تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1836480229
نگاهي به كودتاي انگليسي سوم اسفند سال1299 تردستي انگليس با مهره اي به نام رضاخان
واضح آرشیو وب فارسی:رسالت: نگاهي به كودتاي انگليسي سوم اسفند سال1299 تردستي انگليس با مهره اي به نام رضاخان
حجت الله كريمي
از پيشينه خانوادگي و دوران كودكي رضاخان اطلاعات اندكي در دست است. روايات محدود موجود نيز متضاد و مبهم مي باشد. گويا، رضاخان پسر عباسعلي خان فرزند ياور مرد علي خان، در اواخر اسفند 1256 ش در روستاي آلاشت سواد كوه به دنيا آمده، پدرش عباسعلي خان معروف به
داداش بيك از افسران فوج سواد كوه بودهi و اندكي بعد از تولد رضاخان در همان روستاي آلاشت در گذشته است.ii مادرش به نام سكينه از مهاجرين گرجي بوده كه بعد از انعقاد عهدنامه تركمانچاي به تهران مهاجرت كرده است.iii
پس از مرگ پدر، مادرش وي را به تهران به خانه برادر خود ابوالقاسم بيك، كه خياط قزاقخانه بود، برده و رضاخان در منزل دايي خود بزرگ
مي شود. «از روزي كه به حد رشد رسيد آثار
گردن فرازي و سركشي در او پديد آمد و تا پانزده سالگي آزاد و راست و راست راه مي رفت. در آن هنگام دايي اش او را به عنوان پياده قزاق به فوج اول قزاقخانه سپرد ... در آن فوج قرار گذاشتند هر سواري كه بيمار شود يا غايب باشد اين پياده قزاق به جاي او سوار شده وارد صف گردد.»iv با ورود سلاح هاي جديد و از جمله اسلحه شصت تير، رضا توانست بزودي در استفاده از آنها مهارت يافته بر ديگران پيشي گيرد به طوري كه «رضاي قزاق پياده به سمت وكيل باشي گروهان (شصت تير) انتخاب گرديد و بالاخره فرمانده گروهان شد و رفته رفته در قسمت اداره كردن شصت تير ترقي كرد و به رضاخان شصت تير شهرت يافت.»v
در زمان جنگ جهاني اول در دسته تير انداز ها در واحد آترياد همدان خدمت مي كند. پس از انقلاب 1917 در روسيه و با اتمام جنگ اول جهاني تغيير و تحولاتي در بريگاد قزاق اتفاق مي افتد. از طرفي نيروهاي روسيه به تدريج از ايران خارج شده و در ميان فرماندهان روسي بريگاد قزاق دو دسته موافق و مخالف انقلاب روسيه در مقابل هم قرار مي گيرند. از سويي ديگر انگلستان كه تلاش ميكرد جاي خالي روس ها را پر كند از دو دستگي موجود ميان فرماندهان روسي استفاده نموده و تصميم به حذف فرماندهان طرفدار انقلاب به وسيله حمايت از ضد انقلاب ها مي گيرد. در همين راستا براي بركناري سرهنگ گلرژه فرمانده وقت ديويزيون قزاق كه شخصي وفادار به دولت انقلابي روسيه بود «كودتايي» را طراحي كرده و انجام آن را به فيلارتف فرمانده آترياد همدان كه رئيس و فرمانده مستقيم رضاخان بود واگذار
ميكند. رضاخان نقش بسيار تعيين كننده اي در اين «كودتا» ايفا مي كند. او در 28 بهمن 1296 مقر فرماندهي گلرژه را اشغال و او را ناگزير به استعفا
نمود.vi بنابراين پس از انتصاب فرمانده جديد نيروهاي قزاق (استاروسلسكي) رضاخان به درجه مير پنجي كه معادل سرتيپي و بالاترين درجه افسري ايراني در نيروي قزاق بود ارتقا يافت.vii
از همين زمان بود كه رضاخان مورد توجه
انگليسي ها قرار مي گيرد.viii ابتدا توسط ميرزا كريم خان رشتي مورد مطالعه قرار گرفت و سپس مستقيماً زير نظر اردشير ريپورتر جي قرار مي گيرد.ix اردشير جي با رضاخان ارتباط برقرار مي كند و در ديدار هايي كه با او داشته از مكنونات قلبي وي آگاه مي شود و او را مهره اي مطلوب تشخيص داده و بعداً به ژنرال آيرون سايد معرفي مي نمايد.x
اردشير جي ريپورتر در مورد آشنايي با رضاخان و معرفي وي به آيرونسايد مي نويسد:
«... در اكتبر سال 1917 بود كه حوادث روزگار مرا با رضاخان آشنا كرد...ملاقات هاي بعدي من با رضاخان در نقاط مختلف و پس از متجاوز از يك سال بيشتر در قزوين و تهران صورت مي گرفت... به زباني ساده تاريخ و جغرافيا و اوضاع سياسي اجتماعي ايران را برايش تشريح مي كردم... اغلب تا ديرگاهان به صحبت من گوش مي داد... من به تفصيل برايش شرح دادم كه طبقه علما و آخوندها و ملاها چگونه در گذشته نه چندان دور، آماده وطن فروشي بودند... به دستور وزارت جنگ (وينستون چرچيل) در لندن و نايب السلطنه هند ، همكاري نزديك ژنرال آيرونسايد و من آغاز گرديد. ... سرانجام او [رضاخان] را به آيرونسايد معرفي كردم...»xi
اما در طرف ديگر داستان ماجرا به همين سادگي نبود جريان از اين قرار بود كه انگليسيها كه پس از نااميدي از تصويب و اجراي قرارداد 1919 درصدد برآورده ساختن برنامههاي خود از طريق كودتا بودند، به شدت از احتمال وقوع كودتا يا انقلابي در ايران به دست ايرانيان نگران بودند. اگر در ايران كودتا يا انقلابي رخ ميداد هر چند ممكن بود منبع اصلي نيروي انقلاب يا كودتا از عناصر
تجدد طلب داخلي باشد، اما آنچه مسلم بود، اينكه دولت انقلابي شوروي در اين ميان نقش مؤثري به عهده ميگرفت. اين شرايط درست زماني به وجود آمده بود كه دولت انگلستان به دليل هزينههاي سنگين مالي و فشار افكار عمومي قادر به حفظ نيروهاي نظامي خود در ايران نبود. اين وضعيت به شدت موجب نگراني انگليسيها بود. سفير انگلستان در تهران، در گزارش ارسالي خود به كرزن، وزير امور خارجه بريتانيا، متذكر ميشود كه ممكن است اوضاع بيثبات ايران پس از تخليه قواي انگليس منجر به يك انقلاب جمهوريخواهانه در ايران شود.xii
بنابراين انگليسيها با شرايطي ويژه روبه رو بودند؛ آنان از سويي مجبور بودند نيروهايشان را از ايران خارج سازند و از سوي ديگر به شدت از پيشروي روسها در ايران احساس نگراني ميكردند. ضمن اينكه افكار عمومي و شرايط داخلي نيز به نوعي مستعد وقوع يك انقلاب يا كودتا بود. در اين شرايط حساس بارديگر استعمار پير به تكاپو افتاد. آنان با استفاده از شرايط و زمينههاي داخلي و بهرهگيري از شرايط خارجي برنامههاي خود را به بهترين نحو عملي ساختند.براي خروج نيروهاي انگليسي از ايران ژنرال ادموند آيرونسايد از طرف دولت انگلستان مأموريت يافت تا با كمترين خطرات به اين برنامه جامه عمل بپوشاند. آيرونسايد در ابتدا خواستار خروج بيدردسر نيروهاي انگليسي و بازگشت وضعيت به زمان پيش از قرارداد بود.xiii اما اوضاع نامطلوب ايران و ناتواني حكومت مركزي در اداره امور كشور وي را بيش از پيش نگران ميساخت، مسئلهاي كه گزارشهاي مقامات سياسي ـ نظامي بريتانيا در تهران آن را تأييد ميكردxiv بازديد آيرونسايد از نيروهاي قزاق و ملاقات وي با سردار همايون، فرمانده قزاقها او را به اين نتيجه رساند كه ميبايست به دنبال «مرد مقتدري» براي فرماندهي نيروهاي نظامي باشد.
آيرونسايد در بازديدهايش از نيروهاي نظامي ايران، با فردي به نام رضاخان آشنا شد و در اولين ديدار وي را چنين توصيف كرد: «شانههاي پهن، سر و وضعي بسيار موقر و قامتي بلند كه بيش از 80/1 متر داشت. بيني عقابي و چشمان درخشانش قيافهاي پر شور و نشاط به او ميداد.»xv
آيرونسايد پس از ديدارها و بازديدهايش گزارش كاملي تهيه كرد. در اين گزارش به اين نتيجه رسيد بود كه بايد حكومت ايران به فردي مقتدر واگذار شود. وي در قسمتي از اين گزارش كه پس از ديدار او با احمدشاه تهيه نموده، مينويسد:
«... تكليف ايران با چنين فرمانراويي چيست؟ تعجب نيست كه مملكت اين همه به گِل فرو رفته است. ايران به مرد مقتدري نياز دارد كه از اين ورطه بيرونش كشد.»xvi لذا آيرونسايد علاوه بر فكر خروج مطمئن و بي دردسر نيروهاي انگليسي از ايران به اين موضوع ميانديشيد كه رهبري نيرومند در ايران به كار گمارده شود. وي معتقد بود رضاخان اين شايستگي را دارد. آيرون بر اين باور بود فقط ديكتاتور نظامي در ايران به آنها فرصت خواهد داد تا اين كشور را بدون دغدغه ترك كنند.xvii ژنرال انگليسي بهترين راه را براي استقرار ديكتاتوري نظامي كودتا معرفي كرد.xviii
نظرات آيرونسايد در واقع منعكس كننده مواضع وزارت جنگ بريتانيا بود. اما در سوي ديگر وزارت امور خارجه اين كشور كه وظيفه اصلي تعيين سياست انگلستان در قبال ايران را داشت مدتي قبل از آيرونسايد در تدارك انجام همان ايدهاي بود كه نماينده وزارت جنگ انگليس پس از مشاهده اوضاع ايران به آن نايل شده بود. به هر حال مقدمات كودتا را ميبايست در دوره نخستوزيري مشيرالدوله جستجو كرد. انگليسيها در اولين قدم در راه كودتا ميبايست دولت مشيرالدوله را ساقط ميكردند. براي انجام اين منظور به عنوان اولين اقدام مساعده
350 هزار توماني را كه براي پرداخت حقوق قزاقها از مدتها پيش ميپرداختند، قطع كردند.xix با اين اقدام مشيرالدوله كه از مدتها پيش تحت فشار انگليسيها قرار گرفته بود استعفا داد و سپهدار رشتي جاي او را گرفت. قدم بعدي انگليسيها اخراج افسران روسي و استاروسلسكي، فرمانده روسي نيروي قزاق بود. اين اقدام عليرغم بيميلي احمدشاه انجام گرفت.xx استاروسلسكي و ديگر افسران قزاق بدون اينكه فرصت دفاع از خود بيابند به اتهام اختلاس و ارتباط با دولت شوروي بركنار شده و از مرز كرمانشاه از ايران خارج شدند.xxi پس از اخراج استاروسلسكي، به ترتيب سرهنگ اسمايس انگليسي، سردار همايون و رضاخان ميرپنج فرماندهي نيروهاي قزاق را به عهده گرفتند.xxii
همان گونه كه ذكر شد انگليسيها مقدمات و مطالعات لازم را براي انجام كودتا انجام داده بودند. آنها به دنبال دو رهبر بودند. يكي از آنها ميبايست مسئوليت و رهبري نظامي را بر عهده بگيرد و ديگري رهبر سياسي كودتا بود. در خصوص رهبر نظامي گزينههاي متعددي از سوي انگليسيها مورد مطالعه قرار گرفت. از جمله افرادي كه با آنها در مورد هدايت نظامي كودتا گفتگو شد عبارت بودند از: سپهسالار تنكابني،xxiii ماژور فضلالله خان، غلامرضا خان ميرپنج، محمدصادقخان سردار مخصوص، امير موثق و عبداللهخان اميرطهماسبي.xxiv از ميان افراد مذكور برخي از قبول مسئوليت خودداري نمودند و بعضي هم از سوي انگليسيها مناسب تشخيص داده نشدند. به هر حال رضاخان ميرپنج به عنوان فرمانده نظامي كودتا انتخاب شد. درخصوص انتخاب رضاخان براي فرماندهي نظامي كودتا اردشير ريپورتر، عامل و جاسوس انگليس در ايران نقش مهمي داشت. وي كه از مدتها قبل از كودتا رضاخان را ميشناخت او را به آيرونسايد معرفي نمود.xxv آيرونسايد نيز وي را به به نورمن، معرفي ميكند.xxvi
در مورد رهبر سياسي كودتا، سيد ضياء الدين طباطبايي بهترين گزينه بود. سيد ضياء ويژگيهايي داشت كه وي را از هر حيث براي انجام كودتا ممتاز ميساخت؛ انگلوفيل مشهوري كه سرسپردگياش به انگليسيها شهره آفاق بود.xxvii فردي كه در روزنامه معروف خود، رعد، در زمان جنگ جهاني اول به نفع انگليسيها و متفقين مقاله مينوشت، مدافع سرسخت قرارداد 1919 بود و در دفاع از آن با همكاري كلنل هيك انگليسي، كميته آهن را تشكيل داد.xxviii سيد ضياء خاستگاه اشرافي نداشت و به خوبي ميتوانست نقش يك رهبر انقلابي را ايفا كند. ضمن اينكه چيرهدستياش در روزنامهنگاري به وي امكان نوشتن و صدور بيانيههاي انقلابي و عوامفريبانه را ميداد.بدين ترتيب رهبران نظامي و سياسي كودتا در قزوين يكديگر را ملاقات كرده و آماده انجام نقشه ميشوند. البته انگليسيها تمهيدات و مقدمات ديگر را نيز فراهم كرده بودند. آنها توانسته بودند موافقت احمدشاه را جلب نمايند.xxix همچنين براي سهولت كار، چندي قبل از كودتا، به اتباع كشورهاي اروپايي و آمريكايي هشدار ميدهند كه تهران را ترك كنند. آنان حتي تسهيلات ترك ايران را براي اتباع خارجي فراهم كرده بودند.xxx اميل لوسوئور، ديپلمات فرانسوي كه در جريان كودتا در ايران بوده در اين باره مينويسد: «انگليسيها با اقدام به تشويق خارجيان به ترك تهران در ماههاي دي و بهمن [1299]، آشكارا هدفي ديگر منهاي حفظ جان انسانها و منافع مادي داشتند. آنها ميخواستند كه ميدان در برابرشان خالي و تمامي صاحبمنصبان اروپايي را از صحنه دور كنند تا در هنگام وقوع حوادثي كه در حال تدارك آنها بودند از اقدام به كنترلي كه ممكن بود اسباب زحمت بشود جلوگيري كنند.»xxxi
با تمهيد مقدمات لازم، سرانجام در بامداد سوم اسفند 1299 عدهاي از نيروهاي قزاق به فرماندهي رضاخان وارد تهران شده و بدون اينكه با مانعي جدي روبهرو شوند در عرض چندين ساعت تهران را فتح كردند.
كودتا در حقيقت نسخه دوم قرارداد 1919 محسوب ميشد. انگليسيها آنچه را كه بهواسطه قرارداد درصدد كسب آن بودند از طريق كودتا به دست آوردند. توضيح فزونتر اينكه؛ آنان خواستار ايجاد نظامي مستشاري در ايران بودند تا حافظ منافع انگلستان در ايران و خاورميانه باشد. اكنون موفق به ايجاد دولتي دست نشانده شده بودند. اين واقعيت در تلگراف نورمن به لندن كه پس از توفيق كودتا مخابره شده به وضوح بيان شده است: «... سيدضياء درباره سياستي كه پس از تشكيل كابينهاش اتخاذ كرده، اطلاعات محرمانه زير را در اختيار من قرار داده است: .... طبق اطميناني كه سيدضياء به من داد، قدمهاي لازم بيدرنگ برداشته خواهد شد تا عدهاي از افسران و مستشاران انگليسي در وزارتخانههاي جنگ و دارايي مشغول كار گردند. ... سيدضياء مطمئن بود كه اگر ما نصايح و پيشنهادهاي او را به كار ببنديم چنين سياستي در مرحله آخر به نفع كامل بريتانيا تمام خواهد شد و اغلب آن مزايايي را كه دولت ما تحت قرارداد 1919 به دست آورده بود بعد از الغاي قرارداد هم كماكان در پشت پرده خواهد كرد.»xxxii
منابع:
i -محمود طلوعي، پدر و پسر: ناگفته ها از زندگي و روزگار پهلوي ها (تهران، نشر علم، چاپ پنجم، 1374) صص 19-18
ii - رضا نيازمند، رضا شاه از تولد تا سلطنت
( تهران، دنياي كتاب، 1383 ) ص 57.
iii -مكي، همان، ص 398.
iv -بهار، همان، ج1، صص 71-70
v -همانجا.
vi -پيشين، صص 77-75
vii -طلوعي، همان، ص 25
viii -بهار، همان، ص 77
ix -حسين فردوست، ظهور و سقوط سلطنت پهلوي (جستارهايي از تاريخ معاصر ايران) (تهران موسسه مطالعات و پژوهش هاي سياسي، چاپ هشتم، 1374) ج2، ص 148.
x -پيشين، ص 152.
xi. ادموند آيرونسايد، خاطرات سري آيرونسايد، انتشارات موسسه پژوهش و مطالعات فرهنگي با همكاري موسسه خدمات فرهنگي رسا، تهران 1373،
xii. تلگراف نورمن به كرزن، 3 فوريه 1921، سند شماره 670، اسناد وزارت امور خارجه انگلستان.
xiii. خاطرات منتشر نشده آيرونسايد، به نقل از سيروس غني، ايران، برآمدن رضاخان و برافتادن قاجار و نقش انگليسيها، ترجمه حسن كامشاد، انتشارات نيلوفر، تهران، 1377، ص 168.
xiv. ن. ك به: گزارش وابسته نظامي بريتانيا در تهران آيرونسايد، مورخه 6 ژانويه 1931.
xv. ادموند آيرونسايد، خاطرات سري آيرونسايد، انتشارات موسسه پژوهش و مطالعات فرهنگي با همكاري موسسه خدمات فرهنگي رسا، تهران 1373، ص 360.
xvi. خاطرات منتشر نشده آيرونسايد، غني، همان، ص 171.
xvii. آيرونسايد، همان، ص 360.
xviii. پيشين، ص 371.
xix. مكي، تاريخ بيست ساله ايران، همان، ج 1، ص 80، لوسوئور، همان، ص 51 و مستوفي، همان، ج 3، صص 138 ـ 137.
xx. مستوفي، همان، ج 3، صص 177 ـ 176.
xxi. لوسوئور، همان، صص 49 ـ 47 و مكي، تاريخ بيست ساله ايران، همان، ج 1، صص 90 ـ 85.
xxii. آيرونسايد، همان، صص 48 ـ 46.
xxiii. مستوفي، همان، ج 3، صص 204 ـ 202.
xxiv. دولتآبادي، همان، ج 4، ص223.
xxv. حسين فردوست، ظهور و سقوط سلطنت پهلوي، موسسه مطالعات و پژوهشهاي سياسي، تهران، 1370، ج 2، ص 151.
xxvi. آيرونسايد، همان، ص 372.
xxvii. ن. ك به: عباس هاشمزاده محمديه، «اسنادي نويافته از زندگاني سيدضياءالدين طباطبايي يزدي»، گنجينه اسناد (نشريه سازمان اسناد ملي ايران)، سال دوم، دفتر سوم و چهارم، پاييز و زمستان 1371، صص 150 ـ 130 و دولت آبادي، همان، ج 4، صص 115 ـ 114 و 219.
xxviii. لوسوئور، همان، 35 و دولت آبادي، همان، ج 4، صص 176 ـ 167.
xxix. بهار، همان، ج 1، صص 64 ـ 63 و
دولتآبادي، همان، ج 4، صص 228 ـ 227.
xxx. لوسوئور، همان، ص 134.
xxxi. پيشين، ص 135.
xxxii. تلگراف نورمن به كرزن، مورخ 25 فوريه 1921، مجموعه اسناد سياسي بريتانيا، سند شماره 683، نقل از: جواد شيخالاسلامي، سيماي احمدشاه قاجار، همان، ج 2، ص 328.
دوشنبه|ا|8|ا|اسفند|ا|1390
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: رسالت]
[مشاهده در: www.resalat-news.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 753]
-
گوناگون
پربازدیدترینها