تور لحظه آخری
امروز : دوشنبه ، 1 بهمن 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):اگر در عُمرت دو روز مهلت داده شدى ، يك روز آن را براى ادب خود قرار ده تا از آن بر...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

اجاره سند در شیراز

armanekasbokar

armanetejarat

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

خرید یخچال خارجی

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

تعمیرات پکیج کرج

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

دوره آموزش باریستا

مهاجرت به آلمان

بورس کارتریج پرینتر در تهران

تشریفات روناک

نوار اخطار زرد رنگ

ثبت شرکت فوری

خودارزیابی چیست

فروشگاه مخازن پلی اتیلن

کلینیک زخم تهران

کاشت ابرو طبیعی

پارتیشن شیشه ای اداری

رزرو هتل خارجی

تولید کننده تخت زیبایی

مشاوره تخصصی تولید محتوا

سی پی کالاف

دوره باریستا فنی حرفه ای

چاکرا

استند تسلیت

تور بالی نوروز 1404

سوالات لو رفته آیین نامه اصلی

کلینیک دندانپزشکی سعادت آباد

پی ال سی زیمنس

دکتر علی پرند فوق تخصص جراحی پلاستیک

تجهیزات و دستگاه های کلینیک زیبایی

تعمیر سرووموتور

تحصیل پزشکی در چین

مجله سلامت و پزشکی

تریلی چادری

خرید یوسی

ساندویچ پانل

ویزای ایتالیا

مهاجرت به استرالیا

میز کنفرانس

تعمیرگاه هیوندای

تعمیرگاه هیوندای

تعمیرگاه هیوندای

اوزمپیک چیست

قیمت ورق سیاه

چاپ جزوه ارزان قیمت

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1855170256




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

داستان نوجوانان؛ گوش شنواي كودكانه


واضح آرشیو وب فارسی:نیک صالحی: همشهری-داستان‌هاي نويسنده‌هاي نوجوان و يادداشت جعفر توزنده‌جاني، مسئول داستان‌هاي نويسنده‌هاي نوجوان دوچرخه، بر يكي از اين داستان‌ها. كودكانه چشم‌هایش را بست و تصور کرد در آسمان است و لحظه به لحظه بالا و بالاتر می‌رود. صدای جیغ و خنده بچه‌ها با صداي مردی که بستنی قیفی می‌فروخت درهم آمیخته بود. صدای گریه کودکی بلند شد؛ اما او چشم‌هایش را باز نکرد. پاهایش را روی زمین ستون کرد، به زانوهايش فشار آورد و سعی کرد با الاکلنگ بالا برود. ابرها کنار می‌رفتند و او بالا و بالاتر... به خدا نزدیک شده بود. فرشته‌ها به استقبالش می‌آمدند. هرچه‌قدر صدای زار زدن کودک بالاتر می‌رفت، او بیشتر اوج می‌گرفت. با صدای مرد بستنی‌فروش، دلش بستنی خواست؛ اما باز هم دلش نمی‌آمد چشم‌هایش را باز کند و رویای زیبایش قطع شود. ناگهان دلشوره‌ای دلش را چنگ زد. «نکند خانم مربی مرا جا بگذارد!» با هراس کودکانه‌ای چشم‌هایش را باز کرد. مربی پرورشگاه آنجا نبود. از روی الاکلنگ بلند شد. با دلشوره این طرف و آن طرف را نگاه کرد. همه با تعجب به او زل زده بودند. دوباره یادش رفته بود دیگر کودک پرورشگاهی نیست. پچ‌پچ‌ها و حرف‌های درگوشی مردم آزارش می‌داد. - می‌بینی مرد گنده سوار الاکلنگ شده. - تازه چشم‌هاش رو هم بسته. - خدا مرگم بده، آدم چه چیزها که نمی‌بینه! از کنار درخت‌های بید مجنون گذشت و پارک را با همه شیطنت‌ها و جذابیت‌های کودکانه‌اش تنها گذاشت. مه‌جبین شیراوندی، خبرنگار افتخاري از تهران تصويرگري: سحر عظيمي ، خبرنگار جوان، قرچك فضاسازی مناسب وقتی صحبت از فضاسازی می‌شود، منظور فقط شرح موقعيت مکانی و حتی زمانی شخصیت نیست، بلکه چیزی است که بتواند علاوه بر شرح مکانی که شخصیت قرار دارد، به ترسیم فضای ذهنی او هم کمک کند و در خدمت ساختار اثر باشد. داستان کودکانه، از این نظر خوب عمل کرده و مهم‌ترین نکته شروع کودکانه آن است. صدای جیغ و خنده بچه‌ها و صداي گریه کودکی که اوج می‌گیرد، شخصیت اصلی که در ابتدا چشم‌هایش را بسته و تصور می‌کند در آسمان است، همگی دست به دست هم داده‌اند تا خواننده وارد فضای کودکانه، که فضای ذهن شخصیت هم هست، بشود، به گونه‌ای که تا چند سطر مانده به پایان، خواننده نتواند حدس بزند کسی که سوار الاکلنگ شده کودک نیست، بزرگسالی است که حسرت دوران شاد کودکی را دارد و حالا می‌خواهد برای چند لحظه هم که شده به همان دوران برگردد. سوار الاکلنگ شدن و همراه صدای بچه‌ها اوج گرفتن، از نکته‌هاي اصلی داستان است. او می‌خواهد آن‌قدر بالا برود که به ابرها و به خدا برسد، برای این کار هم خودش را با دوران کودکی پیوند زده است. نویسنده ، به خوبي توانسته در همین متن کوتاه گذشته شخصیت و هراس‌های دوران کودکی او را بیان کند. گوش شنوا حوصله‌ام سر رفته بود. از بس‌كه به دوروبرم نگاه كردم، تقريباً حفظ شده بودم كه چند تا سراميك كف زمين است. رنگ و قاب تابلوها هم توي ذهنم نقش بسته بود. از اتاق انتظار متنفرم! انگار همه وقتم مي‌سوزد و هيچ كاري هم نمي‌توانم بكنم! بايد ساكت بنشينم و به اين طرف و آن طرف نگاه كنم. از اين دو كار متنفرم! چه خوب بود اگر اين منشي شيك، وقت‌ها را درست تنظيم مي‌كرد. از وقتي كه راه افتاده بودم، ديگر يك جا نشستن سختم بود، راه رفتن هم سخت بود. از همان موقع مي‌دويدم و مي‌پريدم و بابا را كلافه مي كردم. از وقتي هم كه حرف زدن ياد گرفتم، ساكت نماندم. سؤال پشت سؤال، دليل پشت دليل. مامان را كلافه كرده بودم. حالا بدترين شكنجه نشستن و ساكت بودن بود! آمد تو و كنارم نشست. سرصحبت را باز كردم. او نگاهم مي‌كرد. تصويرگري: محبوبه ساعدي، تهران حرف زدن خوب بود، حتي آهسته‌اش! نگاهم مي‌كرد و گاهي لبخند مي‌زد. حرف‌هاي معمولي‌ام كه تمام شد، حرف‌هاي هيجان‌انگيزم شروع شد. او بيشتر هم لبخند مي زد و گاهي هم با مشت گره كرده مي‌گفت: «آره، خودشه، همينه!» يك ساعت گذشته بود. او را با حرف‌هايم همسو كرده بودم. جالب بود كه خسته نشده بود و با علاقه گوش مي‌كرد. اگر كس ديگري بود از شنيدن حرف‌هايم خسته مي‌شد. حركت كه نمي‌توانستم بكنم. پايم شكسته بود؛ ولي فكرم سالم بود و كلي هم انرژي داشتم! اما حيف... وسط حرف‌هايم بودم كه منشي دكتر به او اشاره كرد كه نوبتش شده است. او هم نگاهي به من كرد و بلند شد. بعد هم هندزفري‌اش را از توي گوشش در آورد... يخ كردم... امان از تكنولوژي و امان از اين گوش‌هاي پر ترانه! مهرين نظري، خبرنگار افتخاري از تهران پايان اتفاق ليز خورد و افتاد! ترسيد و به اطرافش نگاهي انداخت. همه جا تاريك بود. نمي‌دانست كجا آمده است. تنها چيزي كه در ذهنش مانده بود، اين بود كه او را به اين جاي تاريك پرت كردند. تمام بدنش مي‌لرزيد. ناگهان ضربه‌اي شديد او را تكان داد و دوباره پرتابش كرد. اين بار حس كرد چيزي قلقلكش مي‌دهد. چشمانش را كه باز كرد صفحه سفيدي را ديد با كلي نوشته آبي‌رنگ. انگار نويسنده اتفاقش را پيدا كرده بود. اتفاق آخر داستان را از ذهنش روي كاغذ پرت كرد و خودكار با قلقلك دادنش، پايان داستان را نوشت. سدرا محمدي، خبرنگار افتخاري از بوكان




این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: نیک صالحی]
[مشاهده در: www.niksalehi.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 276]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


فرهنگ و هنر

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن