واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: سفري از جنس رويا در "آنکه دريا ميرود"
فيلم سينمايي "آنکه دريا ميرود" نوشته حبيب احمدزاده به کارگرداني آرش معيريان ميتوانست اثري بيادماندني باشد، اما فيلمنامه اين قابليت را ندارد و همه چيز در فيلم معمولي و قابل پيشبيني است. "آنکه دريا ميرود" که دوشنبه اول مهرماه از شبکه يک پخش شد، قصه سفر است؛ سفر کاظم (هومن سيدي) که بخشي از آن در دنياي واقعي است و بخشي در دنياي خيال. به سبک چنين قصههايي که بر پايه جستجو و سفر شکل ميگيرند، بهانهاي کوچک سفر را شکل ميدهد و در فيلم ديدن دوباره تابلويي که نشاني آبادان را ميدهد کاظم را به گذشته ميبرد.فيلم روايت اين جستجوي ذهني است که براي جذابتر شدن به شکلي نامنظم و به صورت پراکنده روايت ميشود. کاظم در اين سفر دوباره مانند زمان جنگ از حوالي آبادان حرکت ميکند تا به پايان راه برسد. اما اين بار مسير او در بهشت زهرا (س) و با ديدار مزار فرمانده شهيدش به پايان ميرسد.الگوي هميشه جذاب سفر به دليل قابليتهاي دراماتيکي که ايجاد ميکند يکي از قالبهايي است که بسيار از آن استفاده ميشود. در اين قالب ميتوان فضاها و شخصيتها متنوع و متعدد را وارد قصه و از پتانسيل قصهها و شخصيتهاي فرعي براي غنيتر شدن پيکره قصه اصلي استفاده کرد.بخشي از آنچه در "آنکه دريا ميرود" اتفاق ميافتد همين است. سفر کاظم در دنياي مادي و معنوي با قصهها و شخصيتهايي همراه است که قرار است نشانهها و علايمي باشند که مسافر را به جايي که تقدير و سرنوشت ميخواهد و مقرر کرده برساند. بعضي از قصهها در نگاه اول ربط زيادي با ماجراي شرطي که فرمانده (افشين هاشمي) براي کاظم گذاشته ندارد.قصه فرعي دختري که ميخواهد نامزدش را مجبور به ترک شهر جنگزده کند چنين است. نويسنده در روايت موازي دو قصه و موقعيتي که شخصيت اصلي در آن قرار گرفته معادلسازي ميکند. در زمان جنگ هم سفر کاظم به آبادان پر نشانه و رمز است. مثل سفر دوباره او براي تجديد خاطره با روزگار از دست رفته. گويي هر دو سفر مکاشفهاي هستند تا کاظم رازهايي را دريابد.قصه سفر است؛ سفر کاظم (هومن سيدي) که بخشي از آن در دنياي واقعي است و بخشي در دنياي خيال. به سبک چنين قصههايي که بر پايه جستجو و سفر شکل ميگيرند، بهانهاي کوچک سفر را شکل ميدهد و در فيلم ديدن دوباره تابلويي که نشاني آبادان را ميدهد کاظم را به گذشته ميبرد.نويسنده گرچه سعي کرده از کليشههاي روايت قصههاي مبتني بر سفر درست و هوشمندانه استفاده کند اما کمتر توانسته رنگي از خلاقيت به اين قالب آشنا بزند و پاشنه آشيل فيلمنامه "آنکه دريا ميرود" همين است. موقعيتها جذاب و تازه نيست و جهان اثر را از نمونههاي مشابه که کم نيست متمايز نميکند.سالها پيش ابراهيم حاتميکيا در "ديدهبان" و رسول ملاقليپور در "سفر به چزابه" از ساختار مشابه "آنکه دريا ميرود" استفاده کرده بودند. مقايسه سفر تراژيک قهرمان "ديدهبان" با فيلم معيريان نشان ميدهد آنچه چنين قصههايي را جذاب ميکند نزديک شدن به دنياي دروني و خلوت قهرمان است.شخصيتي که طبق قاعده اين فيلمها در اغلب سکانسها تنها مقابل دوربين است و بايد آنقدر پرانرژي و جذاب باشد که بيننده را با خود همراه کند. ديدهبان فيلم گرم و بيادماندني حاتميکيا گرچه ديالوگ محدود دارد، اما آنچنان شخصيتپردازي قابل قبول دارد که مرگ تلخش در پايان قصه به شدت بيننده را متاثر ميکند.زمان و مکان سفر ديدهبان چيزي شبيه کاظم است، اما کاظم نميتواند به شخصيتي دوستداشتني تبديل شود. فيلمنامه اين امکان را به قهرمان نميدهد که قالب انساني بگيرد و ملموس شود. رابطه او با فرمانده پرداخت محدود دارد و براي بيننده روشن نميشود چرا اين رابطه بايد شکل مريد و مرادي داشته باشد و نقش فرمانده در سير و سلوک کاظم چيست.در "سفر به چزابه" ملاقليپور براي روايت قصه مرز واقعيت و رويا را شکسته و جهاني که فيلم تصوير ميکند قابل باور است. سفر علي (مسعود کرامتي) و دوست آهنگسازش به خط مقدم و ديدار با جماعتي که به دنياي زندگان تعلق ندارند به دليل نوع فيلمنامه و روند منطقي و حوادث باورپذير به نظر ميرسد.اما معيريان در "آنکه دريا ميرود" از چنين قابليتهايي که قصه به او داده استفاده نکرده است. مواجهه کاظم امروز با کاظم زمان جنگ ميتوانست نقطه عطف فيلم باشد، اما اين موقعيت جذاب هدر رفته است. "آنکه دريا ميرود" ميتوانست فيلمي بيادماندني باشد، اما فيلمنامه اين قابليت را نداشته و همه چيز معمولي و قابل پيشبيني است.نويسنده و فيلمساز نميتوانند بيننده را غافلگير کنند و از همان زمان که فرمانده با کاظم قرار ميگذارد ميدانيم کاظم به موقع به خط مقدم برنميگردد و اين يعني چيزي براي پنهان کردن نيست. "آنکه دريا ميرود" با بازي هومن سيدي و افشين هاشمي به تهيهکنندگي مهدي همايونفر در جشنواره بيست و پنجم فجر به نمايش درآمد و بدون اکران عمومي از تلويزيون پخش شد.منبع : مهر
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 338]