واضح آرشیو وب فارسی:نیک صالحی: جام جم آنلاين: همان طور كه از ابتداي راهاندازي اين صفحه بارها اعلام كرده بوديم، صفحه شعر جوان پايگاه و تريبوني است براي شاعران جواني كه از داشتن رسانه و پايگاه قوي اجتماعي محروم هستند و در اين ميان شاعران جوان شهرستانهاي دور و نزديك از اولويت بيشتري برخوردارند و شايد به دليل همين رويكرد باشد كه دوستان فراوان و بيشماري در شهرهاي مختلف كشور به شيوههاي مختلف اين صفحه را مورد لطف قرار ميدهند. بسياري از دوستاني كه شعرهايشان در اين صفحه چاپ شده است، در نامه بعدي خود نوشتهاند اصلا فكر نميكرديم نامه ما مورد اعتنا قرار گيرد ؛ دوستي مانند «علي كفشگر» كه چند هفته پيش اثري از او را چاپ كرديم ، در نامهاي ديگر براي شعر جوان نوشته است: «چند وقتي است كه عاشقانههاي دوستان را مزهمزه ميكنم و حلاوت آن تا سالها در مذاق خاطر و خاطرهام خواهد ماند. از اين كه دهاتيها را قابل دانستيد و در كارگاه خود ما را پذيرفتيد ممنونيم. چون دهاتيها را به كنگرهها و جشنوارههاي شهر راهي نيست...» در پاسخ به نامه آقاي كفشگر كه از روستاي «جورنبه» براي ما نوشتهاند، بايد عرض كنم نفس گرم و پاك روستايي هاي ارجمند به مراتب شاعرانهتر و عاشقانهتر از نفسهاي دودآلود ما شهرنشينان است. به قول سهراب: شهر پيدا بود / رويش هندسي سيمان / آهن / سنگ / سقف بيكفتر صدها اتوبوس ... يكي ديگر از آثار و نامههايي كه به صحنه شعر جوان رسيده، متعلق به انجمن ادبي شهرستان «گتوند» است كه آثاري از شاعران جوان اين شهر را در برميگيرد. آثاري از اصغر رضايي گماري، جعفر افتخار، قدرتالله كرمي، شيما سبزواري، علي اسكندري، عبدالله گتوندي، نجمه خواجهپور، شرفالدين اميرپور، كريم عسگرنيا، ندا كلانتر رشيدي، رضوان نصراللهزاده، مجيد صفري و بتول حسينپور. اولين نكتهاي كه پس از خواندن اشعار اين دوستان به ذهن هر مخاطب و منتقدي ميرسد، وجود چندين استعداد درخشان ادبي در يك شهر كوچك است، آن هم در استاني مانند خوزستان. دومين نكته تنوع قالبهاي مختلف در اشعار است از رباعي گرفته تا غزل و شعر آزاد (سپيد). اگرچه بسامد اشعار آزاد و سپيد بيشتر از ديگر قالبهاست و شايد اين موضوع چندان بيارتباط به شاعر نامآشناي كشورمان زندهياد قيصر امينپور نباشد، چرا كه او خود اهل گتوند بود و امروز الگويي تمام عيار براي شاعران جوان گتوندي است. اگرچه نقد محتوايي مدتهاست منسوخ شده است، اما در خوانش اشعار شاعران گتوند بسادگي نميتوان از ياس و نااميدي آنها گذشت؛ ياسي كه گاه عاشقانه است و از نبود و رفتن معشوق و شكست عشقي گلايه ميكند و گاه فلسفي است كه اتفاقا اين نوع ياس در رباعيها بيشتر جلوه ميكند كه خودش به نوعي يادآور نگاه خيام است و البته گاهي هم (البته بندرت و كمرنگ) جنبه اجتماعي به خودش ميگيرد كه در ادامه از هر 3 نوع آن مثالهايي آورده ميشود: نوع اول (عاشقانه): خيالي گنگ من تمام تو را سركشيدهام و غرق در چشمهايت بودم كه تو در خيالي گنگ بيمن غرق شدي من تمام نبودنهايت را سركشيدم و بالا آوردم تمام دوستت دارمهايت را شيما سبزواري يك مثال ديگر از همين نوع اول: بارانيتر از هميشه شعرهايم ته كشيدهاند غم به شاهراه گلويم رسيده است و واژه هاي نمورم بارانيتر از هميشه تنهاتر از دستاني كه راه آسمان را در پيش گرفتهاند تو را ميجويند بتول حسينپور اما نوع دوم (فلسفي): فلكه زندگي چون عقربههاي ساعتم ميچرخم در محوطهاي به شكل كم ميچرخم پوچم، عبثم، آه خدايا ز چه رو مثل فلكه دور خودم ميچرخم؟ البته اين رباعي به نوعي گرفتار و اسير وزن هم شده است و بويژه اين گرفتاري در مصراع دوم خودش را بيشتر نمايان ميكند تا جايي كه «محوطه» را به دليل حكم وزن بايد جور ديگري خواند. نوع سوم (اجتماعي): قهوه دل وقتش شده در قهوه دل قند بريزيم در چين و چروك چهره لبخند بريزيم يك سطل پر آتش ز جهنم بستانيم در حلق پر از برف دماوند بريزيم در عالم هستي كه كسي مثل كسي نيست يك عالمه تصوير همانند بريزيم مانند تمدن شوم و زبالهام را در رود گلآلود «گتوند» بريزيم «نخواهم خنديد» من نخواهم خنديد در دياري كه در آن دلتنگي سايه دارد به سر مردم شهر در دياري كه در آن پنجرهها رو به غربت بازند و صداي نفس باغچهها غمگين است به كبوتر كه دلش زنداني است و به خورشيد كه در حسرت يك آمدن است من نخواهم خنديد به كلاغي كه ميان قفس تنهايي غصهاش پرواز است... شرفالدين اميرپور البته اين شعر بشدت تحت تاثير نگاه و زبان شاعري مانند سهراب سپهري و فروغ فرخزاد است و شاعر آن (آقاي اميرپور) بايد سعي كند با فاصله گرفتن از اين زبان و نوع اجرا و آميخته كردن آن با نگاهي نو، اشعاري قدرتمندتر و خلاقانهتر بسرايد. اما نكته ديگري كه در شعرهاي ارسالي اين شاعران به چشم ميخورد، فاصله تكنيكي زياد بين شاعران نوپرداز و كلاسيك است. شاعراني كه به شيوه نو كار ميكنند. در مقايسه با سنتي شريان گتوند خلاقتر و اشعارشان زندهتر است. به نوعي ميتوان گفت نوع برخورد با كلمه و دخل و تصرف شاعران نوپرداز در نحو زبان، آشناييزداييها و... بسيار به بالا بردن جوهره شعري و شاعرانه شدن سطرها كمك كرده است. اما برخلاف آنها در غزل و رباعيهايي كه از اين شاعران خوانديم، كمتر به روايت (به عنوان يكي از مولفههاي غزل امروز) توجه شده يا نقش و كاركرد قافيه بسيار مغفول مانده است. در همين رابطه مثالي از قيصر ميزنم: در اين زمانه هيچكس خودش نيست كسي براي يك نفس خودش نيست همين دمي كه رفت و بازدم شد (در اين زمانه) نفس نفس، نفس نفس خودش نيست در اين دو بيت به كاركرد و اجراي قافيه دقت كنيد اول آن كه نفس بيت اول كاملا با نفس بيت دوم متفاوت است و دوم آن كه در بيت دوم شاعر با چه هوشمندي نفس نفس زدن را با آميختن به قافيه و يك تكرار خلاقانه به شكل كامل به مخاطب القا ميكند و اين نوع برخورد با كلمه آن هم در يك قالب كلاسيك باعث ميشود تا «قيصر امينپور» قيصر شعر ايران شود. اما در پايان همان طور كه در ابتداي اين مطلب نيز آورده شد، بايد به پشتكار و حركت جمعي شاعران جوان گتوند دست مريزاد گفت و همچنين از مسوولان فرهنگي شهر و استان نيز درخواست كرد كه اين جوانان را تنها نگذارند و با حمايتهاي خود بتوانند قيصرهاي ديگري را به شعر ايران معرفي كنند. با هم 3 شعر ديگر را از شاعران گتوند ميخوانيم: و البته اين نكته را هم يادآور ميشويم كه صفحه شعر جوان آمادگي پرداختن به آثار دوستان ديگر از شهرهاي مختلف كشور را دارد و منتظر آثار شاعران جوان همه شهرها و روستاهاي كشور هستيم. حافظه جهان هر شب انگشت ميكشم به ديوارهاي اتاق كه مرا از حافظه جهان پاك ميكنند و بي آن كه شمعي مرا فوت كند در اسارت دستهاي تاريكيام دست ميبرم دست ميبرم تا بغض چشمهايم را بنويسم براي دلتنگيهاي مادرم! كاغذ و قلم شال و كلاه كردهاند! تا برگرداند به جنگل بي حرف از رفتنشان چشم ميبندم دراز به دراز اتاقم ميخوابم شايد فردا كسي برايم آفتابي از پنجره بياورد اصغر رضايي گماري خاكستر خورشيد خورشيد را سوزاندند و با خاكستر آن بر قلبهايمان آفتاب را نوشتيم از آن پس هر قلب چون خورشيد ميدرخشيد ندا كلانتر رشيدي كوچه عشق در كوچه عشق، عاشقي كمرنگ است حرف دل عاشقان چه رنگارنگ است وقتي كه ريا، روي محبت باشد انگار تمام قلبها از سنگ است
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: نیک صالحی]
[مشاهده در: www.niksalehi.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 783]