واضح آرشیو وب فارسی:عصر ایران: حسین شریعتمداری: "ل- ک"، "ع- ع"، "س- ح" بدیهی است که منظور آقای خاتمی از اصلاحات، کنار گذاشتن ارزش های اسلامی و جاده صاف کنی برای آمریکا و متحدانش نیست. هرچند در مواردی بی آنکه بخواهد یا متوجه باشد، به جاده صاف کن ها میدان داده است. حسین شریعتمداری در ستون یادداشت روز کیهان در مطلبی با تیتر "این فلان ها و آن بهمان ها" نوشت: «باید به این نکته توجه داشته باشیم که جامعه ما هنوز که هنوز است متدین است و جامعه دینی است. جامعه ای که هم به لحاظ عقیدتی، احساسی و عاطفی و هم به لحاظ عملی دلمشغول دین و مذهب است و از سوی دیگر وقتی قصد داریم تا موجودی را تعلیم و تربیت کنیم و به مجرای خاص سوق دهیم، باید میزان فهم و قبول مخاطب را در نظر بگیریم و چون مخاطبان ما مسلمان هستند، طبعاً باید با آنها با ترمینولوژی دینی سخن گفت... به حدی که به نظرم می آید اگر کسانی باطناً لائیک و غیردینی هستند باید تا حد فراوانی مثل روشنفکران دینی و با ترمینولوژی روشنفکران دینی سخن بگویند، و الا توفیق و کارآیی نخواهند داشت.» آقای «م-ک» که اینگونه به برخی از مدعیان اصلاحات درس نفاق می دهد و به آنها توصیه می کند، زبان به کام بکشند و مخالفت و ضدیت خود با اسلام را آشکار نکنند، یکی از مدعیان اصلاحات و از طرفداران سینه چاک آقای خاتمی است که این روزها به ایشان اصرار می ورزد «برای نجات کشور از شرایط کنونی» و «به خاطر دفاع از آزادی و دموکراسی» وارد میدان شده و نامزدی خود برای انتخابات ریاست جمهوری دهم را اعلام کند... آقای «م-ک» انکار نمی کند که منافق است و زبان و قلمی متفاوت با هویت واقعی خود دارد... به یقین آقای خاتمی با او فرق دارد. خاتمی هرچه هست و هر دیدگاه و سلیقه ای که دارد، در حلقه مخالفان و دشمنان اسلام و انقلاب نیست، اگرچه برخی از دیدگاههای اسلامی و انقلابی او با آموزه های اسلام و امام همخوانی چندانی ندارد. «مشکل اصلی ما اصلاح طلبان و مانع دموکراسی در کشورمان این است که در ایران خدا نمرده و هنوز زنده است»! آقای «ع-ع»- با آقای عباس عبدی اشتباه نشود- که با خیال راحت سفره دل خود را نزد یک نشریه اروپایی باز کرده و اعتقاد مردم ایران به خداوند تبارک و تعالی را مشکل اصلی اصلاحات و مانع بزرگ دموکراسی می داند کیست؟ او، یکی از مدعیان اصلاحات و از جمله کسانی است که این روزها برای کاندیداتوری آقای خاتمی یقه چاک می دهد و رگ گردن سیخ می کند که آقای خاتمی به خاطر نجات ایران باید قدم به میدان بگذارد و با غلبه بر تردیدها، مردم را از فاجعه- بخوانید اعتقاد به خدا و اسلام و مقاومت در برابر غارتگران بین المللی- برهاند! آقای «ع-ع» مفهوم واقعی «اصلاحات» را دور شدن مردم از اعتقاد به خدا و کناره گرفتن آنان از باورهای دینی می داند... اما، صدالبته که جناب خاتمی اینگونه نیست. چه کسی می تواند در خدا دوستی خاتمی تردید کند، اگرچه به اعتقاد نگارنده برخی از مواضع ایشان بی آن که خود بداند یا بخواهد، خداپسندانه نیست! «ترجیح می دهم درباره خاتمی صحبت نکنم مبادا که به او بربخورد. او با ما تفاوت داشت. خاتمی روحانی بود و گروه خونی اش بیشتر به مجمع روحانیون می خورد. حزب مشارکت ما هم با مجمع خیلی فرق دارد. هرچند خاتمی در بین اعضای مجمع بهترین است. مجمع روحانیون برترین خیلی دارد. ما از ابتدا می دانستیم خاتمی با ما فرق دارد. بین اجزای سیستم فکری او سازگاری وجود ندارد.» آقای «س-ح» این سخنان را اواخر خردادماه 84 در یک مصاحبه بیان کرده است، او همان کسی است که برای اولین بار در روزنامه خود خاتمی را با گورباچف مقایسه کرد و نوشت، اگر خاتمی در پیشبرد اصلاحات بیش از این تسامح به خرج دهد باید جای او را با شخصی شبیه یلتسین عوض کنیم. این نظریه متعلق به آقای «س-ح» نبود. دو هفته پیش از آن، خانم گیل لاپیداس، متخصص امور شوروی سابق در کنفرانس «آینده ایران» که در دانشگاه استنفورد آمریکا تشکیل شده بود خطاب به حاضران گفته بود. خاتمی شبیه گورباچف است که می خواهد اصلاحات را همراه با حفظ ارزش ها دنبال کند و حال آن که اصلاحات با ارزش های دینی همخوانی ندارد. گیل لاپیداس در آن همایش گفته بود، تنها راه این است که اصلاح طلبان ایران، جای خاتمی را با یک «یلتسین» عوض کنند، تا بدون دغدغه دینی، جنبش اصلاحات! را ادامه بدهد... آقای «س-ح» یکی از مدعیان اصلاحات است. او این روزها با همه توان خواستار نامزدی آقای خاتمی در انتخابات دهم ریاست جمهوری است او که روحانی بودن آقای خاتمی را نشانه همخون نبودن او با اصلاحات می دانست، امروزه از روحانی بودن خاتمی به عنوان یک امتیاز یاد می کند و برای نجات کشور از دست اصولگرایان-بخوانید نجات آمریکا از استقامت اصولگرایان- خاتمی را ترغیب به کاندیدا شدن می کند. بدیهی است که منظور آقای خاتمی از اصلاحات، کنار گذاشتن ارزش های اسلامی و جاده صاف کنی برای آمریکا و متحدانش نیست. هرچند در مواردی بی آنکه بخواهد یا متوجه باشد، به جاده صاف کن ها میدان داده است. آقای فلان که شهادت را خشونت طلبی می دانست! آقای بهمان که اسلام را عامل عقب افتادگی معرفی می کرد، آقای... آقای... و دهها فلان و بهمان دیگر از همین قماش امروزه در صف حامیان سینه چاک نامزدی آقای خاتمی هستند و آقای خاتمی به یقین با هیچکدام از آنها همدل نیست، اگرچه خاتمی ناهمدل با این طیف، بارها-البته و انشاءالله ناخودآگاه- همراهی کرده است... این موارد و دهها نمونه مستند دیگر - که شرح همه آنها مثنوی هفتاد من کاغذ است و مجال دیگری می طلبد- از یکسو نشان دهنده چرایی حمایت دشمنان بیرونی از نامزد اصلی اصلاح طلبان است و از سوی دیگر علت مخالفت طرفداران اسلام و انقلاب و مردم دوستان این مرز و بوم با ریاست جمهوری آقای خاتمی را می نمایاند. و اما، جریانات به ظاهر سینه چاک آقای خاتمی یعنی همان فلان فلان ها و بهمان بهمان ها- و نه همه آنها- برای سرپوش نهادن بر این واقعیت ساز جدیدی کوک کرده و ناشیانه در این شیپور فریب می دمند که اصولگرایان یعنی پیروان گفتمان امام و انقلاب و توده های وفادار به اسلام و نظام، از کاندیدا شدن خاتمی وحشت دارند!! و این روزها اظهارنظر برادری که در دلسوزی و انقلابی بودن او تردیدی نیست ولی کمترین نقشی در تصمیم سازی اصولگرایان ندارد را بهانه ای برای تبلیغ ترفند یاد شده کرده اند این در حالی است که اصولگرایان بدون استثناء آقای خاتمی را در صورت کاندیداتوری بازنده انتخابات می دانند و البته درباره حضور و رقابت خاتمی دو نظر متفاوت دارند. بسیاری از اصولگرایان به شدت از حضور خاتمی در انتخابات استقبال می کنند و با توجه به شکست قطعی ایشان، حضور وی را برای «وزن کشی» اصلاح طلبان و آشکار شدن بیش از پیش بی اعتمادی مردم به این جبهه ضروری تلقی می کنند. و اما برخی دیگر از اصولگرایان، با اشاره به شخصیت آقای خاتمی و با توجه به سوءاستفاده طیف بدنام- و سابق الذکر- از ایشان، حاضر به شکسته شدن شخصیت آقای خاتمی نیستند و از سر دلسوزی برای ایشان ترجیح می دهند خاتمی همان رئیس جمهور دو دوره سابق باقی بماند و سابقه شکست و ناکامی در انتخابات دهم ریاست جمهوری در کارنامه ایشان نباشد. و بالاخره در این باره- و فقط در این باره- دو نکته دیگر نیز گفتنی است اول آن که وقتی آمریکا و متحدانش با بهره گیری از همه توان و هزینه کردن سرمایه های هنگفت و کلان از تغییر ساختار نظام اسلامی و تبدیل آن به نظام دلخواه خود درمانده و ناتوان بوده و هستند، بدیهی است که آرزوی ساختارشکنی مدعیان اصلاحات فقط خنده دار است! چه رسد به آن که برای اصولگرایان ترسناک باشد! و نکته دوم پیشنهادی است به آقای خاتمی. و آن، این که مگر حضرتعالی در هویت ضدانقلابی و غیردینی برخی از مدعیان سینه چاک خود شک دارید؟ اگر ندارید- که با توجه به شواهد و اسناد فراوان موجود نباید کمترین تردیدی داشته باشید- چرا به صراحت با آنها مرزبندی نمی کنید؟! خیروصلاح شما در آن است که چنانچه قصد کاندیداتوری دارید با یک مرزبندی صریح و روشن حساب خود را از این فلان ها و آن بهمان ها جدا کنید.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: عصر ایران]
[مشاهده در: www.asriran.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 387]