واضح آرشیو وب فارسی:نیک صالحی:
شخصيتهايي كه تيپ نيستند مراد (برزو ارجمند) در سريال «نون و ريحون» به خواستگاري هردختري كه ميرود در حقيقت بخت آن دختر را باز ميكند و دست آخر بينصيب ميماند، اين بار او براي رسيدن به دختر مورد علاقهاش كه از ديار آذربايجان است، دوست خود را وادار ميكند تا با عزيمت به شهر سرعين اين اتفاق مبارك را به كام خود رقم بزند. برزو ارجمند كه در آثار طنز و جدي مختلفي حاضر شده اين بار نيز شخصيتي نمكين را در نون و ريحون به تصوير ميكشد. وي تمايل چنداني ندارد درباره شخصيت مراد توضيح دهد، اما با روي باز پاسخگوي سوالات ديگرمان ميشود. در ضمن بازي در پروژه «قهوه تلخ» مهران مديري را نيز همزمان با اين مجموعه در دست دارد كه به همين دليل موهاي وسط سرش را تراشيده است و در «نون و ريحون» با يك تكه كلاهگيس گريم متفاوتي پيدا ميكند. او در مقابل تعجب ما كه تصور كردهايم چهره واقعي برزو ارجمند نيز بدون مو است ميخندد و روبه ما ميگويد: «واقعا شما تصور ميكنيد من با اين شكل و شمايل در كوچه و خيابان ظاهر ميشوم.» نون و ريحون، چندمين مجموعهاي است كه در كنار پدرتان به ايفاي نقش ميپردازيد؟ در كنار پدرم بازي در مجموعههاي «نردبام آسمان»، «زير چتر خورشيد» و همين كار سومين همكاريمان محسوب ميشود. در آثار اينچنيني برزو ارجمند حتي اگر صرفا كاراكتري طنز را نيز بازي نكند و يا در موقعيتهاي جدي و خشن ظاهر شود باز هم شيريني خاصي در نوع بازياش ديده ميشود. اين حس آيا به شخصيت دروني شما برميگردد؟ در حقيقت اين نقشها هستند كه شيريني خاصي دارند و من سعي ميكنم اين شيرين بودن را به موازات دستيابي به ويژگيهاي دروني كاراكتر پيدا كنم. ضمن اين كه اين شيريني در زندگي معمول هر آدمي وجود دارد و من سعي ميكنم از آن در جاي مخصوص به خود و در آثار مختلف استفاده كنم و البته بودند نقشهايي كه كاملا جدي از آب درآمدهاند مثل «زمان شوريدگي» (محمدعلي نجفي در سال 1379) يا «ساعت شني»! آيا اين اولين همكاريتان با فرزاد موتمن است؟ بله. البته پيش از اين قرار بود در فيلم سينمايي «هفت پرده» با ايشان همكاري داشته باشم كه به دليل حضور در پروژهاي ديگر و گريمم كه داراي ريش بود نتوانستم در كنار آقاي موتمن حضور يابم. طنز موقعيتي كه در اين كار وجود دارد تا چه حد در بازي شما مشهود است؟ اصولا اتفاقات موجود در كار بايد جدي باشد تا به نظر خندهدار برسد، يعني درست همان چيزي كه در زندگي روزمره اتفاق ميافتد، به همين دليل كار ما صرفا كار كمدي يا طنز نيست، بلكه يك مجموعه اجتماعي شيرين است. كاراكترها نيز حتما بايد در موقعيتهاي جدي قرار بگيرند تا باعث خنده شوند. براي نويسنده نيز ايجاد موقعيتهايي كه تا حدودي از طنز معمول سريالي فاصله بگيرد، سختتر از نمادهايي است كه براي طنزي با تيپگيريهاي فراوان نوشته ميشود. آيا ماندگاري تيپهاي شخصيتي در كار طنز نسبت به طنز موقعيت بيشتر نيست؟ كارهايي كه ماندگار ميشوند بيشتر به قصه ربط دارند. من به عنوان يك بازيگر به تنهايي نميتوانم در ماندگاري يك نقش موثر باشم و اين كار به تلاش جمعي بستگي دارد. گاهي در ماندگاري يك اثر، تكيه كلامها نيز موثرند كه به طور خاص به شخصيتهاي داستان مربوط ميشود... اين آسانترين كاري است كه ميتوان در يك اثر طنز انجام داد. اين موضوع را در زير «آسمان شهر» تجربه كردم. اما در مجموعهاي مثل «پشت كنكوريها» هيچ كدام از شخصيتها تيپيك نبودند، كار نيز طنز صرف نبود، تكهكلام هم در فيلمنامه وجود نداشت، اما با وجود اين به اثري ماندگار تبديل شد. شما و رضا داوودنژاد از پشت كنكوريها به نون و ريحون آمدهايد. فكر ميكنيد در پايان اين مجموعه بيشتر در كدام اثر ماندگار شويد؟ فيلمبرداري «پشت كنكوريها» قبل از ماه مبارك تمام شد، اما اين مجموعه در حالي كه به نگارش درميآيد، تصويربرداري هم ميشود. پس در قياس توليدي نيز با هم فرقهايي دارند. ضمن اين كه آن مجموعه را با 22 قسمت توليد شده پخش كرديم ولي نون و ريحون در زمان پخش تنها 3 قسمت كامل در دست پخش داشت. با اين كه مدت زمان كمي در اختيار داريم با زحماتي كه آقاي موتمن و گروه متحمل ميشوند، مطمئن هستم كه كار بسيار قابل قبولي شده است. در نون و ريحون چالشي كه بين اين چند جوان وجود دارد، آيا از ابتدا در متن قصه به همين صورت آمده بود؟ سيناپس كلي كار از ابتدا به همين شكل بود، اما قصهها قسمت به قسمت نوشته ميشوند و تقريبا تغييراتي در نگارش اعمال ميشود، اما كليت كار از ابتدا بر همين اصل بوده است. قبل از برداشتها چه توافقي بين بازيگران و كارگردان اتفاق ميافتد؟ قبل از هر سكانس با آقاي موتمن درخصوص ديالوگها و بداههگوييها صحبت ميكنيم، چراكه مقابل دوربين هيچ بداههگويي اتفاق نميافتد و اگر چنين تغييراتي از سوي بازيگر در اجراي نقش اتفاق نيفتد مثل اين است كه مخاطب رماني چاپ شده را ميخواند، از طرفي ايده بازيگران براي پردازش نقشها ديد وسيعتري را در اختيار نويسندهها قرار ميدهد. و مهمترين نكتهاي كه در پذيرش نقش مراد داشتيد؟ قصه، قصه جالب و جذابي بود. شخصيت اين 5?جوان به طور كلي بانمك بودند و جاي كار زيادي براي بازيگران گذاشتند و اين در طنز اتفاق مهمي است كه به دنبال پردازش شخصيت رئال باشيم نه تيپسازي! آزاده خواجه نصيري
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: نیک صالحی]
[مشاهده در: www.niksalehi.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 280]