واضح آرشیو وب فارسی:سایت ریسک: خانواده- اگر هنوز تا بهبودي فاصله داريد اميدتان را از دست ندهيد؛ خانواده درماني ميتواند به شما كمك كند.حتما تا بهحال درباره انواع روشهاي درماني مانند درمان با دارو، جراحي، اشعه درماني يا همان راديوتراپي، شيميدرماني، گفتاردرماني و... زياد شنيدهايد اما به بهانه روز خانواده، سراغ روشی رفتهایم که شاید آشنایی زیادی با آن نداشته باشید. خانوادهدرمانی؛ روشی که با آن نهفقط خود شما بلکه خانوادهتان هم در مراجعه به پزشک باید همراهیتان کنند. شايد باورتان نشود اما خانواده درماني از آن روشهايي است كه نهتنها در بيماريهاي روح و روان و مشكلات خانوادگي بلكه در بسياري از بيماريهاي جسمي مزمن مانند سرطان و ناتوانيهاي بدني هم كاربرد دارد. دكتر محمدرضا ايراننژاد - متخصص اعصاب و روان و مدرس دانشگاه - در اینباره توضیح میدهد. خانوادهدرماني چيست؟ در روانپزشكي از روشهاي مختلفي استفاده ميشود. علاوه بر دارودرماني كه همه آن را ميشناسند و وقتي حرف از درمان ميشود آن را در ذهن مجسم ميكنند، رواندرماني فردي به شكلهاي مختلف مانند روششناختي - رفتاري، گروهدرماني، خانواده درماني و حتي هيپنوتيزم هم وجود دارد. از 70 - 60سال گذشته، نهضتهاي مختلفي شكل گرفته كه كمكم از گروهدرماني به سمت خانوادهدرماني هدايت شدهاند. در اينباره تحقيقات زيادي انجام شده تا اينكه در اواسط دهه1950، خانوادهدرماني شكل گرفت كه اغلب روانپزشكان هم اين روش را بهكار ميگيرند. در خانوادهدرماني، اين خانواده است كه در روند درمان درگير ميشود؛ برخلاف بسياري روشهاي درماني ديگر كه فقط بيمار دخالت داده ميشود. درگیر شدن خانواده چه فایدهای برای بیمار دارد؟ اين روش به افراد خانواده كمك ميكند كه روابط بيمارگونه بين خود را بشناسند و آن را اصلاح كنند. اين نوع درمان بر اين اساس طراحي شده كه وقتي مشكلي در خانواده ايجاد ميشود، افراد بيمار نيستند بلكه رابطه بين افراد بيمار است. بنابراين و براي حل مشكل، اين رابطه بيمارگونه بايد درمان و اصلاح شود؛ حالا ممكن است رابطه بين والدين و فرزندان باشد يا بين 2 همسر. طور ديگري هم ميتوانيم بگوييم؛ بيماري يكي ازاعضاي خانواده ممكن است نشانه وجود يك مشكل بزرگتر در خانواده باشد. مثلا اگر يك نوجوان در خانوادهاي دچار افسردگي است، ممكن است بيمار بودن رابطه او با والديناش علت اين افسردگي باشد. بنابراين درمان اين عضو خانواده كه بهعنوان بيمار شناخته شده، مثل اين است كه فقط علامت بيماري را درمان كنيم نه خود بيماري را. در اين حالت اگر تنها فرد درمان شود و نه خانواده، ممكن است بعد از مدتي بيماري دوباره برگردد؛ حالا يا در همان فرد يا در عضو ديگري از خانواده و اين سيكل معيوب همچنان ادامه پيدا خواهد كرد. پس شما برای درمان بیماری فرد، به میان خانوادهاش میرویـد و وارد مســائل خانوادگیاش میشوید؛ درست است؟ در خانوادهدرماني معمولا كل خانواده در جلسات درمان حضور دارند. اين توصيه را ما به همه بيماران ميكنيم اما بعضي از آنها ممكن است خودشان يا خانوادهشان نپذيرند و ترجيح بدهند كه فقط جلسات انفرادي داشته باشند. در هر حال در اين جلسات، هر عضو خانواده ميتواند افكار و احساسات خود را تا جايي كه دلش بخواهد بيان كند و توانايي خود براي حل مشكل را بسنجد. طي اين جلسات، درمانگر، نقشها، قوانين و الگوهاي رفتاري كه با هم متعارض بوده و ايجاد مشكل كردهاند را بيرون ميكشد. در اين ميان نهتنها نقاط ضعف (مانند عدم اعتماد بين افراد) شناخته ميشود بلكه حتي خود اعضاي خانواده ميتوانند نقاط قوت خود را بشناسند؛ مثلا بدانند كه توانايي حمايت از ديگري را دارند. این حمایت بیشتر، میتواند به درمان بیماری فرد کمک خیلی زیادی برساند. چطور میتوان با وارد کردن خانواده به فرایند درمان یک فرد، به بهبود او کمک کرد؟ مثلا در همين مورد افسردگي فرزند خانواده؟ فرض کنید پسر بزرگ خانواده دچار افسردگي است اما خانواده متوجه علت اين افسردگي نيست و با اينكه خيلي نگران اوست، نميداند چگونه ميتواند به حل بيماري كمك كند؛ وقتي هم كه با هم صحبت ميكنند، نهتنها نميتوانند تصميمي بگيرند بلكه گفتوگو به دعوا تبديل شده و احساسات افراد هم جريحهدار ميشود و در نتيجه فاصله بين آنها زيادتر ميشود. در خانوادهدرماني به نظرات افراد جهت داده ميشود و به خانواده كمك ميشود كه خودشان بدون ايجاد شكاف، راهحل بدهند و با ايجاد تغييراتي كه خودشان پيشنهاد دادهاند، مشكل را حل كنند. اين روش در چه بيماريهايي کاربرد دارد؟ ما معتقديم هرچه عملكرد خانواده بهتر باشد، سطح استرس فرد بيمار در رابطه با بيمارياش كمتر ميشود. خانوادهدرماني، هم عملكرد خانواده را اصلاح ميكند، هم نقش آموزشي دارد و هم نقش حمايتي؛ بنابراين در بسياري از بيماريها و انواع خانوادهها قابل استفاده است؛ مثلا در اختلافات بين زن و شوهرها، مشكلات رفتاري كودك يا مشكلات مدرسهاش، ناسازگاري خواهر و برادرها، مشكلات روحي يك فرد خانواده بهخصوص در موارد مزمن مانند اعتياد، اختلال دوقطبي و افسردگي شديد، وسواس، فوبيا (ترسها)، اختلالات شخصيتي مثل پارانوئيدها (بدبيني بيمارگونه) و شخصيت ضداجتماعي، اختلال در خوردن مثل بياشتهايي عصبي (آنوركسيا) و حتي مشكلات جسمي مزمن مثل سرطان و آسم. حتي در درمان مواردي مثل استرس شغلي، مشكلات اقتصادي، سوگ از دست دادن عزيزان، شبادراري، لكنت زبان كودك و مشكلات سايكو سوماتيك هم كاربرد دارد؛ البته خانوادهدرماني در كنار دارودرماني و بقيه روشهاي درمان انجام ميشود و جاي روشهاي ديگر درمان را نميگيرد. پس با دادن دارو به بیماران مخالف نیستید؟ البته که مخالف نیستم. در بیشتر بیماریها، دارودرمانی جزء مهمی از درمان است؛ مثلا بيماري كه شيزوفرني دارد بايد روند درمان انفرادي خود را داشته باشد؛ هم دارويش را بخورد و هم بهطور فردي رواندرماني شود اما خانوادهدرماني هم در كنار ساير درمانها به خانواده كمك ميكند كه از عهده كنار آمدن با بيمار و حمايت او برآمده و جلوي عود بيماري را در فرد بيمار بگيرند. دارو بهتنهايي ميتواند حملات بيماري را كنترل كند اما خانوادهدرماني زمينههاي بروز آن بيماري را كنترل ميكند تا بيماري بهراحتي بروز يا عود نكند چون بيماريهاي اعصاب و روان اكثرا از نظر توانايي كاري و اجتماعي فلجكننده و آزاردهنده هستند؛ مگر اينكه حمايت خانواده به گونهاي باشد كه جلوي اين اتفاق (ناتواني ناشي از بيماري) را بگيرد؛ البته خانوادهدرماني فقط براي درمان نيست؛ خيلي اوقات لازم است براي پيشگيري هم استفاده شود اما متاسفانه اين قضيه در جامعه ما خيلي رايج نيست و اغلب خانوادهها بعد از اينكه كار بهجاي باريك ميكشد، مراجعه ميكنند. گاهي هم مراجع قانوني آنها را وادار به مراجعه ميكنند؛ مثل زن و شوهرهايي كه تصميم به طلاق ميگيرند.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سایت ریسک]
[مشاهده در: www.ri3k.eu]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 283]