تور لحظه آخری
امروز : دوشنبه ، 17 دی 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):شادی مومن در رخسار او و اندوهش در دل است.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

اجاره سند در شیراز

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

دوره آموزش باریستا

مهاجرت به آلمان

بورس کارتریج پرینتر در تهران

تشریفات روناک

نوار اخطار زرد رنگ

ثبت شرکت فوری

خودارزیابی چیست

فروشگاه مخازن پلی اتیلن

قیمت و خرید تخت برقی پزشکی

کلینیک زخم تهران

خرید بیت کوین

خرید شب یلدا

پرچم تشریفات با کیفیت بالا و قیمت ارزان

کاشت ابرو طبیعی

پرواز از نگاه دکتر ماکان آریا پارسا

پارتیشن شیشه ای اداری

اقامت یونان

خرید غذای گربه

رزرو هتل خارجی

تولید کننده تخت زیبایی

مشاوره تخصصی تولید محتوا

سی پی کالاف

دوره باریستا فنی حرفه ای

چاکرا

استند تسلیت

تور بالی نوروز 1404

سوالات لو رفته آیین نامه اصلی

کلینیک دندانپزشکی سعادت آباد

پی ال سی زیمنس

دکتر علی پرند فوق تخصص جراحی پلاستیک

تجهیزات و دستگاه های کلینیک زیبایی

تعمیر سرووموتور

تحصیل پزشکی در چین

مجله سلامت و پزشکی

تریلی چادری

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1851468929




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

فرزند كعبه


واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: فرزند كعبه
امام علي عليه السلام
تا بر شد از نيام فلق برق خنجرش برچيد شب ز دشت و دمن، تيغ چادرش‏ بر تارك ستيغ بر آمد شعاع صبح‏ چونان پر خروس ز سيمينه مغفرش‏ موجى بر آمد از ز بر كوه زرفشان پاشيد بر كران افق زرّ احمرش‏ جيب افق، زرنگ شفق لاله گونه شد بر آن نثار آمده بس درّ و گوهرش‏ نقّاش صنع از قلم زرنگار ريخت شنگرف سوده در خط ديباج اخضرش‏ مشّاطه سحر به دو صد رنگ دلپذير آراست باغ و راغ بدست فسونگرش‏ پيك نسيم سر خوش و دلكش وزيد و داشت داروى جان ز رائحه مشك و عنبرش‏ آهسته پر كشيد به آغوش شاخسار تا كودك شكوفه نلغزد ز بسترش‏ وا كرد چشم نرگس شهلا به بوسه‏اى گلخنده زد ز عاطفت مهر پرورش‏ خورشيد كم كم از افق دشتهاى دور بر شد چنانكه كوه و دمن شد مسخّرش‏ پرتو فشاند بر سر هر كاخ و كومه‏اى آفاق زنده گشت ز چهر منوّرش‏ بر زد علم به پهنه گسترده زمين‏ تسليم شد كران به كران در برابرش‏ تا بسترد ز روى زمين زنگ تيرگى صد آبشار نور فرو ريخت بر سرش‏ تا چهر باختر برهد از ظلام شب‏ قنديل آفتاب بر آمد ز خاورش‏ ظلمت زدوده گشت ز سيماى روشنش دهشت ربوده گشت ز رخسار عنبرش‏ آمد فراز مكّه و تا نقش كعبه ديد انبوه زر فشانده به هر كوى و معبرش‏ بيدار گشت مكّه، ديارى كه سالها بد خفته و نبود به سر ذوق ديگرش‏ بگشوده گشت پنجره‏ها يك بيك بصبح‏ تا نور آفتاب بتابد به منظرش‏ خلقى برون شد از در هر آشيانه‏اى هر كس به كار سازى رزق مقدّرش‏ آن يك به كوى آمد و آن يك به كارگاه‏ آن يك به ذوق آمد و آن يك به متجرش‏ جمعى روان شدند سوى كعبه كز نياز بوسند خاك پايگه آسمان فرش‏ بد كعبه در ميانه آن شهر يادگار از دوره خليل و سماعيل و هاجرش‏ با چار ركن مهم استاده سرفراز حصنى كه هست قائمه هفت كشورش‏ گوئى به انتظار كسى بود آن سراى تا آيد و چو جان بنشاند به مصدرش‏ ناگه در آن حريم مهين بانوئى كريم‏ پيدا شد و كرامت پيدا ز منظرش‏ او بانوئى ز جمله نكويان دهر بود ناديده چشم عالم از آن نكوترش‏ حجب و وقار بود بر اندام زينتش‏ قدس و عفاف بود به رخسار زيورش‏ اندر قريش پاك زنى بود مردوار بو طالب بزرگ پسنديده شوهرش‏ از خاندان هاشم و زدوده خليل‏ زيبنده بانوئى و برازنده همسرش‏ مى‏خواست كردگار كزين خاندان پاك نخلى بر آورد شرف و مردمى برش‏ مى‏خواست كردگار كزين زوج مهر زاد طفلى به عرصه آرد تابنده اخترش‏ مى‏خواست كردگار كزين دودمان پاك مردى بپاى دارد چون كوه پيكرش‏ مى‏خواست كردگار فرازنده مهترى‏ كزان به روزگار نجويند بهترش‏ مى‏خواست كردگار كه ميراث عدل و داد بخشد به داده خواه‏ترين دادگسترش‏ مى‏خواست كردگار ز دامان فاطمه‏ زوجى براى فاطمه بانوى محشرش‏ مى‏خواست كردگار يكى بحر گسترد تا موج خيزد از دل در خون شناورش‏ مى‏خواست كردگار بر آرد برادرى‏ آب آور برادر و غمخوار خواهرش‏ مى‏خواست كردگار يكى خواهر آورد تا بر كشد به دوش لواى برادرش‏ مى‏خواست كردگار كه در دشت كربلا گلبوته‏ها ببيند و گلهاى پر پرش‏ مى‏خواست كردگار يكى طرفه قهرمان تا جاودانه باشد يار پيمبرش‏ بازو چو بر گشايد بر بازوى ستم‏ بازوى او گشايد با روى چنبرش‏ اندر مصاف كفر چو شمشير بركشد بنيان كفر بر كند و عمر و عنترش‏ و اندر بر جماعت مسكين و دردمند سيلاب اشك بارد از ديده ترش‏ گاهى يتيم را بنوازد چونان پدر گاهى صغير را به عطوفت چو مادرش‏ زهرى به كام دشمن و شهدى بكام دوست‏ كاين طرفه را بنام بخوانند حيدرش‏ طفلى چنان كه قافيه سازان روزگار وامانده‏اند در بر طبع سخنورش‏ طفلى چنانكه ديده بينندگان نديد مانند او به عرصه محراب و منبرش‏ طفلى چنانكه رايت اسلام از او بلند كوتاه دست ظلم ز عزم توانگرش‏ توفنده همچو رعد به پيكار دشمنان‏ لرزنده همچو بيد به نزديك داورش‏ دستيش بهر كوشش و هنگامه و نبرد دستى پى حمايت مظلوم و مضطرش‏ دستيش بهر بخشش و انفاق و التيام‏ و ز بهر انتقام برون دست ديگرش‏ دستيش بهر چاره و درمان دردمند دست دگر به قبضه شمشير و خنجرش‏ دستى به پايمردى از پافتادگان‏ دستى به پاسدارى اسلام و دفترش‏ دستيش بر پرستش و پيمان و پاس حق دستيش بر ستيزش بتخواه و بتگرش‏ دستى بسوى خالق و دستى بسوى خلق‏ دستى پى نوازش و دستى به كيفرش‏ دستى بسوى تيره گردنكشان دراز دستى بسوى ميثم و عمّار و بوذرش‏ با اين دو دست و بازوى مردانه‏ ديگر كراست نام يد اللّه فراخورش‏ چشمش بدان سراى كه تا صاحب سراى آيد به پيشباز و بخواند به محضرش‏ آن روز ميهمان خدا بود فاطمه‏ يا للعجب كه خانه فرو بسته بد درش‏ او را وديعه‏اى ز خدا بود در مشيم مى‏خواست تا وديعه نهد در برابرش‏ لختى به انتظار به گرد حرم گذشت‏ سوزنده از شراره آزرم پيكرش‏ ناگه ز سوى خانه يكى ايزدى خروش بنواخت گوش خلق ز مضراب تندرش‏ پهلو شكافت خانه و شد معبرى پديد خانه خداى، فاطمه را خواند در برش‏ و آنگه بهم بر آمد آن سهمگين شكاف آنسان كه هيچ ديده نيارست باورش‏ بعد از سه روز باز پديد آمد آن شكاف‏ چونان صدف ز سينه بر او درّ گوهرش‏ بنهاد گام فاطمه بيرون از آن سراى شادان ز ميزبانى دادار اكبرش‏ اندر مطاف خانه بديدند جمله خلق‏ طفلى چو ماه‏پاره در آغوش مادرش‏ طفلى چنانكه مادر هستى نپرورد ديگر چو او به دايره مرد پرورش‏ طفلى چنانكه خامه صورتگر خيال‏ آنسان كه نقش اوست نيارد مصوّرش‏ خواهم مديح گفتن فرزند كعبه را باشد كه را مديح يد اللّه ميسرش‏ آنرا كه زيب قامت او «هل اتى» بود آنرا كه هست افسر «لولاك» بر سرش‏ آنرا كه در مجاهدت و طاعت و سخى ايزد ستوده است به قرآن مكرّرش‏ آنرا كه گر نزاد همى مادر زمان‏ هستى عقيم بود ز پورى دلاورش‏ آنرا كه تا نهال مساوات بر دهد آتش نهاد در كف اعمى برادرش‏ من چون مديح گويم آنرا كه در نبرد مردان روزگار بخواندند صفدرش‏ من چون مديح گويم آنرا كه در نماز بخشود بر فقير نگين به آورش‏ من چون مديح گويم آنرا كه مصطفى‏ بگزيد بهر فاطمه شايسته دخترش‏ من چون مديح گويم آن يكّه مرد را كز رزم بر نتافت عنان تك آورش‏ من چون مديح گويم آنرا كه در غدير بنشاند كردگار بجاى پيمبرش‏ گويندگان سروده‏اند بسيار جامه‏ها از من چنان نيايد ستودن ايدرش‏ من اين سخن سرودم و شرمنده‏ام ز خويش‏ كز قطره كمترم بر پهناى كوثرش‏ باشد كه در شمار مرا توشه آورد يك ذره از غبار قدمهاى قنبرش‏ گفتم من اين قصيده به معيار آنكه گفت‏ «صبح از حمايل سحر آهيخت خنجرش»حميد سبزواري





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 421]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن