واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین: جامعه > دیدگاه ها - در طول تاریخ زندگی اجتماعی بشر، یکی از مقولههای مطلوب در نزد افراد برابری و عدالت بوده و انسانها همیشه از تبعیض و بی عدالتی رنج بردهاند. خداوند پیامبران را یکی از اهداف برقراری قسط و عدل برشمرده است. اما مسئله ای که در اینجا مطرح است، کلمه شهروندی است. مفهوم شهروندی به طور ویژهای به برابری و عدالت توجه کرده است و در نظریات اجتماعی، سیاسی جایگاه ویژهای دارد. مقوله «شهروندی» در مفهوم عام به حقوق مدنی، سیاسی و تعهداتی که همه اعضای یک جامعه باید نه تنها به طور رسمی، بلکه به عنوان یکی از واقعیتهای زندگیشان داشته باشند اشاره دارد. شهروندی وقتی تحقق مییابد که همه افراد یک جامعه از کلیه حقوق مدنی و سیاسی برخوردار باشند و همچنین به فرصتهای مورد نظر زندگی از حیث اقتصادی و اجتماعی دسترسی آسان داشته باشند. ضمن اینکه شهروندان به عنوان اعضای یک جامعه در حوزههای مختلف مشارکت فعالیت دارند و در برابر حقوقی که دارند، مسئولیتهایی را نیز در راستای اداره بهتر جامعه و ایجاد نظم بر عهده میگیرند. از سوی دیگر شهروندان در جامعه نه تنها حقوقی دارند بلکه مسئولیتهایی دارند و شناخت این حقوق و تکالیف نقش موثری در ارتقاء شهروندی و ایجاد جامعهای بر اساس نظم و عدالت دارد. سیر تاریخی حقوق شهروندیخالی از لطف نیست نیم نگاهی به سیر تاریخی طرح حقوق شهروندی داشته باشیم. اعلامیه حقوق بشر و شهروندی 1789 و قانون اساسی 1791 کشور فرانسه که جایگاه برجستهای در تحولات قرن هجدهم به خود اختصاص دادهاند، در پیریزی حاکمیت ملی و انتقال قدرت تصمیم گیری از پادشاه به شهروندان نقطۀ عطف به شمار میروند. در حقیقت در پرتو نگاه جدید به مفهوم حاکمیت، «رعایا» به مقام «شهروندی» ارتقاء پیدا کردهاند و در کنار تعهدات و وظایف از حقوق اجتماعی قابل حمایت بهرهمند میشوند از این رو قرن هجدهم نقش غیر قابل انکاری در عبور جامعه اقتداگر به جامعه قانونگرا ایفا میکند. از سوی دیگر، مجمع عمومی سازمان ملل متحد در تاریخ 10 دسامبر 1948 اعلامیه حقوق بشر را پذیرفت. اعضاء شورای اروپا، چهارم نوامبر 1950 کنوانسیون حفاظت از حقوق بشر و آزادیهای بنیادین را تصویب کردند و رفته رفته مفهوم «آزادی عمومی» هم به عنوان مطالبات شهروندان در برابر قوای عمومی قد علم کرده و با مجموعۀ «حقوق بشری» در هم آمیخت. از دل مفهوم «آزادی» عناصر کوچکتر و فرعیتری زاده میشوند. از جملۀ آنها آزادی سیاسی، آزادی مطبوعات، آزادی تجمع، آزادی دینی، آزادی آموزشی و غیره هستند. گرچه خود آزادی در این مقاطع تاریخی اوج و حضیضی را تجربه کرد لیکن این امر مانع از این نشد که «حقوق شهروندی» در اروپا رفته رفته جا باز کرده و وارد ادبیات حقوقی شود. اما مسئله ای که در اینجا خودنمایی می کند، «شهروندی» است که مفهوم جذابی دارد و عموم مردم در جامعه مدرن از آن بهره میبرند. در همین راستا نیز گروههای فکری و سیاسی نیز همواره تلاش دارند از زبان شهروندی برای حمایت از سیاستهای خود بهره برداری کنند. مفهوم حقوق شهروندی چیستبرای اینکه «شهروندی» دارای مفهوم و جوهره واقعی باشد شهروندان باید بر مبنای معیارهای عینی و شفاف مورد قضاوت قرار گیرند لذا «شهروندی» در ابتدا خودش یک حق است و در ادامه زایندۀ حقوق متعدد دیگری برای شهروند است. از این رو «شهروندی» توانائی افراد را برای قضاوت در مورد زندگی خودشان تصدیق میکند و زندگی آنها از پیش بوسیله نژاد، مذهب، طبقه، جنسیت و یا صرفاً از روی یکی از هویتشان تعیین نمیشود. به این ترتیب حق شهروندی محمل بسیار مناسبی برای ارضاء انگیزه سیاسی انسان یعنی آنچه که هگل از آن «نیاز به رسمیت شناخته شدن» نام میبرد، است . موقعیت شهروند به یک حس عضویت داشتن در یک جامعه گسترده دلالت دارد. این موقعیت، کمکی را که یک فرد خاص به آن جامعه میکند، می پذیرد و به او استقلال میدهد. این استقلال در مجموعهای از حقوی انعکاس پیدا میکند که هر چند از نظر محتوی در زمانها و مکانهای مختلف متفاوتاند، اما همیشه بر پذیرش کارگذاری و فاعلّیت سیاسی دارندگان آن حقوق دخالت دارند. بنابراین ویژگی کلیدی کلمه «شهروندی» که آنرا از تابعیت صرف متمایز میکند وجود یک اخلاق مشارکت است. به این لحاظ از آنجا که «شهروندی» در مورد روابط انسانی یک تعریف ساده و ایستا را که برای همۀ جوامع در همۀ زمانها بکار رود بر نمیتابد. از این رو یکی از سئوالات ضروری که هنگام تلاش برای درک شهروندی و به تبع آن حقوق شهروندی مطرح میشود این است که چه ترتیبات اجتماعی و سیاسی بستر اعمال شهروندی و حقوق شهروندی را تشکیل میدهند. بنابراین، فرایندهایی که چگونگی تعریفی از «شهروندی» را تعیین می کنند به مسائل مربوط به نفع شخصی قدرت و ستیز مقید هستند. برای مثال: حقوق شهروندی با الویت و سیاستهای بازار و نظام دولتها ارتباط نزدیکی دارد. به همین دلیل بحرانهای اقتصادی ممکن است به کاهش حقوق منجر شوند. هم چنین جنگ میان دولتها یا برخورداری اجتماعی داخلی درون یک دولت میتوانند به شدت معنای شهروندی را تغییر داده و حقوق شهروندی را حداقل برای مدت کوتاه تقلیل دهند. برای ارائه تعریفی از شهروندی باید به یک برداشت عمیق از مفهوم برسیم. همانگونه که یکی از اندیشمندان، برداشتهای سطحی و عمیق از مفهوم شهروندی را اینگونه مقایسه میکند. در نظر وی «شهروندی میتواند سطحی باشد. یعنی تعاملات، حقوق و تعهدات اندکی را در سر داشته باشد یا عمیق باشد یعنی شامل بخش قابل توجهی از همه تعاملات، حقوق و تعهداتی باشد که به وسیله کارگزاران دولت و مردم تحت قلمرو اش حمایت میشوند». بنابراین میتوان گفت که «شهروندی» موقعیتی است که فرد با برخورداری از آن میتواند در یک جامعه سیاسی و اخلاقی شده، زندگی خود را بر اساس وابستگیهای متقابل و بر اساس موازین و تعادل حقوق و مسئولیتهای اجتماعی ساماندهی کند. تعمیق در شاخصهای تعریف، ما را به این مطلب رهنمون میکند که شهروندی صرفاً زاینده برتریهای مجرد و انتزاعی نیست بلکه همه حقوق در مقابل تکالیف اجتماعی معنی پیدا میکند و یک تعادل بین آن دو برقرار میشود. دکتر نادر شکریمدیرکل اداره کل تدوین قوانین و مقررات معاونت حقوقی شهرداری تهران 4747
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 365]