تور لحظه آخری
امروز : چهارشنبه ، 13 تیر 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):بار خدايا! حسن و حسين را دوست بدار و دوستداران آن دو را نيز دوست بدار.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

اتاق فرار

خرید ووچر پرفکت مانی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

پیچ و مهره

طراحی کاتالوگ فوری

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

میز جلو مبلی

هتل 5 ستاره شیراز

آراد برندینگ

رنگ استخری

سایبان ماشین

قالیشویی در تهران

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

شرکت حسابداری

نظرسنجی انتخابات 1403

استعداد تحلیلی

کی شاپ

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

آمپول بیوتین بپانتین

پرس برک

بهترین پکیج کنکور

خرید تیشرت مردانه

خرید نشادر

خرید یخچال خارجی

وکیل تبریز

اجاره سند

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید سی پی ارزان

خرید ابزار دقیق

بهترین جراح بینی خانم

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1803954860




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

نگاهی به فیلم «طاووس های بی پر»


واضح آرشیو وب فارسی:سایت ریسک: در فیلم «طاووس های بی پر» با زنی تنها سر و کار داریم که به پشتوانه تلاش و پشتکار خود روی پاهای خود ایستاده و در برابر جامعه مردان گلیم خودش را به تنهایی از آب بیرون می کشد. فیلم «طاوس های بی پر»، قصه زندگی «طاووس» زنی است که شوهرش را طی حادثه ای از دست داده و با پسر خردسالش زندگی می کند «طاووس» بدون کمک از دیگران خودش کار می کند و در برابر تعصبات اجتماعی غلطی که در مورد زنان بیوه وجود دارد ایستادگی می کند با ورود «اردشیر» دوست سابق شوهر «طاووس» زندگی وی دچار تغییراتی می شود. شروع فیلم پاهای زنی را نشان می دهد که در راهرو شلوغ پاسگاه از میان جمعیت پیش می رود تا به دنبال شوهر گمشده خود بگردد و صدای ماموری که می گوید :«نیست گشتیم پیدا نشد هر وقت پیدا کردیم خبرتون می کنیم» آغاز می شود. از همان ابتدا فیلم قراردادهای خود را با تماشاگرش می گذارد.« طاووس» متکی به خود با دوچرخه به همراه پسرش در مزرعه ذرت به پیش می رود صحنه دام گذاشتن «طاووس» به همراه پسرش برای گرفتن پرندگان که در نمای نزدیک لانه مورچه ها جلوی تصویر ودر پشت زمینه ،« طاووس» را نشان می دهد و اشاره به کسب روزی حلال کوشش و تلاش و روی پا ایستادن او دارد. پرنده بسته شده به دام برای طعمه گذاری، پاهای بسته پرنده و برزخ زندگی «طاووس» که چون پرنده اسیر در محیطی است که زندگی می کند. یا ماری که در دام پرنده به دور پرنده می چرخد و منتظر فرصتی می گردد تا پرنده را شکار کند و این طرف «ناصر» برادر شوهر «طاووس» که چون ماری زهرآلود به دور «طاووس» می چرخد و قصد دارد او را شکار کند تا به قول خودش از آبروریزی طایقه جلوگیری کند. پرندگانی که در دام می افتند هر کدام اگر تخم داشته باشند توسط «طاووس» و پسر لالش آزاد می شوند یک جورحس مادرانه که «طاووس» نسبت به پسرش دارد در شکار او نیز تاثیر گذاشته است .«طاووس» اسیر محیط ،شرایط و تعصباتی است که به خصوص رفتار خشک و سنتی برادر شوهرش «ناصر» که همه چیز را در نگاه های کنجکاو مردم می داند. «قاسم» پسر عموی «ناصر» شخصیتی دیوانه داردو پرنده های «طاووس» را می خرد.او سعی دارد دل «طاووس» را به دست آورد. صحنه دو نفره آنها که بر اثر اتفاق موبایل «قاسم» به دست «طاووس» می افتد و «طاووس» عکس خود را در صفحه اصلی موبایل می بیند. حرکت قطار از کنار مزرعه ذرت گذر ایام و زمانی را نشان می دهد که «طاووس» رفته رفته با شرایط و تنهایی خود،و با پسرش انس می گیرد و حاضر نیست کسی دیگر را داخل زندگیش راه دهد. پوکه فشنگی که توسط پسر «طاووس» پیدا می شود نوید یک جنگ و درگیری اساسی را می دهد و درست در همین لحظات در نیمه های فیلم «اردشیر» با بازی «فریبرز عرب نیا» وارد می شود نیمه اول فیلم قهرمانش «طاووس» است اما در نیمه دوم فیلم و با ورود «اردشیر» داستان رنگ و بوی دیگری به خود می گیرد و از داستانی صرفا زنانه به داستانی دوپاره تبدیل می شود . «اردشیر» مردی است که به ظاهر 12 سال عاشق «طاووس» بوده و صبر کرده تا روزی بتواند او را مال خود کند. «فریبرزعرب نیا» با وجود همه تلاش خود نتوانسته به درستی این شخصیت را بازی کند. همان بازیگر فیلم های «سلطان»، «ضیافت» و «باج خور» و دیگر فیلم های خود است با همان تیپ: فریاد زدن، خندیدن ،زورگویی و خشمی که از چهره و صورت وی به یاد داریم شخصیت «طاووس» با بازی «هنگامه قاضیانی» هم تکرار همان شخصیت فیلم «به همین سادگی» است. زنی تنها که فقط به بچه اش فکر می کند و در مقابل ناملایمات و شرایط نابسامان زندگیش مقاومت می کند. منتهی فرق بین «طاووس» و «طاهره» در این است که «طاووس» در مقابل تمام تعصبات ،کج فهمیها و سنت ها می ایستد و اهل خالی کردن میدان مبارزه نیست اما «طاهره» فیلم «به همین سادگی» بعضی وقتها کم می آورده و کوتاه می آید. نوع نگاه ها، حرف زدن، خندیدن و سبک زندگی «طاهره» و «طاووس» شبیه به هم هستند. «طاووس» روی پاهای خود می ایستدو به خاطر لقمه ای نان اسیر وسوسه های «اردشیر»،« ناصر» و «قاسم» نمی شود .در واقع به تنهایی به مقابله با سنت ها و تعصبات قومی و محلی می رود و هیچ گاه نمی خواهد در مقابل «ناصر» کوتاه بیاید. شرایط زندگی «طاووس» به گونه ای است که حتی آرایشگر محل با بازی «خسرو احمدی» هم با نگاه ها و حرف های خود قصد دارد «ناصر» را تحقیر کند. در صحنه ای که ریش «ناصر» را می تراشد و در این حین «طاووس» با دوچرخه از رو به روی آرایشگاه می گذرد شاهد نگاه های هوس بازانه این شخصیت هستیم و این نگاه های هوسناک همراه می شود با بریدن گردن «ناصر» توسط تیغ آرایشگر، نگاه های کنجکاومردم ودرجاهایی هوسناک در سراسر فیلم وجود داردو این برمی گردد به نگاه غلط و سنتی که در مورد زن بی سرپرست در جامعه وجود دارد. اینکه زن بیوه نباید به فکر ازدواج باشد اگر حقی هم دارد.نباید به غیر از خودی شوهر کند . واین به عدم داشتن حقوق انسانی توسط اینگونه زن هابر می گردد. «اردشیر» چون قهرمانان فیلم های عاشقانه در برابر بدی ها و شخصیت های بی رحم قد علم می کند و نمی خواهد کسی به عشقش نگاه هرزه کند. از نقاط ضعیف فیلم نامه باید به شخصیت کودن و دیوانه «قاسم» اشاره کرد. تماشاگر از همان ابتدای فیلم می داند که «طاووس» با آن ویژگی هایی که دارد هرگز حاضر نخواهد شد با «قاسم» ازدواج کند. چون از لحاظ پوشش و چه از لحاظ نوع زندگی هیچ شباهتی به «طاووس» ندارد. در زباله دانی آهن آلات قراضه زندگی می کند صحنه ای که مشخص می شود وی شوهر «طاووس» را کشته است سرسری و نا پخته است به نوعی تماشاگر هرگز به این باور نمی رسد که چرا با یک هل دادن ساده شوهر «طاووس» روی زمین افتاده وتوسط آدمی مونگل وگیج کشته می شود. صحنه ای که پسر بچه فیلم «یحیی» سوار موتور «قاسم» می شود . نوعی حسرت کودکانه را نشان می دهد که وی آرزو دارد پدر داشته باشد اما نمی تواند «قاسم» رابه عنوان پدر خود قبول کند. صحنه رو به رو شدن «طاووس» و «اردشیر» در بالای تپه ها و گذشتن مینی بوس روستا وبه وجود آمدن سوء تفاهمی که مردم می پندارند «طاووس» زنی هرزه است در واقع «طاووس» گرفتار محیط وشرایطی است که در آن زندگی می کند محیطی بسته و کوچک که کوچکترین عملی توسط همسایه خیلی زود آشکار می شود. «طاووس» قربانی تقدیر و سرنوشتی است که بعد از فوت شوهرش ناخواسته در آن افتاده و چاره ای جز جنگیدن ندارد چون خالی کردن میدان مساوی است با خرد شدن و مطیع اوامر «ناصر» ،« قاسم»و «اردشیر» است. «اردشیر»شیشه های ماشینش را می شکند . وسط آبادی فریاد می زند که وی هیچ چشم ناپاکی به «طاووس» ندارد این صحنه نشان می دهد که حرف مردم، آبروو انسانیت چون شیشه ای می مانند که با کوچکترین اشتباه می شکنند. «اردشیر» شیشه ها را می شکند تا به نوعی آمادگی و حضور خود را اعلام کند سکانس دو پهلویی که فقط برای طرف داری از «طاووس» نیست. «طاووس» سردرگم و آشفته رکاب زنان از کنار خط راه آهن می گذرد و به روزگار سپری شده و جوانی از دست داده خود می نگرد. فیلم از چند صحنه زیبا نیز برخوردار است مثل گذشتن «طاووس» و پسرش «یحیی» از روی ریل های راه آهن و یا غروب خورشید در مزرعه ذرت که به زیبایی فیلم برداری شده اند اما با تمام این تفاصیل فیلم از فیلم نامه ای دو پاره، آشفته و ضعیف رنج می برد، چرا همه شخصیت های مرد این فیلم تنهایند؟نمی دانیم. «اردشیر» در این 12 سال کجا زندگی می کرد و از کجا باخبر می شود که شوهر «طاووس» فوت کرده است؟نمی دانیم. «قاسم» چرا در آشغال دانی وجایی که آهن ها و ضایعات آهنی و ماشین های قراضیه را می ریزند در بدترین شرایط زندگی می کند؟نمی دانیم. چرا فیلمساز از او باوجود شلختگی و آس و پاس بودن آدمی رمانیتک ساخته که درو د یوار اتاقش پر از عکس های هندی است؟نمی دانیم. چرا اول فیلم متعلق به «طاووس» است و بخش دوم متعلق به «اردشیر»؟نمی دانیم.، صحنه آخر فیلم غیر واقعی و تصنعی است جایی که «اردشیر» دست و پای «قاسم» را بسته و با وجود این که خودش تیر خورده ، هر دو روی خط راه آهن خوابیده اند و قطار زوزه کشان پیش می آید. منطق و روال داستانی غیرواقعی است . « اردشیر» به جای اینکه خودش را بی گناه نشان دهد و« قاسم» را به پاسگاه ببرد و معرفی کند . همه چیز عین فیلم های بالیودی می شود. در خواب و بیداری «اردشیر» با چاقو دست های «قاسم» را باز می کند و این «اردشیر» است که زیر قطار مانده ومی میرد. البته می توان این گونه اندیشید که نور قاطاری که چهره «اردشیر» را سفید می کند نشان از رو سفیدی و عشقی است که «اردشیر» با مرگش نسبت به «طاووس» دارد. به هر حال فیلم «طاووس های بی پر» سعی دارد به زندگی زنی بپردازد که به هیچ قیمتی حاضر نمی شود در برابر آرمان ها و خواسته های انسانی خویش ذره ای کوتاه بیاید و این را می توان از صحنه آخر فیلم که در آن باد ساقه های مزرعه ذرت را به هر طرف که دلش می خواهد می کوبد و در این حین «طاووس» که با دوچرخه از میان این ذرت ها می گذرد و نشان می دهد که هنوز در دل طوفانی از سنت ها و تعصبات زندگی می کند و او امیدوارانه و با تکیه بر خدا و پسر خردسالش می جنگد و به خودش تکیه می کند. این را می توان در یکی از بهترین سکانس های فیلم دید که در آن «طاووس» درد و دل می کند و سر پسرش را روی پاهای خود گذاشته و در صحنه بعدازآن این «طاووس» است که سرش راروی پاهای پسرش گذاشته وبه آرامش رسیده است و به روزی می اندیشید که پسر خردسالش چون مردی تکیه گاه و پشتیبان تمام دردها و غم های او خواهدشد./110




این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: سایت ریسک]
[مشاهده در: www.ri3k.eu]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 312]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


سینما و تلویزیون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن