تور لحظه آخری
امروز : جمعه ، 12 مرداد 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):چه بسيار عزيزى كه، نادانى اش او را خوار ساخت.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

سایت ایمالز

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

طراحی کاتالوگ فوری

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

میز جلو مبلی

آراد برندینگ

سایبان ماشین

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

خرید تیشرت مردانه

خرید یخچال خارجی

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ووچر پرفکت مانی

خرید ابزار دقیق

تاثیر رنگ لباس بر تعاملات انسانی

خرید ریبون

ثبت نام کلاسینو

خرید نهال سیب سبز

خرید اقساطی خودرو

امداد خودرو ارومیه

ایمپلنت دندان سعادت آباد

موسسه خیریه

خرید سی پی کالاف

واردات از چین

الکترود استیل

سلامتی راحت به دست نمی آید

حرف آخر

دستگاه تصفیه آب صنعتی

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1809155541




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

انقلاب‌‌هاي عربي و تغييرات ژئوپليتيك منطقه‌ايخبرگزاري فارس: ايجاد تضاد ايدئولوژيك، تقويت ديدگاه‌هاي منطقه‌اي در برابر ديدگاه‌هاي بين‌المللي و تضاد نقش بازيگران، اضلاع مثلث تأثيرگذاري انقلاب‌هاي عربي بر ژئوپليتيك قدرت و سياست در منطقه خاورميانه است.


واضح آرشیو وب فارسی:فارس: انقلاب‌‌هاي عربي و تغييرات ژئوپليتيك منطقه‌ايخبرگزاري فارس: ايجاد تضاد ايدئولوژيك، تقويت ديدگاه‌هاي منطقه‌اي در برابر ديدگاه‌هاي بين‌المللي و تضاد نقش بازيگران، اضلاع مثلث تأثيرگذاري انقلاب‌هاي عربي بر ژئوپليتيك قدرت و سياست در منطقه خاورميانه است.
خبرگزاري فارس: ايجاد تضاد ايدئولوژيك، تقويت ديدگاه‌هاي منطقه‌اي در برابر ديدگاه‌هاي بين‌المللي و تضاد نقش بازيگران، اضلاع مثلث تأثيرگذاري انقلاب‌هاي عربي بر ژئوپليتيك قدرت و سياست در منطقه خاورميانه است.


به گزارش فارس، "كيهان برزگر" استاد دانشگاه و رئيس پژوهشكده مطالعات استراتژيك خاورميانه در همايش انجمن ژئوپليتيك ايران طي سخناني با موضوع "اسلام و تحولات ژئوپليتيكي خاورميانه و شمال آفريقا"، به بررسي انقلاب هاي عربي و تغييرات منطقه پرداخت.

آنچه در پي مي آيد، متن كامل اين سخنراني است:

« بحث من متمركز بر چگونگي نزديك شدن مسائل ژئوپليتيك و روابط بين الملل در منطقه خاورميانه در پرتو تحولات جهان عرب است.

اساساً تغييرات ژئوپليتيك ناشي از انقلاب هاي عربي در منطقه خاورميانه در شرايطي در حال رخ دادن است كه مسائل ارزشي- ايدئولوژيك با مسائل جغرافياي سياسي و توازن قدرت و نقش‌هاي منطقه‌اي به هم وصل مي شوند.

بايد توجه داشت كه انقلاب‌هاي عربي در يك منطقه پويا يعني خاورميانه رخ مي‌دهند كه هر تحولي در آن كل منطقه و حتي جهان را تحت تأثير قرار مي دهد. مثلاً بحراني كه در افغانستان رخ مي‌دهد،كل امنيت منطقه آسياي جنوبي را از لحاظ مسائل طايفه اي- قومي، ايدئولوژيك- ارزشي و سياسي-امنيتي و رقابت ميان هند و پاكستان تحت تأثير قرار مي دهد.

يا در عراق، زماني كه بحراني اتفاق مي افتد فراتر از مسائل توازن قدرت و ژئوپليتيك قومي عراق مسائل ايدئولوژيك را هم در سطح منطقه تحت تأثير قرار مي دهد. اساساً ما نياز داريم كه تعريف خود را از "ژئوپليتيك" فراتر از نگاه هاي سنتي كه به اهميت مرزها و مسائل ژئوپليتيك و قومي مرتبط مي شود به مسائل ايدئولوژيك و سياسي نيز وصل كنيم كه پويايي خاصي به آن مي دهد.

به خصوص در منطقه اي كه قدرت هاي بزرگ هم در آن نقش و منافع دارند و اين مسئله هر روز جدي تر و عميق تر مي شود. قدرت هاي بزرگ شايد وانمود كنند كه از منطقه خارج مي شوند، اما منافع عميق آن ها در منطقه همچنان پايدار باقي مي ماند هر چند شكل حضور و تاثير گذاري آنها متفاوت شود. با اين مقدمه انقلاب هاي عربي از سه جهت بر ژئوپليتيك قدرت و سياست در منطقه خاورميانه تأثير گذاشته اند: ايجاد "تضاد ايدئولوژيك"، تقويت "ديدگاه هاي منطقه اي در برابر ديدگاههاي بين المللي" و تضاد "نقش بازيگران."

ايجاد تضاد ايدئولوژيك

انقلاب‌هاي عربي يك نوع تضاد و رقابت ايدئولوژيك در سطح منطقه و نظام بين‌الملل ايجاد كرده‌اند. در اين جا دو مفهوم غالب وجود دارد. اول مفهوم "ليبراليسم غربي" كه بر اين اساس، غربي ها علاقمندند تا تحولات عربي را مديريت كنند و به نوعي آنها را به سمت ايدئولوژي و ارزش هاي غالب خود از فبيل اصلاحات سريع سياسي، اقتصاد بازار آزاد، آزادي‌هاي مدني و فردي و غيره هدايت كنند.

البته اين موضوع سابقه دارد كه غرب سعي در حاكم كردن ارزش هاي خود در جهان دارد كه اين موضوع به قرن 18 بر مي گردد زمانيكه غرب سعي كرده با تكيه بر اهميت طبقه متوسط و بورژوازي و در غالب جهاني شدن و يك دست كردن دنيا ديدگاههاي خود را جا بياندازد.

هرچند اين مسئله با مقاومت هاي جدي از سوي ملت هاي جهان به خصوص در زمينه فرهنگي-ارزشي روبرو مي شود اما همچنان ادامه دارد. از اين لحاظ شايد ليبراليسم غربي دو موج اصلي تاثيرگذاري در جهان عرب داشته است.

موج اول روند استعمار زدايي است كه از دهه 1930-1920 شروع شد و تا دهه هاي 1970-1960 ادامه داشت. موج دوم همين انقلاب‌هاي عربي است كه در قالب "بهار عربي" مطرح مي شود.

حتي پيش از اين آمريكا سعي كرد تا با طرح "خاورميانه بزرگ" چنين تحولي را صورت بدهد كه در آن زمان به دليل تشديد بحران هاي منطقه اي مثل عراق و افغانستان و ضرورت حفظ ثبات در منطقه ناموفق شد. از اين لحاظ شايد سياست غرب در مديريت "بهار عربي" به نوعي ادامه اجراي طرح خاورميانه بزرگ باشد كه غرب اساسا حق و مسئوليت خود مي داند.

موج دوم، مفهوم "ايدوئولوژي و بيداري اسلامي" است كه خود چند موج دارد و مبتني بر انديشه هاي اسلامي و حركتي اصيل ايدئولوژيك است. گفتمان ايدئولوژي اسلامي خود را يك جايگزين مناسب در برابر گفتمان ليبراليسم غربي مي بيند.

با تحولات سياسي بعد از انقلاب هاي عربي و برگزاري انتخابات عمومي به خصوص در تونس و مصر و به قدرت رسيدن اسلام گراها مي بينيم كه روز به روز جهت حركت هاي مردمي به سمت اسلامي بودن گرايش مي يابد. اما به هر حال، نكته قابل توجه اين است كه به عنوان يك واقعيت دو گفتمان "بهار عربي" و "بيداري اسلامي" در روند هاي حاكم در منطقه وجود دارند و هيچ كدام نمي توانند يكديگر را حذف كنند چون زمينه هاي فكري-ارزشي هر دو ديدگاه قوي است.

مهم هم نيست كه كدام گفتمان برنده يا بازنده است، مهم اين است كه تركيبي از هر دو گفتمان وجود دارد. البته اين دو گفتمان نقاط مشتركي چون "ضديت با رژيم اسراييل"، "ضديت با استبداد" و تقويت "هويت اسلامي- ملي" را در خود دارند. اما در زمينه اعتماد به غرب در مورد انجام اصلاحات و بكارگيري الگوهاي فكري-سياسي با هم اختلاف نظر دارند.

بنابراين، تضاد اين ايدئولوژي ها بر ژئوپليتيك منطقه اي، شكل گيري نقش هاي جديد براي بازيگران منطقه اي و فرامنطقه اي و بطور كلي اتصال مسائل ايدئولوژيك با مسائل ژئوپليتيك و حكومت داري در منطقه تأثيرگذار خواهد بود. به عبارت ديگر آينده قدرت و سياست در منطقه بر پايه تركيبي از تاثير گذاري ايدئولوژي ها(ارزش ها) و نقش ها(مسائل قدرت و سياست) خواهد بود.

تقويت ديدگاه‌هاي منطقه اي در برابر ديدگاه‌هاي بين المللي

اين موضوع آثار ژئوپليتيكي خيلي جدي دارد. اساساً انقلاب هاي عربي منجر به تقويت ديدگاه هاي منطقه اي براي حل و فصل بحران ها در منطقه در مقابل ديدگاه هاي بين المللي و راه حل هاي غربي شده يا مي شوند. بحران هاي منطقه خاورميانه همگي با اتخاذ راه حل هاي بين المللي از جمله استفاده از ابزار جنگ شروع شده اند.

به عنوان مثال در عراق، غرب و جامعه بين المللي به اين نتيجه رسيدند كه تروريسم بين المللي و القاعده مهمترين و فوري ترين تهديد براي امنيت بين المللي است. در همين كشور مطرح شد كه رژيم صدام داراي سلاح هاي كشتار جمعي است و قصد دارد آنها را در اختيار تروريست ها قرار دهد. هر چند بعدها خلاف آن ثابت شد اما غرب با اين توجيه وارد جنگ با اين كشور شد كه آثار زيانبار آن تا به به امروز هم ادامه يافته است.

در افغانستان جامعه بين المللي سعي كرد يك موضوع منطقه اي را با راه حل بين المللي حل كند. لذا بحران افغانستان هم با ارتباط مستقيم اين كشور به مسئله تروريسم بين المللي آغاز شد. تداوم جنگ و تنش در افغانستان ريشه محلي داشته و به مسئله ژئوپليتيك افغانستان بر مي گردد.

اما غرب سعي دارد با روش و راه حل خود و دخالت نظامي ناتو و بدون در نظر گرفتن مسائل و تقاضاهاي منطقه اي موضوع را حل كند كه تقريبا ممكن نيست. در بحران سوريه هم كشورهاي غربي سعي كردند تا از طريق فشارها و حتي طرح مداخله مداخله نظامي ناتو، مسئله اين كشور را كه عمدتا يك موضوع منطقه اي است به شيوه خود حل كنند.

در حقيقت بحران‌هاي جهان عرب باعث شد كه نقش و پويايي مردم به نوعي مطرح شود. در آينده، ظهور و بروز جريان هاي مستقل ملي- اسلامي در كشورها با مجلس هاي مستقل و مبتني بر واقعيت هاي سياسي جهت قدرت و سياست منطقه اي را تحت تأثير قرار خواهد داد و نوع نگاه منطقه اي تقويت مي شود.

البته منظور اين نيست كه راه حل ها و الگوهاي غربي از منطقه خارج مي شوند چون بهرحال طرفداران خود را در ميان گروههاي سياسي و حوزه هاي روشنفكري و به خصوص در ميان اقليت هاي قومي خواهند داشت. اما تاثيرات ژئوپلتيك اين است كه چگونه ديدگاههاي منطقه اي و بين المللي به همديگر نزديك شوند و به تعادل برسند.

تحولات جهان عرب اين مسئله را تقويت مي كند كه بهتر است مسائل منطقه اي بر اساس واقعيت هاي منطقه اي و محلي حل و فصل شوند. در خصوص بحران سوريه بدون ترديد راه حل منطقه اي مي تواند مناسب تر از مداخله نظامي ناتو به عنوان يك راه حل بين المللي باشد. در اين خصوص كشورهاي ايران، تركيه و عربستان مي توانند با يكديگر بر اساس منافع منطقه اي به نوعي همكاري و تفاهم براي حل اين بحران برسند.

به نظرم اين باور سنتي در منطقه مبني بر اينكه نظام بين الملل براي تمامي مسائل منطقه اي راه حل دارد بايد تغيير يابد. راه حل هاي بين المللي در بسياري از موارد خود منجر به تضعيف نظام هاي سياسي-امنيتي منطقه اي شده اند.

به عنوان مثال، تمركز بر ديدگاه بين الملل گرايي باعث شده است تا ايران و تركيه در مقابل هم قرار گيرند كه اين خود يك اشتباه استراتژيك است، چون كه اگر اين دو كشور از هم جدا شده يا به رقابت بپردازند در هيچ جاي منطقه صلح و امنيت با ثباتي ايجاد نخواهد شد.

بنابراين خوب است كه تغييرات ژئوپليتيك در منطقه به سمت تقويت راه حل هاي منطقه اي سوق داده شوند كه در آن همزمان منافع تمامي طرف‌هاي درگير اعم از منطقه اي و فرامنطقه اي حفظ شود. در اين شرايط طبيعي است كه بازيگران داراي سياستهاي فعال و ايدئولوژي هاي پويا بهترمي توانند روش ها و منافع خود را به كار بگيرند.

تضاد نقش بازيگران

تحولات جهان عرب و آثار ژئوپليتيك آن منجر به باز تعريف نقش بازيگران منطقه‌اي و فرامنطقه‌اي شده است. در منطقه دو دسته از بازيگران منطقه اي و فرامنطقه اي وجود دارند . بازيگران جدي منطقه اي شامل ايران، تركيه، عربستان و رژيم اسرائيل هستند كه همگي بر مبناي منافع ژئوپليتيك و ايدئولوژيك خود وارد صحنه شده اند و بازيگران فرامنطقه اي نيز شامل آمريكا، روسيه، چين و اتحاديه اروپا هستند. تحولات عرب از لحاظ ژئوپليتيك بر روابط و رقابت اين بازيگران در منطقه تأثير گذار است و رقابت ميان اين بازيگران را روز به روز افزايش مي دهد.

در سطح منطقه‌اي، تركيه نسبت به تحولات منطقه نگاه "حداكثري" داشته يعني سعي كرده تا با استفاده از فرصت پديد آمده به تقويت نقش منطقه اي و جهاني خود از طريق حمايت از جنبش هاي جهان عرب بپردازد. اما بنظرم تركيه خود بين حفظ ارزش هاي ايدئولوژيك و مسائل داخلي و منافع ژئوپلتيك و منطقه‌اي خود گرفتار شده است.

آتاتورك وقتي تركيه نوين را ايجاد كرد بر اين باور بود كه منافع تركيه در نزديكي با غرب است نه اينكه تركيه غربي شود. اما بعدها سكولارهاي تركيه از آن در جهت تقويت منافع خود و نزديكي با غرب استفاده كردند. اين خود چالش امروزي تركيه در مديريت مسائل منطقه‌اي است. يعني هرچند سكولارها باور جدي در نزديكي به ناتو و غرب دارند اما چالش اصلي دولت اردوغان همين مخالفت سكولارها و اكثريت افكار عمومي داخلي (اسلام گراها و غير اسلام گراها) براي درگير شدن بيش از اندازه در بحران سوريه و اساسا مخالفت با همكاري اين كشور با غرب در حمله نظامي است.

آنها بحث مي كنند كه حزب عدالت و توسعه ظرفيت هاي سياسي- امنيتي و اقتصادي تركيه را بيش از حد تعريف مي كند و با نگاه فرصت طلبي سعي دارد نقش منطقه اي خود را در چارچوب اسلام و گروه هاي اسلامي چون اخوان الملسمين تعريف و تقويت كند.

اين خود منجر به تضعيف ديدگاههاي منطقه اي مي شود. به نظر من تركيه الزاما بازيگر برنده در تحولات عرب نيست چرا كه اين تحولات و مخصوصا بحران سوريه سبب ايجاد شكافي داخلي ميان حزب عدالت و توسعه و سكولارها شده است.

اين اتفاق باعث شده تا تركيه نسبت به تحولات سوريه محافظه كارتر از ماه هاي قبل پيش شود و به نقش ساير بازيگران از جمله ايران برخورد واقع بينانه تري داشته باشد. پس نگاه حداكثري تركيه به تحولات جهان عرب از مسائل منطقه اي به ويژه در بحران سوريه به يك چالش جدي براي اين كشور تبديل شده است. از يك سو، اگر به غرب در چارچوب ناتو كمك كند نقش خود را در منطقه از دست مي دهد و از سوي ديگر، اگر به مسائل داخلي خود توجه كند نقش سنتي كه حزب عدالت براي خود تعريف كرده دچار چالش مي شود.

عربستان نيز سعي كرده نگاه "حداقلي" به تحولات جهان عرب داشته باشد و سرعت تحولات را خيلي كم كرده يا به اصطلاح انقلاب‌ها را مصادره كند. كه البته اگر واقعيت را در نظر بگيريم بايد گفت كه تا حدودي هم موفق بوده. عربستان با پول، رسانه ها و لابي در مصر و سوريه و يمن و در بعضي مواقع با استفاده از ابزار نظامي مثل مورد بحرين توانسته همچنان نقش منطقه اي خود را حفظ كند. اين در حالي است كه خود عربستان هم مي بايست دستخوش تحولات عربي مي شد.

در سوريه سعي كرده سرعت تحولات را بالا ببرد. شايد يكي از دلايل اين باشد كه با اين سياست مي تواند تحولات عربي را از مرزهاي خود دور كند. علاوه بر اين تلاش كرده تا آثار ژئوپليتيك تحولات را كم اثر كند مثلا مانع از نزديكي ايران و مصر شود.

ايران نيز نسبت به تحولات منطقه نگاه "بينابيني" مبتني بر ارزش هاي ايدئولوژيك و حفظ منافع خود، تاكيد بر بيداري اسلامي و تأكيد بر منافع ژئوپليتيك در سوريه دارد. اساساً بيداري اسلامي بخشي از تحولات جهان عرب است كه خود متاثر از اصول و ارزش هاي انقلاب اسلامي به خصوص در مسائل مربوط به وحدت اسلامي است.

تأكيد بر منافع ژئوپليتيك نيز بخشي از سياست خارجي ايران در سوريه است كه ايران سعي مي كند در اين كشور بين منافع ژئوپليتيك و ايدئولوژيك خود در منطقه تعادل ايجاد كند. ايران به شرط آنكه محور مقاومت يعني حزب الله و حماس حفظ شود مخالف تغييرات و اصلاحات در سوريه نيست. اگر چه اتخاذ اين سياست پيچيدگي هاي خاص خود را هم دارد.

رژيم اسرائيل نيز بازنده تحولات منطقه اي است. اسرائيل استراتژي سياسي- امنيتي خود را بر اساس صلح "كمپ ديويد" و كاركردن روي افكار عمومي و مردم جهان عرب با هدف دستيابي به صلح به اصطلاح پايدار گذاشته است كه اين استراتژي با بروز انقلاب هاي عربي در حال تضعيف است. اين خود تاثيرات عظيم ژئوپلتيك در سطح قدرت و سياست منطقه اي خواهد داشت.

در سطح بازيگران فرامنطقه اي نيز در منطقه رقابت هاي جدي به خصوص ميان ديدگاه آمريكا و غرب و ديدگاه روسيه و چين وجود دارد كه نتيجه آن استفاده از حق وتو توسط روسيه و چين براي عدم تصويب قطعنامه شوراي امنيت عليه رژيم سوريه بوده است. از نظر اين دو كشور مرزهاي دخالت غرب در منطقه بايد حد و مرزي داشته باشد.

به طور كلي انقلاب هاي عربي نوع جديدي از رقابت را در سطح منطقه اي و فرامنطقه اي به وجود آورده و منجر به شكل گيري بلوك جديد سياسي- امنيتي، بازتعريف نيروها و شكل گيري ائتلاف جديد در حوزه نهادهاي بين المللي ميان ايران، روسيه و چين از يك سو، و آمريكا، عربستان، اسراييل و قطر از سوي ديگر شده است.

تركيه نيز در بينابين قرار دارد. هر چند جهت تحولات به اين سمت مي رود اما بلوك بندي‌هاي جديد چون به هر حال به هزينه منطقه تمام مي شود اساسا به نفع منطقه در بلند مدت نخواهد بود. اينجاست كه بايد نقطه تعادل در حفظ منافع بازيگران منطقه اي و فرامنطقه اي را يافت كه همان تاكيد بر راه حل "منطقه گرايي" است.

سخن پاياني

در مجموع مي‌توان گفت كه تحولات جهان عرب تأثيرات مهم ژئوپليتيك در ساخت قدرت و سياست منطقه از لحاظ ايدئولوژيك و سياسي تر شدن مسائل خاورميانه، تقويت منطقه گرايي در برابر بين الملل گرايي و افزايش رقابت بازيگران در سطوح مختلف شده يا خواهد شد.

اين تحولات براي ايران هم فرصت است و هم چالش. "فرصت" از اين لحاظ كه ژئوپليتيك تنهاي ايران در منطقه با روي كار آمدن دولت‌هاي ملي-اسلامي جديد در منطقه برطرف و اين خود سبب تقويت سطح روابط با كشورهاي عربي و به تبع تقويت نقش منطقه اي ايران مي شود. همچنين به دليل تقويت ديدگاه هاي منطقه اي، ايران در حوزه ارزشي و ژئوپليتيك به منطقه نزديك تر مي شود.

"چالش" از اين لحاظ كه اين تحولات ممكن است به همان اندازه هم در آينده در روابط منطقه اي ايران با بازيگران تأثيرگذار منطقه اي و فرامنطقه اي تضاد به وجود آورد. اساساً، ارزش ژئوپليتيك ايران به ايفاي نقش منطقه اي است.

ايران يك قدرت در حال ظهور منطقه اي است كه مي تواند از انقلاب هاي عربي به عنوان يك فرصت استراتژيك براي تقويت ديدگاه هاي ارزشي و تثبيت نقش منطقه اي خود استفاده كند.

انتهاي پيام/ق

يکشنبه|ا|7|ا|اسفند|ا|1390





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 110]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن