واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: در حاشيه ،به جاي متنتوصيههايي براي ازدواج موفق (13)
براي خواندن مقاله قبل اينجا کليک کنيد !در مقاله ي قبل به بررسي مکانيسم دفاعي " فرافکني " پرداختيم . در اين مقاله مکانيسم هاي دفاعي ديگر مثل :«خيالبافي»، «جابه جايي» و «دليل تراشي» را مورد بررسي قرار مي دهيم : دليل تراشيدر مکانيسم دليل تراشي ما معمولا از ميان مجموعه عللي که رفتار ما را موجب شدهاند، قابل قبولترين و پسنديدهترين آنها را انتخاب و بيان ميکنيم. بدين صورت که ما اغلب در اثر محرکهايي نامعلومي کاري را انجام ميدهيم، اما بعدا دليل يا دلايلي را براي انجام دادن آن ذکر ميکنيم که از واقعيت به دور است. زيرا ميخواهيم، نشان دهيم که طرز رفتار ما نتيجه ي تفکر و آگاهي بوده است. مانند دانشآموزي که درس نميخواند و ميگويد اگر بيشتر از اين بخوانم چشمانم ضعيف ميشود. ميتوان گفت دليل تراشي شايعترين مکانيسم دفاعي در زندگي عادي است. به قدري اين مکانيسم رواج دارد، که نميتوان آن را يک عمل استثنايي به حساب آورد. تقريبا همه ما اين تمايل را داريم که براي توجيه کارهايي که انجام دادهايم يا کارهايي که انجام ندادهايم نوعي دليل و بهانههاي قابل بياوريم. جابه جايي يکي از مکانيسمهاي دفاعي ديگر که ميتواند در زندگي مشترک ايجاد مشکل نمايد ، مکانيسم «جابه جايي» است. گاهي فشارها و اضطرابها و تنشهاي افراد به جاي اينکه موضوع اصلي را هدف قرار دهند به چيزهاي ديگري منتقل ميشوند. براي مثال :مردي که از همسر خود ناراحت است، ظروف را ميشکند و به در و ديوار لگد ميزند. و يا خانمي که از دست شوهرش ناراحت ميشود، فرزندش را کتک ميزند.مکانيسم دفاعي جا به جايي، موجب ميشود که اضطرابها و دلنگرانيها از علت توليدکننده آنها جدا شوند و به چيز ديگري که در اصل هيچ رابطهاي با آن ندارد منتقل شوند. خيالبافي«خيالبافي»، نيز يکي ديگر از مکانيسمهاي دفاعي است. برخي افراد که نميتوانند با واقعيت سازگاري مناسب داشته باشند ، عنان اختيار را به دست خواب و خيال ميسپارند. بدين ترتيب که وقتي نيازهاي آنها به شيوه مستقيم و به موقع ارضاء نميشود، براي حل تنشهاي حاصل از اين ناکاميها، به خيالبافي روي ميآورند ، تا با خلق تصاوير ذهني، آنها را بطور سمبليک جبران کنند . انسان در حالت خيالبافي کمبودهاي زندگيش را جبران ميکند. دنيا را آنگونه که دوست دارد بنا مينمايد و قصرهاي طلايي ميسازد و در ذهنش زندگي دوست داشتني و سراسر مهر را به تصوير ميکشد. افرادي که تخيلانشان زياد است هر چند که در عالم خيال تنشهاي درونيشان موقتا کاهش مييابد و لحظاتي تشفي خاطر پيدا ميکنند، ولي بعد از تخيلات به طور ناخودآگاه عصبي ميشوند، حواسشان مختل ميگردد و دچار تشتت افکار ميشوند. افرادي که با تصاوير زندگي ميکنند از واقعيت زندگي دور ميشوند و به جاي اينکه «در متن» زندگي باشند در «حاشيه» دنبال جاي خالي براي خود ميگردند. اينگونه افراد ذهنيت تصويري دارند نه ذهنيت واقعي، براي مثال اتفاقي در مدت يک دقيقه يا ده دقيقه براي آنها ميافتد ، ولي روزها و ماهها به همان يک دقيقه يا ده دقيقه فکر ميکنند. واقعيت قضيه يک دقيقه بوده، يا ده دقيقه بوده ، ولي زماني که افراد مدتها آن را در ذهنشان مجسم ميکنند، ديگر واقعيت نيست، بلکه تصوير واقعيت است. اينگونه است که خيال بافي ، تفکر انسان را از مسائل مهم و با ارزش باز ميدارد. براي مثال فردي ميخواهد، در دو هفته آينده در يک مجلس شرکت کند، از حالا تا دو هفته آينده فکر ميکند چگونه بروم؟ پس از آنکه روز موعود فرا رسيد و در آن مجلس شرکت کرد، ساعتها و روزها نيز به اتفاقات آن مجلس فکر ميکند. يعني هويت فکري اين افراد صرفا مشتي از تصاوير است که با تعبير و تفسيرهاي ذهني همراه هست. مصفا، (1371) ميگويد: «روابط و قضاياي اجتماعي دو بعد دارند: يکي واقعيت آنهاست، ديگري سايهاي که به صورت تعبير و تفسير به واقعيتها چسبيدهاند. آنچه که انسان را از درون راحت و آرام ميکند اين است که بتواند خودش را از شر اين سايهها خلاصه کند، نه از واقعيتها. انسان ميتواند در واقعيت روابط اجتماعي، باشد ولي نسبت به آن سايهها بياعتنا باقي بماند». به هر حال انسان بايد از درگيري با اين بازيهاي اجتماعي رها شود، از سايهها، از تخيلات از تعبيرهاي ذهني، که وسعت عجيبي دارند و در تمام ابعاد وجودي انسان اثر مخرب باقي ميگذارد. بهترين راه کنار آمدن و رهايي از تخيلات پذيرش واقعيت است. مکانيسمهاي دفاعي ابعاد بسيار گستردهاي دارند و متعدند که ذکر همه آنها ضروري بنظر نميرسد. تعبير و تفسيرهاي ذهني، «قضاوت» انسان را مختل ميکند و موجب ميشود وي ناعادلانه قضاوت کند و يا شريک زندگياش را منفي ارزيابي ميکند، که اين خود پيامدهايي به همراه دارد. حرفهاي نسنجيده و يا شوخيهاي نيشدار ميتواند کانون زندگي را به سردي کشاند. براي مثال خانم ميگويد: «امروز در محيط کار به من پيشنهاد مديريت حسابداري را دادند» و آقا پاسخ ميدهد يعني واقعا کسي را نداشتند؟!. اينگونه سخن گفتن به هر طريقي که تعبير شود آثار ناخوشايندي دارد.در مقاله ي بعد به بررسي مسئله ي " غرور و تعصب " و " کينه جويي " و آثار ناخوشايندي که در زندگي ايجاد مي کنند ، خواهيم پرداخت . منبع : برگرفته از کتاب " روان شناسي ازدواج " – نويسنده : زهره رئيسي – با تغيير و تلخيص آنچه در گذشته گفته شد : از بدبختيهايت بگو !!زن جزيي ، مرد کليگاهي خودم را گم مي کنم اين دونفر براي هم ساخته شده اند ؟
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 298]