واضح آرشیو وب فارسی:سایت ریسک: جام جم:«نورخاموش» فيلمي درباره پدر يک خانواده بزرگ است که در مزرعه اي دور زندگي مي کنند. روش زندگي آنها سنتي است. زماني که وي عاشق زن ديگري مي شود بين عشق و حفظ احترام در مي ماند. ريگاداس اين قصه سرگرم کننده و غير معمول را به شيوه اي جذاب پيگيري کرده و به تصوير مي کشد. فيلم مثل ديگر محصولات سينماي روشنفکرانه ، قصه اش را به آرامي تعريف مي کند و تماشاچي براي اين که ببيند قرار است چه اتفاق هايي بيفتد، بايد کمي صبور باشد. در همين رابطه است که قصه فيلم نکات و مسائل زيادي را (حتي آنهايي که ممکن است غير ضروري به نظر برسند) با دقت و با ذکر جزييات توصيف مي کند. نماهاي فيلم زيباست ، زيرا از لوکيشن هاي جذابي بهره گرفته است. بازي هاي فيلم خوب است و در کل ، تماشاي « نورخاموش» تجربه اي يگانه است. بحران معنوي که کاراکتر اصلي قصه درگير آن است به شکلي تصويري به نمايش گذاشته مي شود و از حرف و ديالوگ استفاده خيلي کمي شده است. روايت فيلم سرشار از غم است و در لحظات زيادي يادآور فيلم هاي روبر برسون است که اتفاقا کارهاي او هم مفاهيمي مذهبي داشت. جالب اين که فيلم مخالفان و موافقان جدي خود را دارد و هر دو براي بيان احساس علاقه يا بي علاقگي خود به صحنه هاي مشابهي اشاره مي کنند! با اين حال ، بايد اذعان کرد ريگاداس قدم در راه سختي گذاشته و کار دشواري را به انجام رسانده است. منتقدان سينمايي در جشنواره کن فيلم را پسنديدند و گفتند، کارگردان واقعيت هاي سخت و بي رحم زندگي را همان گونه که هست به تصوير کشيده و اثري سياه خلق کرده است. فيلم قصه اي واقع گرا را در شرايطي تعريف مي کند که بحث معجزه را نيز پيش مي کشد، معجزه اي که مي تواند کل زندگي آدم ها را تغيير دهد و به آنها يک زندگي تازه تقديم کند. به نوعي ميل به تازه شدن و شروع يک زندگي تازه و با معني را القا مي کند. زندگي در حومه شهر مکزيک چيزي است که خط اصلي قصه فيلم را تشکيل مي دهد. حتي آسمان بلند آبي هم نقش مهمي در اين قصه دارد. درد و رنجي که کاراکتر اصلي قصه تحمل مي کند و تصميم گيري اش درباره وفاداري نسبت به تعهد خانوادگي و شور عشق به شکلي منطقي و تاثيرگذار در طول فيلم مطرح مي شود. مرگ همسر اين مرد در زير باران (که نتوانسته عاشق شدن شوهرش را تحمل کند) يکي از بهترين صحنه هاي فيلم است که تماشاچي را سخت تحت تاثير قرار مي دهد. در اين صحنه ، صداهاي جانبي مثل بارش باران و وزش باد نقش مهمي در رساندن حس کلي قصه فيلم بازي مي کنند. زماني که زن جوان درخواست بازديد از جسد زن مرده را مي کند (يک لحظه هيجان انگيز و سورپريز کننده) معجزه اصلي رخ مي دهد و کارگردان حرف اصلي اش را مطرح مي کند. « نورخاموش» با آن که يک ملودرام نيست ، اما اشک بر چهره بيننده اش مي آورد و تشويق چند دقيقه اي تماشاگران در جشنواره کن نشان مي دهد که فيلمساز به هدف اصلي اش (تحت تاثير قرار دادن کامل تماشاچي) دست يافته است. فيلم قبلي او هم در مواجهه با تماشاگران و منتقدان سينمايي با استقبال گرم و پر شور آنها روبه رو شد. اين نکته نشان مي دهد، موفقيت داخلي و بين المللي ريگاداس اتفاقي و تصادفي نيست. او خيلي خوب مي داند بينندگانش را چگونه تحت تاثير عاطفي و ذهني قرار دهد. در اين راه تصاوير، لوکيشن ها و حتي موسيقي به کمک او مي آيند. منتقدان «نور خاموش» را يک رويارويي غريب و غير متعارف بين دو دنياي ذهني و واقعي کاراکتر مرکزي آن معرفي مي کنند و از تماشاچي فيلم مي خواهند با دقت کافي به ديدن آن بنشيند.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سایت ریسک]
[مشاهده در: www.ri3k.eu]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 206]