محبوبترینها
مزایای آستر مدول الیاف سرامیکی یا زد بلوک
سررسید تبلیغاتی 1404 چگونه میتواند برندینگ کسبوکارتان را تقویت کند؟
چگونه با ثبت آگهی رایگان در سایت های نیازمندیها، کسب و کارتان را به دیگران معرفی کنید؟
بهترین لوله برای لوله کشی آب ساختمان
دانلود آهنگ های برتر ایرانی و خارجی 2024
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1854133654
بررسى جايگاه زن در پهنه ادبيات فارسى
واضح آرشیو وب فارسی:نیک صالحی: اربابان ادب و شعر و صاحبان ذوق و هنر فارسى در طول پيدايش ادبيات و خلق آثار و شاهكارهاى ادبىشان در وصف زن و ستايش عشق و زيبايىهايش و قدردانى از مقام شامخ او سخنان بلندى گفتهاند و سرتاسر پهنه ادبيات ايرانزمين پر است از اشعارى كه در ستايش حسن و زيبايى زنان سرودهاند. از اينرو برخى معتقدند جهت شناخت تصوير و هويت زن ايرانى بايد به ادبيات نيز مراجعه كرد. زن در ادبيات فارسى رسالتهاى چندگانهاى را بر عهده دارد؛ گاه مظهر عشق و دلدادگى است و عاشق است، گاه معشوق است، زمانى همسر است و در وقتى ديگر در مقام مادرى دلسوز و فداكار و مربى تربيتى خانواده گاه زن مظهر پارسايى و توكل است و زمانى مظهر زهد و پرهيزگارى، گاه مظهر خردمندى و سياستمدارى و ميهنپرستى است و در جايگاهى ديگر كينهتوز و فتّان. كه در اين مجال بخشهايى از آن را يادآور مىشويم. زنان عاشق، زنان معشوق عاشقانههايى كه در ادبيات، زنان در آن نقش فعال دارند معمولاً به دو صورت طرح مىگردد. الف) عشقهاى جسمانى (اروتيك): عشقهايى است كه در آنها بيشتر جنبههاى مادى و جسمانى بيان مىشود و عاشق را پروايى از بيان آن نيست. اين عشقها، عشقهايى زمينىاند مانند داستان سودابه و سياوش، ويس و رامين، بيژن و منيژه، زال و رودابه. ب) عشقهاى عُذرى: در اين نوع عشق، عاشق يا هر دو (عاشق و معشوق) به جنبه جسمانى و مادى توجه ندارند و معمولاً اين عشقها، عشقهايى همراه با عفت است و عاشق پروايى از بيان عشق خويش ندارد و به سرعت رنگ عرفانى و روحانى به خود مىگيرد. از اين دست عشّاق در ادبيات غنايى و عرفانى به وفور يافت مىشود كه معروفترين آنها ليلى و مجنون است و همچنين داستان زينالعرب و بكتاش كه از جمله داستانهاى جذاب و جالب الهىنامه است و از آن دسته داستانهايى است كه نمونه عشق عذرى و پاك عشاق است. اين داستان كه مظهر و مثالى از عشق آرمانى است رنگ و بوى الهى دارد. عشقى پاك خالى از شهوات و آلودگىهاى جسمانى و نفسانى. زن در مقام مادر در خصوص مقام زن در نقش مادر در ادبيات ما بسى سخنها رفته است. زن در اين جايگاه سمبل فداكارى، ايثار، شكيبايى و عاطفه است و پرورش دهنده فلاطونها و سقراطها. «در آثار حماسى كوشش مادر در نجات فرزند از چنگ دشمن به عنوان نقطه عطف حماسه و تاريخ معرفى مىشود و صفاتى چونان مادر پرهيز، خردمند مام، آرايش روزگار و اندرز ده بدو نسبت داده شده است.» و از اين گونه است فرانك زن آبتين و مادر فريدون كه پس از كشته شدن شوهرش به دست ضحاك ماردوش، از بيم وى فرزند را به بر مىگيرد و به مرغزارى مىبرد تا صدمه نبيند و زنده بماند. در قاموس زندگى، براى مادر، داشتنِ چنين آرزويى، سرآغاز وارستگىها و نقطه همه پاكبازىهاست. اين مادر تنها، و مادر فرزندى آزاده است كه جز اويى ندارد، سرانجام با تدبير او را از كشور خارج مىكند و به مردى پاكدين و پارسا مىسپارد. پاكدين طفل را پرورش مىدهد. فريدون سرانجام به وسيله مادر از ماجرا و زندگى گذشتهاش آگاه مىشود و تصميم به خونخواهى مىگيرد. فرانك از آشفتگى فرزند مىهراسد، و در عين حال غرق غرور مىشود و با پند و اندرز، او را از انجام كار ناانديشيده باز مىدارد. فريدون سرانجام بر اثر راهنمايىهاى مادرش و به يارى مردم بر ضحاك پيروز مىشود. همين طور تدبير و كاردانى زن به عنوان يك مادر گاهى موجب جلوگيرى از جنگ ميان دو كشور و نجات خانواده و ملت مىگردد. سيميندخت نيز در ادبيات زنى است كه جايى بس والا دارد. در خردمندى و تدبير بىهمتاست. هنگامى كه از راز دل و عشق دخترش به زال آگاه مىشود به چاره كار دختر و نگهداشت جان او از خشم پدر مىپردازد. سيميندخت زنى است كاردان و ژرفبين، مانند هر همسر و مادر خوبى، درشتى مرد را به خاطر فرزند تحمل مىكند و مانع از آن مىشود كه بگذارد خشم و تهديد شوهر از قوه به فعل در آيد. خشم شوهر را درك مىكند و درد او را درد خود مىداند: گزند تو پيدا گزند من است دل دردمند تو بند من است سيميندخت با نرمى و ژرفنگرى شوهرش را قانع مىكند كه از كشتن او و دخترش حاصلى به دست نخواهد آمد و بايد تدبير به كار برد و تدبيرش اينكه به عنوان سفير از طرف شوهر پيش سام كه به فرمان منوچهر به خاطر عشق به زال و رودابه به نيت جنگ آمده بود، مىرود. وى بيم جان را به خاطر محبت فرزند در اين رسالت به خود هموار مىكند اما قبل از رفتن به عاطفه مادرى از شوهرش قول مىگيرد و مىگويد: تو هم شرط كن كه به رودابه آزار نرسانى. وى ابتدا از شوهر در باره ايمنى دختر پيمان سخت مىگيرد، آنگاه دست به كار مىشود و به تدبير خويش نظر سام را نه تنها به حفظ ضرورت صلح جلب مىكند، بلكه او را راضى مىكند تا دخترش را براى زال به همسرى برگزيند. و همچنين است داستان تهمينه و سهراب، فرود و مادرش جريره زن سياوش و ... كه در تمام اين داستانها زن در نقش مادرىاش نه تنها رنج را براى پرورش فرزند تحمل مىكند بلكه به خاطر پروردن كودك ستايش مىشود. حتى در مواردى كه ازدواج بدون رضايت و تمايل قلبى زن صورت مىپذيرد اما وقتى كه همين زن مادر مىشود براى تربيت نيكو و آموزش انواع فنون به فرزندان ـ كه اغلب پسرند ـ تلاش مىكند. در اين داستانها با فداكارى زن و وفادارى او زمينه وجود نهاد اجتماعى سالم و دلپذيرى فراهم مىشود كه عشق و پاكى در آن موج مىزند. آنها در اوج جوانى به حفظ و نجات زندگى نه به خاطر وجود يك عشق، بلكه به خاطر فرزند و پرورش آنها مىپردازند. و در واقع تمام ساختمان حيات ادبى ما در اين موضوع بر پايه آن استوار است. «خلاصه بايد گفت كه مادر براى تجديد ارزش حرمت زن بودنش فرزند را رها نمىكند، بلكه ريشه حفظ اميد به فرزند را هر چه بيشتر در دل مىپروراند كه خود حرمتى مردانه است و بنابراين حرمت و شرافت تمامى زنان به بحث گذارده مىشود. بدين ترتيب مىبينيم كه زن در حماسه ايرانى در نقش مادر مقامى والا دارد و هميشه مايه مباهات و مورد احترام فرزند است.» همچنين در آثار عرفانى نيز از داستانهاى زنانى نام برده مىشود كه عشق فرزند را در دل و جان خود پروراندهاند. در آغاز منطقالطير داستان مادرى آمده كه كودكش در آب مىافتد. مادر در تكاپوى نجات فرزند، خود را به آب مىزند و فرزند خود را در آغوش گرفته و شير مىدهد. در پايان عطار هم از خداوند مىخواهد كه ما را چون مادرى مهربان در آغوش بگيرد. شير ده ما را ز پستان كرم بر مگير از پيش ما خوان كرم در همين كتاب عطار، داستان مادر ديگرى را نقل مىكند كه بر خاك دختر خويش نشسته و مىگريد. راهبينى به سوى آن زن مىنگرد و مىگويد كه اين زن از مردان بسى جلوتر است چرا كه مىداند چه كسى را گم كرده كه اين گونه ناصبور افتاده است: مادرى بر خاك دختر مىگريست راهبينى سوى آن زن بنگريست گفت اين زن برد از مردان سبق زانكه چون ما نيست و مىدانى به حق كز كدامين گمشده ماندست دور وز كه افتادست زين سان ناصبور زن در جايگاه همسر زن در فرهنگ ايرانى كانون پرورش ارزشهاى والاى انسانى چون تربيت، عفت، عطوفت، رحمت، عشق و محبت و دهها خصلت ديگر است. شاهد اين مدعى سخنان بسيار شعرا و بزرگان در مدح و ستايش زن است. نظامى گنجوى در اسكندرنامه مىسرايد: هزار آفرين بر زن خوبراى كه ما را به مردى شود رهنماى و اسدى طوسى مىگويد: هنرها ز زن مرد را بيشتر ز زن مرد بُد در جهان بيشتر و سعدى نيز در بوستان اين گونه مىآورد كه: دلارام باشد زن نيكخواه ... پروين اعتصامى به زيبايى و آگاهانه از حضور ارزشمند زن در خانواده ياد مىكند و وى را ركن خانه هستى معرفى مىكند. در آن سراى كه زن نيست انس و شفقت نيست در آن وجود كه دل مرد مرده است روان زن از نخست بود ركن خانه هستى كه ساخت خانه بىپاىبست و بىبنيان زن ار به راه متاعب نمىگداخت چو شمع نمىشناخت كس اين راه تيره را پايان چو مهر گر كه نمىتافت زن به كوه وجود نداشت گوهرى عشق گوهر اندر كان فرمانبردارى و اطاعت هميشه در فرهنگ ايرانى جزو صفات پسنديده و بارز يك زن خوب و نيك به حساب مىآمده: زن خوب فرمانبر پارسا كند مرد درويش را پادشا (سعدى) حتى زنان در موقعيتهاى خاص اجتماعى نيز از شوهرانشان اطاعت پذيرند. در شاهنامه داستان گيو و همسرش بانو گشنسب دختر رستم نمونه خوبى براى اين واقعيت است. چنان كه زن صاحب جاه و مقامى چون بانو گشنسب كه دختر جهان پهلوان تاجبخش ايرانزمين رستم است براى رفتن به خانه پدرش از شوى خويش كسب اجازه مىكند. همچنين در جاى جاى ادبيات ازدواج و شوهردارى را براى زنان امرى لازم و حتمى مىدانند و مىكوشند دختران را به ازدواج و تشكيل خانواده تشويق نمايند كه به اختصار به يك نمونه از آن اشاره مىشود. مرا خود به ايران شدن روى نيست زن پاك را بهتر از شوى نيست ... ... اگر بشنوى پند و اندرز من تو دانى كه بشكيبد از شوى زن جوان كى شكيبد ز جفت جوان به ويژه كه باشد ز تخم كيان كه مرد از براى زنانند، و زن فزونتر ز مردش بود خواستن فردوسى بهترين زنان را زنى مىداند كه شوهران خود را خشنود كنند و اين نكته وجه ديگرى از جايگاه زن در فرهنگ ايراناست: بهين زنان جهان آن بود كز او شوى همواره خندان بود يا در جاى ديگرى: به سه چيز باشد زنان را بهى كه باشند زيباى گاه مهى يكى آنكه با شرم و با خواسته است كه جفتش بدو خانه آراسته است دگر آنكه فرخ پسر زايد او ز شوى خجسته بيفزايد او سه ديگر كه بالا و رويش بود به پوشيدگى نيز مويش بود زنان خردمند يكى از مظاهر خردمندى زنانه كه در ادبيات به اشكال گوناگون مطرح شده است آن است كه وقتى زنان با درخواست مردان جهت كاميابى و ازدواج با آنها مواجه مىشوند. با به كار بستن تدبير و خردمندى زنانه جهت حفظ خويشتن و تأمين مصالح به گونهاى شايسته و با پختگى و تدبير و عزت از آن بيرون مىآيند. اين دست حكايات كه معمولاً به عشقى بىفرجام ختم مىشود شايد به اندازه داستانهاى عاشقانهاى كه به وصال مىانجامد زيبا و جذاب باشد و حكايت عشق بىفرجام سهراب به گردآفريد در شاهنامه فردوسى از اين جمله است. هنگامى كه سهراب از سرزمين توران با سپاهى بزرگ به ايران حملهور مىگردد جنگجويى دلاور از ميان سپاه ايران به مقابله با او پا به آوردگاه مىگذارد. پس از جنگى نسبتا سخت سهراب كلاهخود را با شمشيرش از سر جنگاور به بيرون مىكشد كه ناگاه ز بند گره موى او باز مىشود. شگفتزده مىشود چرا كه اين جنگاور دلاور و آشنا با فنون رزمى كه نزديك بود سهراب را مغلوب كند كسى نيست جز دخترى زيباچهره و نيرومند به نام گردآفريد و با شگفتى مىگويد از سپاه ايران چنين دخترانى به آوردگاه مىآيند؟!! اينجاست كه عرصه رزم براى سهراب به عرصه عشق بدل مىشود. صحنهاى لطيف و بديع خلق مىشود صحنهاى كه جوهر حيات و عشق فراتر از جنگ و صلح حركت مىكند و فاصله دوستى و دشمنى را از ميان مىبرد. سهراب گردآفريد را اسير كرده و در واقع خود اسير عشق و مهر او مىشود و به او پيشنهاد ازدواج مىدهد. اما گردآفريد به دليل اينكه فكر مىكند سهراب از نژاد غير ايرانى است و دشمن است و بيگانه، نمىتواند انتخاب شايستهاى براى عشق وى باشد تا چه رسد به ازدواج. لذا از خامى و سادگى سهراب استفاده مىكند و پس از آزاد كردن ايرانيان اسير در دژ به اتفاق ايرانيان مىگريزد و تنها از سرِ مصلحتانديشى براى ساعاتى مدعى پذيرش عشق سهراب مىشود تا هم خود از اسارت وى رهايى يابد و هم ايرانيان اسير در بند را نجات دهد. در داستان زبيده (همسر هارونالرشيد) كه در الهىنامه عطار ذكر شده است، مرد صوفىاى به زبيده اظهار عشق مىكند. زبيده دستور مىدهد تا كيسهاى زر به او دهند تا از عشق بپرهيزد و راه خويش گيرد. مرد كيسه را مىگيرد و برمىگردد! زبيده دستور مىدهد تا مرد را سيلىهاى فراوان زنند و كيسه زر را از او باز ستانند و او را ملامت مىكند كه چرا وقتى معنى عشق را نمىداند ادعاى عاشقى مىكند. زبيده در اين داستان مظهر زنى خردمند است كه تفاوت بين عشقى حقيقى و دروغين را مىداند. و همچنين است داستان سيميندخت كه وى نيز در آن داستان نماد زنى خردمند است كه با تدبير خويش نه تنها ديار خويش را از حمله منوچهر باز مىدارد بلكه زمينه وصال دخترش رودابه را با زال فراهم مىآورد. نمونه ديگر گرديد پهلوان دلاور و خردمند سپاه ايران است وى در زمانى مىزيست كه ايران از نظر سياسى و اقتصادى در نابسامانى به سر مىبرد و از ثبات چندانى برخوردار نبود و با برادرش بهرام به جنگ خاقان چين مىرود. پس از كشته شدن برادر خاقان از او خواستگارى مىكند. وى سپاهيان ايران را كه در كشور چيناند جمع مىكند و اين مسئله را با آنها مطرح مىكند و سپاهيان چون او را خردمندترين مىدانند تصميم به انجام يا ترك اين كار را به وى واگذار مىكنند. گرديد با خردمندى و هوشيارى به بهانه اينكه به علت مرگ برادرش عزادار است درخواست خاقان را به تأخير مىاندازد و در واقع نمىپذيرد تا به نحوى شايسته رهسپار ايران شود و خود و سپاه ايران را حفظ كند. زنان پارسا در كنار نام رجال زهد و پرهيز و عارفان و پارسايان، نام زنانى بر تارك تاريخ مىدرخشد كه نمونه روشنى از زهد، تقوا و پرهيزگارى براى تمامى زنانند. زنانى چون آسيه، مريم، زهرا(س) و ... چنانچه عطار در كتاب تذكرة الاوليا در باب مقام زن مىنويسد: «چون زن در راه خداى تعالى مرد باشد، او را زن نتوان گفت.» چنانچه عباسه طوسى گفت: «چون فردا در عرصات آواز دهند كه يا رجال! اول كسى كه پاى در صف رجال نهد مريم بود.» وقتى در ادبيات سخن از تقوا و پرهيز مريم به ميان مىآيد نويسندگان اين حقيقت را اعتراف مىكنند كه تقوا و پرهيز جنسيتبردار نيست. عطار در اين باب مىنويسد: «از روى حقيقت آنجا كه اين قومند همه نيست توحيدند، در توحيد وجود من و تو كى ماند؟ تا به مرد و زن چه رسد.» همين طور زندگى بانوى عالمين حضرت فاطمه زهرا(س) به عنوان الگوى زنان عالم مظهر زهد و پارسايى و تقوا معرفى گرديده و شاعران بسيارى فراخور طبع سليم و ذوق خويش بياناتى را در اين خصوص آوردهاند. البته بررسى جايگاه فاطمه زهرا(س) در ادبيات بخصوص ادبيات شيعى و بررسى مدايح و مناقب و مراثى و ذكر سيره آن حضرت جايگاهى ويژه و خاص دارد كه در اين سطور نمىگنجد و شايسته است كه در مجالى ديگر به صورت مستقل به آن پرداخته شود. در اينجا تنها به عنوان حسن ختام ابياتى را در بيان برخى از فضايل حضرتش مىآوريم. ... بضعه سيد بشر، امّ ائمه غرركيست جز او كه همسرى با شه لا فتى كند؟ وحى نبوتش نسب، جود و فتوتش حسَبقصهاى از مروّتش سوره «هل اتى» كند دامن كبريايى او دسترس خيال نىپايه قدر او بسى پايه به زير پا كند ... عصمت او حجاب او عفت او، نقاب اوسرّ قِدم حديث از آن ستر و از آن حيا كند نفحه قدس بوى او، جذبه انس خوى اومنطق او خبر ز «لا ينطقُ عن هوى» كند ... بهر كنيزىاش بُوَد، زهره كمينه مشترىچشمه خور شود اگر چشم سوى سُها كند «مفتقرا» متاب رو، از در او، به هيچ سوزانكه مسِ وجود را فضّه او طلا كند منبع:
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: نیک صالحی]
[مشاهده در: www.niksalehi.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 487]
صفحات پیشنهادی
بررسى جايگاه زن در پهنه ادبيات فارسى
بررسى جايگاه زن در پهنه ادبيات فارسى-اربابان ادب و شعر و صاحبان ذوق و هنر فارسى در طول پيدايش ادبيات و خلق آثار و شاهكارهاى ادبىشان در وصف زن و ستايش عشق و ...
بررسى جايگاه زن در پهنه ادبيات فارسى-اربابان ادب و شعر و صاحبان ذوق و هنر فارسى در طول پيدايش ادبيات و خلق آثار و شاهكارهاى ادبىشان در وصف زن و ستايش عشق و ...
زن در جایگاه مادر و همسر
زن در جایگاه مادر و همسر-همان طور که می دانید زن همانند مرد به تناسب نوع آفرینش ... بررسى جايگاه زن در پهنه ادبيات فارسى-اربابان ادب و شعر و صاحبان ذوق و هنر فارسى .
زن در جایگاه مادر و همسر-همان طور که می دانید زن همانند مرد به تناسب نوع آفرینش ... بررسى جايگاه زن در پهنه ادبيات فارسى-اربابان ادب و شعر و صاحبان ذوق و هنر فارسى .
مادر فداكار برای نجات فرزند غرق شد
بررسى جايگاه زن در پهنه ادبيات فارسى زن در اين جايگاه سمبل فداكارى، ايثار، شكيبايى و عاطفه است و پرورش دهنده فلاطونها و سقراطها. «در آثار حماسى كوشش مادر در ...
بررسى جايگاه زن در پهنه ادبيات فارسى زن در اين جايگاه سمبل فداكارى، ايثار، شكيبايى و عاطفه است و پرورش دهنده فلاطونها و سقراطها. «در آثار حماسى كوشش مادر در ...
موانع و مشكلات مشاركت زنان در اجتماع
براى اينكه بتوان به طور دقيقتر به بررسى مسائل و موانع مشاركت فعال زنان در مبانى ... به طورى كه اگر نگاهى به چهره زن در ادبيات فارسى داشته باشيم, ديدگاه جامعه ملى ايران ... است كه چرا زنان در يك چنين باور و فرهنگ عمومى نمى توانند جايگاه واقعى و حقيقى خود ... چرا كه در طول دورانهاى گذشته, از نهاد خانواده گرفته تا پهنه اجتماع, اين مسإله به ...
براى اينكه بتوان به طور دقيقتر به بررسى مسائل و موانع مشاركت فعال زنان در مبانى ... به طورى كه اگر نگاهى به چهره زن در ادبيات فارسى داشته باشيم, ديدگاه جامعه ملى ايران ... است كه چرا زنان در يك چنين باور و فرهنگ عمومى نمى توانند جايگاه واقعى و حقيقى خود ... چرا كه در طول دورانهاى گذشته, از نهاد خانواده گرفته تا پهنه اجتماع, اين مسإله به ...
تاريخ در نگاه نراقى(1)
اين آگاهىهاى ژرف و پر دامنه جغرافيايى و تاريخى و آشنايى با ادبيات فارسى و ... منجر شدهبود)، رواج مفاسد اخلاقى و زن بارگى درميان طبقات مرفه و ثروتمند و. ... اجتماعى راويان و پرسندگان و موقعيتسياسى جامعه، به جايگاه درست اخبار و جهت صدور آن دستيابيم. فقها، معمولا با بررسى شرايط سياسى عصر معصومين، روايات صادر شده از روى ...
اين آگاهىهاى ژرف و پر دامنه جغرافيايى و تاريخى و آشنايى با ادبيات فارسى و ... منجر شدهبود)، رواج مفاسد اخلاقى و زن بارگى درميان طبقات مرفه و ثروتمند و. ... اجتماعى راويان و پرسندگان و موقعيتسياسى جامعه، به جايگاه درست اخبار و جهت صدور آن دستيابيم. فقها، معمولا با بررسى شرايط سياسى عصر معصومين، روايات صادر شده از روى ...
-
فرهنگ و هنر
پربازدیدترینها