تور لحظه آخری
امروز : شنبه ، 24 شهریور 1403    احادیث و روایات:  امام محمد باقر(ع):كار خير و صدقه، فقر را مى‏بَرند، بر عمر مى‏افزايند و هفتاد مرگ بد را از صاحب...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1815479126




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

یکی از هردنبیل ترین زمان ها!


واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: یکی از هردمبیل ترین زمان ها!
آقامحمد خان قاجار
محمد وقتی به دنیا آمد، پدرش- محمدحسن- رئیس قبیله قاجار بود که در گرگان بساط پهن کرده بودند. از قضا آن موقع یکی از هردمبیل ترین زمان ها در تاریخ ایران بود. محمدحسن از یک طرف با عادل خان افشاری- برادر نادرشاه- گیس کشی داشت و از طرف دیگر، یقه کریم خان زند را گرفته بود؛ البته عادل خان و کریم خان هم سایه یکدیگر را با تیر می زدند. در این هاگیر و واگیر، محمدحسین توسط لشکر کریم خان کشته شد و محمد گیر عادل خان افتاد- گفتیم که اوضاع هردمبیل بوده-؛ عادل هم که می خواست نسل قاجار را کنترل کند  و بعد براندازد، به طور دردآوری یک نقطه از قاف آقامحمدخان کم کرد و او را فرستاد پیش کریم خان در شیراز تا او للگی محمدخان را بکند. اینجوری آقای دو نقطه شد آغای یک نقطه. کریم خان مدتی بعد مرد و چون خاندان زند چشم نداشتند همدیگر را ببینند افتادند به جان هم. آغامحمدخان هم که عقلش رسیده بود فلنگ را بست و رفت وسط قبیله خودشان و هرجا نشست از در رفتن زهوار زندها گفت و گفت الان بهترین موقع است که اسم خودمان را وارد تاریخ کنیم. سپاه قاجار به فرماندهی آغامحمدخان به شیراز رسید تا لطفعلی خان زند را که از بد روزگار آخرین حاکم زندیه بود اما خودش خبر نداشت، خلاص کند. آغامحمدخان بالاخره لطفعلی را در کرمان گیر آورد، چشم هایش را درآورد، بعد دست و پاهایش را برید و چون دیگر چیز قابل ذکری از او نمانده بود، فرستادش پیش کریم خان آن دنیا. آغامحمدخان بعد رفت گرجستان و شورش آنجا را آن قدر خفن خواباند که کسی زنده نماند تا نفس بکشد. او بعد به تهران آمد و اینجا را پایتخت کرد، سپس بلند شد و رفت خراسان تا به خاطر انداختن یک نقطه از اسمش در عنفوان کودکی توسط آنها، حالی اساسی به شان بدهد که داد. آغامحمدخان که حالا اولین شاه قاجار هم شده بود، دوباره عزم سفر گرجستان کرد تا ببیند کسی زنده مانده یا نه اما بین راه تکه ای که به اطرافیان اش انداخت، تو این مایه ها بود که «فردا پدر همه تون رو درمی آرم». اطرافیان هم که از در آوردن پدرشان به لرزه افتاده بودند، شب ریختند توی چادر او و کشتندش. این طوری آغامحمد به خاطر یک تکه انداختن مرد و چون کمبود نقطه داشت، برادرزاده اش- فتحعلی- جای او نشست و ایران را به باد داد.  منبع: همشهری جوان





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 352]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن