تور لحظه آخری
امروز : شنبه ، 23 تیر 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):هركه خوش دارد دعايش هنگام سختى مستجاب شود، هنگام آسايش، بسيار دعا كند.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

اتاق فرار

خرید ووچر پرفکت مانی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

طراحی کاتالوگ فوری

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

میز جلو مبلی

آراد برندینگ

سایبان ماشین

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

استعداد تحلیلی

کی شاپ

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

آمپول بیوتین بپانتین

پرس برک

بهترین پکیج کنکور

خرید تیشرت مردانه

خرید نشادر

خرید یخچال خارجی

وکیل تبریز

اجاره سند

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ووچر پرفکت مانی

خرید سی پی ارزان

خرید ابزار دقیق

بهترین جراح بینی خانم

تاثیر رنگ لباس بر تعاملات انسانی

خرید ریبون

ثبت نام کلاسینو

خرید نهال سیب سبز

خرید اقساطی خودرو

امداد خودرو ارومیه

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1806347862




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

خوشبختی یک رو دارد اما شوربختی هزار رو


واضح آرشیو وب فارسی:فان پاتوق: مجید قیصری حالا با چاپ مجموعه داستان «زیرخاکی» بعد از مدت.ها سکوت دوباره به صحنه ادبیات برگشته است. مجموعه داستانی که خود را در حد انتظار نشان داده است.

انگار که بخواهد به ما بگوید هنوز جنگ حرف.های زیادی برای گفتن دارد. روایت لحظه.هایی که اگرچه گذشته.اند اما رد گذشتن.شان هنوز در حافظه جمعی ما و مهم.تر از آن در «بودن» آدم.هایی که شاهد گذشتنش بودند،مانده است. ردی از خون و ناتمامی:
آقای قیصری پیش از آنکه بخواهیم وارد بحث درباره مجموعه داستان زیرخاکی شویم اجازه بدهید بپرسم شما فکر می.کنید هنوز ادبیات دفاع مقدس حرف تازه.یی برای گفتن دارد؟ حرف.هایی که به عقیده برخی هنوز ناگفته مانده؟ به نظرتان این حرف.ها چقدر قابلیت تبدیل شدن به داستان را دارد؟
شاید ادبیات دفاع حرفی برای گفتن نداشته باشد، ولی مطمئنم که ادبیات جنگ، با توجه به شواهد تاریخی حرف.های تازه.یی برای گفتن دارد. شاهد مدعا ادبیاتی است که از جنگ جهانی اول و دوم در حال خلق شدن است. حتی کشورهایی که در جنگ.های داخلی یا منطقه.یی شرکت داشته.اند.
مانند بوسنی یا ویتنام و جاهای دیگر. تازگی.ها داستانی می.خواندم از یک ویتنامی که از منظر داخل شهر و روستاهای ویتنام جنگ با امریکا را داشت روایت می.کرد. رمانی به نام اندوه جنگ. نکته دوم، منظری است که در سوال شما و خیلی.های دیگر دیده می.شود و آن منظری است که شما به ادبیات دارید.
اگر از ادبیات به جنگ نگاه کنید خود به خود به جواب می.رسید. چرا که جنگ هم موضوعی است مثل باقی موضوعات. اگر شما کاشف باشید و مضمون تازه.یی را بتوانید با این موضوع بگویید کار تمام است. چیزی که تمامی ندارد مضمون.های تازه است. خوشبختی یک رو دارد اما شور بختی بسیار. با ادبیات باید برخورد ادبی کرد نه سیاسی.
نسل تازه.یی که پس از پایان جنگ به سراغ داستان.نویسی با موضوع جنگ پرداخت نسلی بود که خیلی به روایت رسمی گوش نمی.داد. شما، احمد دهقان و... از جمله کسانی بودید که سعی کردید روایت خودتان را از جنگ در داستان.ها شکل بدهید. این دغدغه را اتفاقا من در داستان «زیرخاکی» هم دیدم. اینکه راوی می.خواهد برخلاف آنچه که در روزنامه آمده روایت خودش اتفاق بیفتد. چقدر این موضوع دغدغه شما بوده است؟
من کاری به این ندارم که دیگران چه می.کنند. رسمی یا غیررسمی می.نویسند. چون به این حرف.ها اعتقادی ندارم. هر کس حق دارد روایت خودش را از یک واقعه بگوید. مگر اینکه راوی برای خود شأنی بیش از داستان.گویی قایل باشد. مثلا روایتگری تاریخ یا چیزی در همین حدود.
ولی وقتی پای داستان به میان کشیده می.شود باید اجازه بدهیم که روایت.های متفاوتی به گوش ما برسد. شاید آنچه که باعث تلقی شما از اینگونه ادبی شده شنیدن فقط یک صدا بوده؛ در پس این سال.ها ذایقه مردم فرق کرده. اشباع شده. اگر نگوییم تحریف شده ولی حالا می.بینید که همان صدای غالب خاموش شده و همان تک صداها دارند به روند خودشان ادامه می.دهند. از قدیم گفته.اند تب تند زود عرق می.کنه.
این دغدغه چه تاثیری روی نوشتن شما داشته؟
نوشتن در خلأ اتفاق نمی.افتد؛ همین مصاحبه شما تاثیر خودش را روی من می.گذارد، به نوعی به من نشان می.دهد که در چه فضایی دارم زندگی می.کنم. دیگرانی که با آثار من تماس برقرار می.کنند با واکنشی که نسبت به اثرنشان می.دهند تاثیر خودشان را بر من می.گذارند.
مجموعه این واکنش.ها راه را به من نشان می.دهد. اینکه دیگران هم نمی.خواهند این روایت رسمی را بشنوند سخن من نیست، سخن شما است. من فقط سعی کرده.ام به این نیاز طبیعی پاسخی درخور بدهم و آن ایده و نیاز را تبدیل به کلام مکتوب کنم. شاید کسی بگوید این سخن و نیاز ما نیست.
درست می.گوید؛ نیاز او نیست، ولی مطمئنا نیاز بسیاری هست که اجازه سخن گفتن ندارند. اگر اجازه بدهیم هر کس روایت خودش را از واقعه.یی خاصه، اینجا خاصه منظورم جنگ است،بیان کند، خواهیم دید که چه نگاه.های متفاوتی بوده که ما ندیده و حتی به آنها فکر نکرده.ایم. خودمان را از نگاه.های دیگران محروم نکنیم. تمام حقیقت پیش ما نیست. این نخستین درس ادبیات است.
شما در داستان.های این مجموعه چند برهه زمانی را دستمایه زمانی داستان کرده.اید. داستان اول که به بعد از جنگ و گرفتاری.های جسمی یک جانباز می.پردازد. چند داستان هم در حول و حوش جنگ و در جبهه شکل گرفته.اند. داستانی هم در فضای اسارت دارید. این تنوع فضا کار جالبی است. چون معمولا نوشتن از همه این فضاها که همگی به نوعی به جنگ و تبعات آن مربوط می.شوند خیلی معمول نیست. درست است؟
حقیقتا برای این مجموعه تصمیم قبلی نداشتم. اینکه بگویم با فکر تمام آنها را مجموع کرده.ام یک جا، خیر. از بد حادثه کنار هم خوش نشسته.اند.
ولی در زمان تنظیم مجموعه به این فکر کردم که در کلیت اثر بتوانم به هر گوشه.یی سرک بکشم تا از صفر تا صد جنگ را خواننده به نوعی در یک مجموعه مزه کند. یعنی از لحظه شروع جنگ تا اسارت و تبعات اسارت و جنگ. تقریبا یک تابلوی کوچک درست شده. می.گویم تقریبا.
چرا سهم فضای جنگ بعد از تمام شدن یعنی پرداختن به رزمندگان و خانواده.هایشان اینقدر کم است؟ نه تنها در این مجموعه داستان بلکه بین نویسندگانی که از جنگ می.نویسند؟
اگر سوال شما را درست فهمیده باشم وقتی شما می.گویید سهم خانواده.ها در داستان.ها کم است یعنی سهم زندگی کم است. در حالی که تمام سعی و اهتمام من در داستان نشان دادن نحوه مواجهه خانواده یا فرد ایرانی در بحبوحه جنگ است. فرقی نمی.کند که کجا باشد.
می.خواهم نشان دهم تاثیر و واکنش او براین پدیده چه بوده. به عنوان نمونه در داستان ایستگاه هفت تقابل سه جوان را داریم که با دیدن تصویر سه دختر به کشف تازه.یی از خود و شهر خود می.رسند. و جای خالی جوانی و عاشقی را در زندگی خود می.بیند.
هر چند که این عشق یک عشق خیالی است یا در درخت کلاغ به نوع دیگری علاقه یک مادر را نسبت به دخترش می.بینیم. به گمانم تصوری که خواننده از داستان جنگ دارد و خشونت و تلخی است؛ در حالی که جنگ تماما خشونت و صبغه مردانه ندارد، وجوه دیگری هم دارد که ما باید کشف کنیم مانند داستان باغبان یا داستان.نویسان.
می.خواهید این روایت لحظه.ها کمتر دیده شده و کمتر پرداخته شده جنگ را همچنان در داستان.هایتان ادامه دهید؟
ایده.هایی برای نوشتن دارم. اگر عمری باقی.مانده باشد می.خواهم آنها را عملیاتی کنم. حالا از چه می.نویسم و با چه رویکردی حقیقتا نمی.دانم.
خودم را ملزم به نوشتن می.دانم تا چیز دیگری. ولی خاطرات و گذشته.ام نمی.گذارد زیاد از آنها فاصله بگیرم. نوشتن کم.کم در سال.ها برایم حکم نوعی مسکن را پیدا کرده، انگار با نوشتن به یک آرامشی می.رسم که در چیز دیگری نمی.توانم یا نتوانستم آن را پیدا کنم.
منبع:اعتماد






این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: فان پاتوق]
[مشاهده در: www.funpatogh.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 165]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن