تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان می‌شوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستوران‌ها و کافه‌ها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیه‌های کاربردی برای روزهای سرد
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1833679430
رؤياي صبحگاهي
واضح آرشیو وب فارسی:نیک صالحی: همشهری-سه شعر به ترتيب از «بيوك ملكي»، «فاضل تركمن» و «كوباياشي ايسا» با ترجمه «امين يزداني». در انتها يك شعر طنز از «مريم هاشمپور» مترسك وقتي كه او گفت: «من خسته از راهم ديگر نمي‌خواهم...» وقتي كه از پا و نفس افتاد شد همنشين خاك شد هم‌صداي باد آن‌وقت او تك شد نامش «مترسك» شد حرف‌هاي گريه‌دار مثل روز هاي پيش باز هم پردۀ اتاق را كنار مي‌زنم رو به آسمان دراز مي‌كشم حرف‌هاي گريه‌دار مي‌زنم حرف مي‌زنم، ولي قفل بغض كهنه‌ام وا نمي‌شود غصه‌هاي من به انتها نمي‌رسد دردهاي من دوا نمي‌شود آي آسمان! از خودم كه با خودم غريبه‌ام، خسته‌ام... راستي! تا به حال هيچ فكر كرده‌اي در هواي تو چه‌قدر تازگي در هواي تو چه‌قدر شعر هست؟ در هواي تو پرنده هست ابر هست ماه هست يك بغل ستاره هست در نگاه من ولي فقط رعد و برق خاطرات پاره‌پاره است... آي آسمان! خوش به حال تو! روز مثل يك چراغ گنده، روشني شب كه مي شود، تار و تيره مثل ذهن خاك خوردۀ مني شب كه مي‌شود، ابر گريه مي‌كند ماه مهربان به شانه‌هاي آبي تو تكيه مي‌كند شب كه مي شود، زير سقف تو به خواب مي‌روم، صبح، پردۀ اتاق را كنار مي‌زنم رو به چشم‌هاي آبي‌ات دراز مي‌كشم حرف‌هاي گريه‌دار مي‌زنم... رؤياي صبحگاهي سرزده نپر به رؤياي صبحگاهي‌ام كوكو! * بهار از راه آمده است دارم رؤيا مي‌بينم رشد كاج‌هاي جوان را * كوكو: فاخته، نوعي پرنده موتور گازي خواب ديدم مرتضي يك موتور گازي خريد با موتور در كوچه‌ها بوق مي‌زد... مي‌پريد! بچه‌ها را نوبتي روي تركش مي‌گذاشت مادرش مي‌گفت: «كاش او موتور گازي نداشت...» آه! اما ناگهان خواب من شد تلخ و بد بس كه آقا مرتضي با موتور «تك‌چرخ» زد: توي جو افتاد... واي! زخمي و بيچاره شد بچه‌ها! شلوار او چند جايش پاره شد!
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: نیک صالحی]
[مشاهده در: www.niksalehi.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 220]
-
فرهنگ و هنر
پربازدیدترینها