تور لحظه آخری
امروز : سه شنبه ، 6 شهریور 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):ریشه های کفر سه چیز است:حرص و بزرگ منشی نمودن و حسد ورزیدن.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

طراحی کاتالوگ فوری

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

لوله بازکنی تهران

میز جلو مبلی

آراد برندینگ

سایبان ماشین

بهترین وکیل تهران

وکیل کرج

خرید تیشرت مردانه

خرید یخچال خارجی

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ابزار دقیق

خرید ریبون

موسسه خیریه

خرید سی پی کالاف

واردات از چین

سلامتی راحت به دست نمی آید

حرف آخر

دستگاه تصفیه آب صنعتی

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

کپسول پرگابالین

خوب موزیک

کرکره برقی تبریز

خرید نهال سیب سبز

قیمت پنجره دوجداره

سایت ایمالز

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

دیوار سبز

irspeedy

درج اگهی ویژه

ماشین سازان

تعمیرات مک بوک

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1812727098




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

چرخ و فلک سبز


واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: چرخ و فلک سبز
تراش سبز
یکی بود، یکی نبود. یک مداد تراش سبز بود که مدادها را تند و تند می‌تراشید و یک تق شکست، رفت و گوشه‌ی انباری نشست. حالا دیگر مداد تراش سبز بی‌کار بود از تنهایی حوصله‌اش سر رفته بود از اینکه به درد نمی‌خورد دلش گرفته بود. گوشه‌ی انباری یک سوراخ بود. لانه‌ی خاله مورچه ریزه توی آن سوراخ بود. یک روز خاله مورچه ریزه دست کوچول و موچول را گرفت از لانه بیرون برد تا پارکی پیدا کند که بچه‌های قند عسل مثل گلش هوایی بخورند، دلشان باز و لبشان خندان شود. خاله مورچه ریزه دور تا دور انباری را گشت اما نه از گل خبری بود نه از باغچه. کوچول را بغل کرد دست موچول را گرفت راه افتاد تا به لانه‌اش برود که چشمش به مداد تراش سبز افتاد. کوچول گفت: آخ جان یک چرخ و فلک سبز موچول گفت: مامان ریزه سوار چرخ و فلک بشویم؟خاله مورچه ریزه کوچول و موچول را سوار مداد تراش سبز کرد مداد تراش از خوشحالی خندید قل‌قل خورد و چرخید. چرخید و چرخید و چرخ و فلک مورچه‌ها شد. آن شب کوچول و موچول خوابیدند و خواب چرخ و فلک سبز را دیدند. مداد تراش سبز هم خوابید و خواب بچه مورچه‌ها را دید که شاد و خندان بودند. معصومه ضباحمنبع: مجله شاهد کودک





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 783]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن