واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین: فرهنگ > تئاتر - قطبالدین صادقی مهمترین و اصلیترین مطالبه جامعه تئاتر ایران، توسعه زیرساختها و افزایش ظرفیت نمایشی است که شکر خدا تا کنون کسی به فکر آن نیفتاده و قطعاً باید این غفلت را فاجعهای برای موجودیت تئاتر ایران به شمار آورد. این وضعیت برای کشوری با چنین پیشینه تاریخی و فرهنگی یک نقصان بزرگ و یک شکست فرهنگی است. به دنبال مثالهای عجیب و غریب و شاهد آوردن از شهرهای بزرگ و مدرن نمیروم. شهر مینسک، پایتخت کشور بلاروس با چیزی نزدیک به دو میلیون نفر جمعیت، دارای 40 سالن نمایش است و شهر ایروان پایتخت ارمنستان با یک میلیون نفر جمعیت 35 سالن نمایش فعال دارد. حالا این آمار را که متعلق به شهرهای درجه سه اروپایی است با وضعیت زیرساختها و ظرفیت نمایشی شهر تهران مقایسه کنید تا درک کنید تئاتر ما در چه وضعیت اسفباری به سر میبرد. امروز تئاترهای لالهزاری و عوامانه در 18 مکان مشخص - مثل سینماها - به اسم تئاتر آزاد در شهر تهران به روی صحنه میروند؛ اما از آن طرف مکانهایی که ما به عنوان تئاترهای فرهنگی و هنری متعلق به وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی میشناسیم پنج مورد بیشتر نیست. مشکل دیگر تئاتر کشور ما به بودجه ناچیزی برمیگردد که کفاف همین تئاتر نیمبند و سالنهای محدود را نیز نمیدهد. ما در سال چیزی در حدود هزار نفر فارغالتحصیل رشته نمایش داریم اما آیا امکانات متناسب با این حجم از نیروی تازه نفس را فراهم کردهایم؟ حقیقت این است که وقت و بودجه زیادی صرف آموزش و پرورش این جوانان شده، اما زمینه و امکانات لازم برای کسب تجربه، باروری و بروز خلاقیت آنان وجود ندارد. آموختههای این جوانان کی و کجا باید نمود عملی پیدا کرده و مقابل چشمها قرار بگیرد؟ سئوال اینجاست که چرا و به چه علت هیچ کس قدمی برای حل این مشکل بزرگ و عیان که گریبان تئاتر ما را گرفته بر نمیدارد. برای درک مظلومیت بچههای تئاتر کافی است دستمزد آنها را با دستمزد معمولیترین بازیگران سینما و تلویزیون مقایسه کنید. اگر نظر من را بپرسید میگویم تفاوت حاصل از این مقایسه مایه آبرو ریزی و شرمساری است. در چنین اوضاع و احوالی وضع تئاتر شهرستانها هم که دیگر اظهر من الشمس است. چیزی به اسم بودجه در این بخش وجود ندارد، مگر اینکه جشنوارهای برگزار شود و پولی به عنوان هزینه برگزاری آن جشنواره به تئاتر برسد. خلاصه کلام اینکه در شهرستانها، ما در طول سال چیزی به اسم تئاتر نداریم. مسئولان فرهنگی ما در تمام سالهای پس از پیروزی انقلاب تئاتر را به هیچ عنوان جدی نگرفتند و بدتر آنکه هیچ گاه و هیچ زمانی، هیچ استراتژی فرهنگی برای این بخش نداشتند. در حوزه تئاتر معنا شدن واژه برنامهریزی بلند مدت ارزشی برابر کیمیا دارد. شما ببینید سالن تئاتر شهر در همین اواخر بعد از مدتی خالی بودن و سکون، میزبان یک نمایش عروسکی خیابانی بود. جداً که باید به این نوع برنامهریزی و مدیریت آفرین گفت. آیا تاسف بار نیست که بعد از این همه سال، ما هنوز تماشاخانهای در ایران نداریم که نام تئاتر ملی را یدک بکشد؟ فردا روزی اگر یک مهمان خارجی از ما بپرسد تئاتر ملی شما کجاست، چه جوابی باید به او بدهیم؟ او را کجا ببریم؟ امروز تئاترهای ما حکم گاراژ را پیدا کردهاند. یک نمایش مانند اتومبیلی که وارد گاراژ میشود، وارد شده و به روی صحنه میرود؛ پس مدتی خارج شده و نمایش بعدی وارد میشود، و الاآخر. ما همین امروز حداقل به 50 سالن نمایش در نقاط مختلف شهر تهران نیاز داریم و تازه این حداقلی از استانداردهای جهانی است. آیا این آرزو محقق میشود؟ من جواب مشخصی برای این سئوال ندارم و در این شرایط مانند همه سالهای گذشته تنها کاری که میتوانیم بکنیم سرمایهگذاری و تکیه روی امیدها و آرزوهایمان برای بهبود شرایط است. امسال میگوییم انشاءاله سال دیگر و قطعاً سال بعد هم همین را تکرار خواهیم کرد.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 139]