واضح آرشیو وب فارسی:سایت ریسک: چندي است که سريال «بي صدا فرياد کن» از شبکه دو سيما در خصوص مصرف قرصهاي اکس در حال پخش است. اين سريال توسط مهدي فخيمزاده نوشته، تهيه، کارگرداني و بازي شده است. تهيه برنامههايي با اين موضوع در شرايط کنوني کشور لازم به نظر ميآيد. به گزارش سرويس نگاهي به وبلاگهاي خبرگزاري دانشجويان ايران(ايسنا)، عليرضا گلستاني در وبلاگ "اسطوره" به نشاني http://alirezagolestani.blogfa.com درباره اين سريال به نكاتي اشاره كرده كه در ادامه ميخوانيد: اتفاقات مبتني بر تصادف (شانس) : در اين سريال آنچه که بيش از پيش در پيشبرد داستان موثر است . شانس است، آن چنان که ميگويند درام حاصل برخورد قهرمان (پيشبرنده داستان ) و ضد قهرمان (کسي که در برابر قهرمان ايستادگي ميکند) بر سر هدف، است. در اين سريال آن چه که ماجرا را به پيش ميبرد شانس است، چنان که در تشخيص قهرمان دچار ترديد ميشويد ( قهرمان غلام است؟ پس ضد قهرمان کيست؟ - قهرمان پليس است ؟ پس غلام چکاره است؟ - قهرمان قاچاقچي ها هستند پس غلام کيست؟) و اين در واقع باعث بيربطي شخصيتها به يکديگر و عدم ايجاد تعليق اصلي ميشود و ما را به موردي ديگر رهنمون ميسازد. حقيقت مانندي: حقيقت مانندي آن عنصري است که باعث مي شود مخاطب ماجرا را باور کند. در اين سريال به اين مورد هيچ توجهاي نشده است. به اين نمونهها توجه فرماييد:گفتگوي غلام و کارگر خشکشويي که باعث ميشود غلام به سوي ماشين ( ريو نوک مدادي برود ) و به اشتباه سوار ماشيني شود که جنازه اي در صندوق عقب آن است و او و همسرش متوجه نمي شوند که اين ماشين همان ماشين نيست ، نه کليومتر و نه وسايل داخل ماشين هيچ تفاوتي با هم ندارند و همچنين عدم توجه به نقش واقعي خانم هايي که در نيروي انتظامي حضور دارند. عدم عمل مناسب شخصيت ها نوعي توهين به نيروي انتظامي است، چگونه است که نيروي انتظامي مي داند قاچاقچيان قرص هاي مرگ آور در جايي جمع هستند ولي آنها را دستگير نمي کنند؟آيا اين از شيوه هاي پليسي است؟ چند جوان ديگر بايد از دست بروند که سرهنگ ( فرهاد قائميان) دستور بازداشت مسببين اين مرگ ها را صادر نمايد؟ نمي دانم آيا اينقدر غيرمنطقي نشان دادن اعمال نيروي انتظامي در چنين مجموعهاي توهين به اين نيروي زحمتکش نيست؟ آيا احساس عدم امنيت را در مخاطب زنده نمي کند؟ در اين نوشته همچنين آمده است: اين بار نيز فخيم زاده مي خواهد با يک چهره تلويزيوني زنانه ( سارا خوئيني ها ) مانند مجموعه خواب بيدار عمل کند ( ناتاشا با بازي خانم نونهالي ) و در سريال خود جذابيت به وجود آورد، اما در مجموعه خواب و بيدار که آن هم با مشکلاتي اينچنين روبرو بود، منطق بازهم بيشتر رعايت شده بود. دوري از حقيقت و پناه بردن به منطق تصادف و شانس در چنين مجموعه اي که هدف آن آگاهسازي در مقابل مصرف قرص هاي مرگ آور اکس است، مي تواند اين توهم را براي بيننده ايجاد کند که همانطور که بسياري از وقايع اين سريال تنها در فيلم ممکن است اتفاق افتد نه در واقعيت، آنچه که در خصوص مصرف اين قرص ها هم ممکن است اتفاق بيافتد ممکن است دور از واقعيت باشد و اين به معناي از دست رفتن هدف توليد چنين سريالي با آن هزينه هاي گزاف است. توليد سريالهاي ارزشمندي چون «مدار صفر درجه» نشان مي دهد که صدا و سيما توانايي توليد برنامه هاي ارزشمند را دارد، اما از آنجا كه تماشاگر را هنوز عنصري منفعل ميدانند، «بي صدا فرياد کن» هاي مختلفي توليد مي شود که آنچه بر آنتن مي رود، با آنچه که به عنوان هدف براي آن تعريف کرده اند نه تنها متفاوت، بلکه متضاد است. انتهاي پيام
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سایت ریسک]
[مشاهده در: www.ri3k.eu]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 206]