تور لحظه آخری
امروز : چهارشنبه ، 28 شهریور 1403    احادیث و روایات:  امام حسین (ع):هر که خشنودی خدا را بطلبد هر چند به قیمت خشم مردم، خداوند او را از مردم بی نیاز م...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

طراحی کاتالوگ فوری

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

وکیل کرج

خرید تیشرت مردانه

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ابزار دقیق

خرید ریبون

موسسه خیریه

خرید سی پی کالاف

واردات از چین

دستگاه تصفیه آب صنعتی

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

خرید نهال سیب سبز

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

دیوار سبز

irspeedy

درج اگهی ویژه

ماشین سازان

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

شات آف ولو

تله بخار

شیر برقی گاز

شیر برقی گاز

خرید کتاب رمان انگلیسی

زانوبند زاپیامکس

بهترین کف کاذب چوبی

پاد یکبار مصرف

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

بلیط هواپیما

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1816542848




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

هم ‌قافيه‌هاي ايران


واضح آرشیو وب فارسی:نیک صالحی: اصولا نوشتن درباره «وطن» مخصوصا با هم‌قافيه‌هاي كلمه ايران، آسان نيست زيرا خيلي از سمت شاعران پيش از ما شنيده و ديده شده و قافيه‌هايش بسيار استفاده شده است. اگر شاعري بتواند با وجود اين، شعري قابل توجه در اين موضوع و روش بگويد بايد به او آفرين گفت. در اين شعر، سيامك بهرام‌پرور به عبارت‌هاي نااميدكننده و مرثيه‌گونه نپرداخته و اگرچه از رنجِ آگاهي شاعر برآمده است. اما حس اميد و خرسندي را به مخاطب القا مي‌كند.فقط براي يادآوري عرض كنم كه اكثر سطرهاي اين شعر، نشان تسلط شاعر به ارائه‌هاي شعري است كه بر خلاف تصور معمول در معدود شاعراني به اين شكل و قدرت ديده مي‌شود. سعي مي‌‌كنيم كمي كاربردي‌تر به اين شعر بپردازيم. اولين دختر شرقي! غزل‌آشوب جهان! اي تنت موطن ِخورشيد، نگاهت باران! در سطر اول اين بند، كلمه «اولين»، اصالت معشوق را كه دختري شرقي است نشان مي‌دهد و عبارت «غزل‌آشوب جهان» هم از آن دست عبارت‌هايي است كه مي‌تواند چند معنا ايجاد كند؛ مثلا يكي اينكه «با غزل در جهان آشوب به پا كرده‌اي.» ديگر اين‌كه «تو آن‌قدر معشوق هستي كه مفهوم غزل و تغزل را آشفته كرده‌اي.» يا تعبيرهاي ديگر... در سطر دوم، اگرچه بديهي‌است كه خورشيد از مشرق طلوع مي‌كند اما شاعر با عبارت «موطن خورشيد» اشاره شاعرانه به اين امر بديهي مي‌كند كه «وطنِ خورشيد، شرق است.» و تعبيرِ «نگاهت باران» در سطر دوم و امتداد اين گريه و شدت آن در طول شعر، دقيق اجرا شده است با عبارت‌هايي مثل باكره زاينده، شاعر گريان و... . نگاهت باران علاوه بر اينكه طبيعت اين دختر شرقي را توضيح مي‌دهد زيبايي ديگري هم دارد و آن، اين است كه «خيره‌شدن و به عبارت ديگر بازماندن چشم، باعث ريزش اشك مي‌شود و چه‌بسا منظور شاعر اين است كه گريه اين دختر شرقي از ناله نيست بلكه به اين دليل است كه هميشه چشمش باز است و مي‌بيند. مام و معشوقه من! باكره زاينده! آبي ِروسري‌ات رو به شمال آويزان! سطر اول اين بند، در نهايت ايجاز بيان شده است. زاينده به مام يعني مادر برمي‌گردد و باكره به معشوق. اگرچه اين نگاه به معشوق، سنتي جلوه مي‌كند (يعني نرسيدن عاشق و معشوق به يكديگر كه نمونه‌هايش در ادبيات كهن ما فراوان است) اما از آنجا كه شاعر به اصالت معشوق يعني قديمي‌بودن آن در سطر اول شعر، اشاره كرده است، اين سطر مي‌تواند تاكيدي بر آن باشد. از سوي ديگر تناقض مادر بودن و معشوق بودن (به‌طور همزمان) زيبايي ايجاد كرده است. سطر دوم اين بند هم، بيانگر اين است كه معشوق يا ايران براي شاعر آن‌قدر تقدس دارد كه حتي رنگ روسري‌اش (و نه خود روسري‌اش) مي‌تواند آن‌چنان قابل لمس باشد كه حركت كند (آويزان شدن) و زيبايي بيافريند. شير ِمادينه‌اي از آتش و خون باليده سوز ِصد زخم در اندام ستبرش پنهان كه «شير مادينه» هنوز به همان دو معني شير هم اشاره دارد و دقت ناخودآگاه شاعر را نشان مي‌دهد. شير بر پاي - نه از پاي - نشسته! تا كي اشك سيمينه و زرينه به رخسار روان؟! آوردن عبارت «شيرِ بر پاي ـ نه از پاي ـ نشسته» اگرچه ساده مي‌نمايد اما شاعران اندكي هستند كه مي‌توانند يك عبارت مختصر را براي بيان يك مفهوم چندجمله‌اي بياورند و نكته ديگر اينكه اشاره سيمينه و زرينه بدون تداعي جغرافيايي دو رود سيمينه‌رود و زرينه‌رود هم مي‌تواند معني تغزل‌آميز را برساند اما شاعر شايد در آوردن سيمينه‌رود و زرينه‌رود اين قصد را هم كرده كه اشاره‌اي به جنگ هم داشته باشد چون اين دو رود در نيمه غربي ايران هستند. آن‌قدر گريه كه پاي تو به شوراب نشست شد خليجي كه بيفكند عرب در خَلَجان اگرچه سطر دوم اين بند، از لحاظ زبان و بيان با كل سطرهاي اين شعر، كمي فرق دارد اما در توضيح آن مي‌توان گفت: شاعر درصدد توضيح دادن حالتي است كه براي عرب اتفاق افتاده است و آوردن كلمه خلجان (ميل، خواهش، اضطراب...) كه اصلا عربي است باعث شده است كه شاعر مثلا به جاي «انداختن» از «افكندن» استفاده كند. ايرادي كه در نگاه اول وارد است اين است كه معلوم نيست كه خليج، عرب را در خلجان افكنده است يا عرب، خليج را، اما به‌دليلي كه گفتم شايد شاعر اينجا هم عمدا نحو را اينگونه به كار برده زيرا در بند بعدي هم به ضرب‌المثلي اشاره دارد كه براي عرب به كار مي‌رود؛ «آنجا كه عرب ني ‌انداخت» : خيره انداخت ني و شور نيستاني تو وقت گل‌دادن ني را به جهان داد نشان شاعر در اين بند از ني در 3موقعيت استفاده كرده است؛ يكي همان ضرب‌المثل كه گفته شد، دوم اشاره به اول مثنوي مولوي و سوم اصطلاحِ «وقت گل ني». سطرِ « وقت گل‌دادن ني را به جهان داد نشان» ممكن است اين تلقي را ايجاد كند كه كلمه «نشان»، به‌دليل قافيه در آخر جمله آمده و نحو را به هم ريخته است در حالي كه شاعر با اين كار، نشان‌دادن را واضح‌تر كرده است و كلمه «نشان» براي بيان حرفش مهم‌تر از بقيه جمله بوده است. چكمه‌اي آمد و گل له شد و از نو برخاست دور تاريخي ِگل، چكمه و گل... بي‌پايان يكي از بهترين بندهاي اين شعر همين دو سطر است كه موضوعيتش را شاعر خلق كرده است و حتي اگر ارجاع مشخصي هم به واقعيتي داشته باشد بدون آن هم مي‌تواند مفهومي تازه را ايجاد كند. يكي از نكته‌هاي اين دو سطر اين است كه ارتباط خيلي ظريف كلمه «بي‌پايان» (كه شامل كلمه پا است) با «چكمه» و همچنين با «برخاستن گلِ له‌شده»، براي ناخودآگاهِ مخاطب حس زيبايي ايجاد مي‌كند و همين ارتباط چند معني را القا كرده است. بر تو سخت است ولي سخت‌تر از آن حال ِ شاعري كه بنويسد غزلش را گريان آمدن كلمه «حالِ» در آخر سطر اول يعني استفاده از هجاي كوتاه كه مجبوريم با هجاي بلند تلفظ كنيم، مفهوم سطر دوم را بهتر نشان داده است؛ شاعري كه گريان است و حالش بد است. اين چه رسمي‌ست كه هر گاه تويي قافيه‌‌اش در گلوگاه غزل لخته ببندد «ويران»؟! شايد اين دو سطر بهترين بند اين شعر باشد و فقط شاعري مي‌تواند از اين منطق‌ها استفاده كند كه با دقت‌تر از ديگران به جهان و شعرش نگاه مي‌كند. دار بر پا بكند تا برسد نيشابور سر به جنگل بگذارد بشود لاهيجان بدود... پر بكشد... مثل كبوتر تا تير سينه‌اي باز كند در قفس تنگستان نعش ليلا به بغل، رقص‌كنان، مجنون‌وار به بيابان بزند تا برسد آبادان... در اين سه بند علاوه بر ارتباط‌هاي معنايي و استفاده از ارائه‌هاي جاري و همچنين علاوه بر اشارات تاريخي، ازجمله سربداران و ميرزاكوچك‌خان و تنگستان و جنگ، به‌طور ضمني تصويري هم از پرچم ايران نشان داده شده است؛ بند اول با كلمه «جنگل» رنگ سبز پرچم را تداعي مي‌كند، بند دوم با كلمه «كبوتر» رنگ سفيد را و بند سوم با كلمه‌هاي «نعش» و «مجنون» رنگ سرخ را. شاعر از بسيارگويي پرهيز كرده و در دو سطر آخر هم با بيان همين مفهوم (يعني وجود قافيه‌هاي بسيار براي ادامه اين شعر) آن را به خوبي تمام كرده است: آن‌قدر هي بدود هي بپرد قافيه را تا به نام تو، به پاي تو بيفتد... ايران! بايد يادآور شد كه با وجود دو سطر آخر اين شعر، باز هم مي‌توان تعبيري فقط تغزلي هم از آن ارائه كرد. شاعر در كل سطرهاي اين شعر دو روايت را دنبال كرده است كه هر يك از اين روايت‌ها مي‌تواند بدون ديگري در سطرهاي اين شعر حركت كند؛ يكي معشوق و ديگري ايران. منبع:




این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: نیک صالحی]
[مشاهده در: www.niksalehi.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 312]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


فرهنگ و هنر

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن