختلف دنيا برگردانده شده است.
نادر ابراهيمي، چندين فيلم مستند و سينمايي و همچنين دو مجموعه تلويزيوني را نوشته و كارگرداني كرده، و آهنگها و ترانههايي براي آنها ساخته است. او همچنين توانسته است نخستين مؤسسه غيرانتفاعي ـ غيردولتي ايرانشناسي را تاسيس كند؛ كه هزينه و زحمتهاي فراواني براي سفر، تهيه فيلم و عكس و اسلايد از سراسر ايران و بايگاني كردن آنها صرف كرد؛ ولي چنان كه بايد، شناخته و به كار گرفته نشد و با فرا رسيدن انقلاب و جنگ، متوقف شد.
او فعاليت حرفهاي خود را در زمينه ادبيات كودكان، با تأسيس «مؤسسه همگام با كودكان و نوجوانان» ـ با همكاري همسرش ـ در آن مؤسسه متمركز كرد. اين مؤسسه، براي مطالعه در زمينه مسائل مربوط به كودكان و نوجوانان برپا شد و فعاليتش را در حيطه نوشتن، چاپ و پخش كتاب، نقاشي، عكاسي، و پژوهش درباره خلق و خو، رفتار و زبان كودكان و نيز بررسي شيوههاي يادگيري آنان دنبال كرد. همگام، عنوان ناشر برگزيده آسيا و ناشر برگزيده نخست جهان را از جشنوارههاي آسيايي و جهاني تصويرگري كتاب كودك دريافت كرد.
ابراهيمي در زمينه ادبيات كودكان، جايزه نخست براتيسلاوا، جايزه نخست تعليم و تربيت يونسكو، جايزه كتاب برگزيده سال ايران و چندين جايزه ديگر را هم دريافت كرده است. او همچنين عنوان نويسنده برگزيده ادبيات داستاني 20 سال بعد از انقلاب را به خاطر داستان بلند و هفتجلدي «آتش بدون دود» به دست آورده است.
نادر ابراهيمي در زندگي پرفراز و نشيب خود، جايگاه خاصي براي ورزش نگهداشته است. او رشتههاي مختلف ورزشي را تجربه كرده، يكي از قديمترين گروههاي كوهنوردي به نام ابرمرد، را بنيان نهاده و در توسعه كوهنوردي و اخلاق كوهنوردي، تأثيرگذار بوده است.
آثار و فعاليتها
نويسندگي و كارگرداني فيلم سينمايي صداي صحرا، تهيه شده در سينما تئاتر ركس، نويسندگي و كارگرداني فيلم مستند عَلَمكوه و تخت سليمان، نويسندگي و كارگرداني فيلم مستند گلهاي وحشي ايران؛ قسمت اول: آذربايجان ـ گلهاي خردادي ـ تهيه شده در تلويزيون، نويسندگي و كارگرداني فيلم داستاني پدر در كوهستان، (يا: ما از راه ديگري ميرويم ـ تهيه شده در كانون پرورش فكري كودكان و نوجوانان) نويسندگي و كارگرداني مجموعه تلويزيوني 36 ساعتهي آتش بدون دود ـ تهيه شده در تلويزيون 1354 ـ 1353 نويسندگي و كارگرداني 50 ساعت از مجموعهي تربيتي آموزشي «سفرهاي دور و دراز هامي و كامي در وطن» ـ تهيه شده در تلويزيون 1356 ـ 1357 تدريس فيلمنامهنويسي و كارگرداني و تحليل فيلم در دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميهي قم، تدريس فيلمنامهنويسي و اصول كارگرداني و تحليل فيلم در دفتر فيلمسازي سپاه پاسداران، تدريس فيلمنامهنويسي و اصول داستاننويسي در دانشكده صداوسيما، تدريس اصول داستاننويسي و تحليل فيلم در دانشگاه هنر، نويسندگي و مشاورت كارگرداني مجموعهي كوتاه تلويزيوني، هفته دولت، نويسندگي، مشاورت، كارگرداني و تدوين مجموعهي 13 قسمتي، جمعه خونين مكه، نويسندگي، كارگرداني و تدوين فيلم 61 دقيقهاي، شركت نفت در سختترين سالها، نويسندگي، كارگرداني و تدوين يك مجموعه تلويزيوني به نام اسناد كهنه، تاريخ نو، نويسندگي و كارگرداني فيلم مستند صحراي دوگانه، گفتار متن فيلمهاي مستند ارگ بم، گلاب قمصر، پ مثل پليكان، بخشي از مغولها، تپههاي قيطريه، آن كه خيال بافت و آن كه عمل كرد و كايت، نويسندگي و كارگرداني فيلم سينمايي روزي كه هوا ايستاد، نويسندگي فيلمنامه فيلم سينمايي دست شيطان، و دو فيلمنامه چاپ شده: صداي صحرا و آخرين عادل غرب.
از نگاه ديگران
در اين ميان نقل و قولهاي بزرگان سينما و هنر درباره نادر ابراهيمي قابل تأمل است؛ كيومرث پوراحمد درباره ابراهيمي گفت: هر چه در سينما دارم از نادر ابراهيمي است.
بيهيچ اغراق بايد بگويم كه هر آنچه در كارنامه حرفهاي من هست و هر چه در سينما دارم از نادر ابراهيمي شروع شده و سرمنشا آن ابراهيمي است.
به نظرم دغدغه اول ابراهيــمي فيلم نبود. اصلي ترين دل مشغولي وي ادبيات بود و حتي در سينما هم كه كار مي كرد به ديالوگها، نحوه گفتار و دوبلهها بسيار اهميت ميداد و جزئيات آن برايش مهم بود؛ از اين رو ميتوان گفت دغدغهاش بيشتر ادبيات و جنبههاي ادبي بود تا سينما و به همين علت بود كه كار در اين عرصه را ادامه نداد.
از نظر من مهمترين بعد زندگي ابراهيمي، بيگانگي او با بخل و تنگ نظري بود؛ به اين معني كه بسيار آدم بخشنده اي بود.
نادر، در سينما حق پدري به گردن من دارد و موقعيت هايي كه او در اختيار من گذاشت باعث رشد و پيشرفتم شد.
پوراحمد خاطرنشان كرد: من اولين دستياري كارگرداني خود را با نادر ابراهيمي و در مجموعه «آتش بدون دود» شروع كردم. توسط يك دوست مشترك به هم معرفي شديم و بعد از آن، علاقه من و نيز بزرگواري او باعث شد تا آخر سريال ماندگار شوم.
ابن مشغله
«ژاله علو» و «جمشيد گرگين» نيز كه از بازيگران سريال قديمي «آتش بدون دود» هستند، از اين هنرمند تازه درگذشته سخن گفتند. ژاله علو، گفت: من مرحوم ابراهيمي، را ميشناختم. در مجموعه آتش بدون دود، كه در تركمن صحرا ساخته ميشد؛ ايفاي نقش كردم.
از آن سالها خيلي زمان گذشته، اما تا آنجا كه من به خاطر ميآورم نادر ابراهيمي، در كارگرداني نيز يك شخصيت متفاوت بود و به قول خودش و مثل عنوان كتابش ابن مشغله، بود.
او روي بسياري از كارها تا آنجايي كه بايد، وارد بود و با فنون مختلف آشنايي داشت. نادر ابراهيمي، همچنين تفكر خيلي ظريف و مخصوص به خودش را داشت.
مرحوم «نادر ابراهيمي» آن كاري را كه بايد، ميكرد و در نهايت توانايي كار خود را انجام ميداد. كاش همه ما بتوانيم چنين باشيم و در نهايت توان به اين مردم و به اين مملكت خدمت كنيم.
برجسته و دوستداشتني بود
جمشيد گرگين نيز گفت: من در فيلم صداي صحرا و مجموعه تلويزيوني آتش بدون دود، كه دو كار اول ايشان در زمينه كارگرداني بود، به عنوان بازيگر اصلي همكاري كردم و ضايعه درگذشت ايشان برايم بسيار سنگين است.
او هنرمندي بسيار منضبط و دوست داشتني بود و همچنين ورزشكار و كوهنورد بود.
يادم است كه نادر ابراهيمي، اين اواخر كه بيمار شده بود نيز مرتب به كوه ميآمد و او را در كوه ميديدم. ايشان انساني بسيار برجسته و دوست داشتني بود. نويسنده و هنرمندي كه شايد هيچگاه فردي به شكل و شمايلش پديدار نشود.
دوشنبه 20 خرداد 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: اطلاعات]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 549]