واضح آرشیو وب فارسی:سایت ریسک: نوع حضور ارواح، شیاطین و شخصیتهای ماورائی در فیلمها و مجموعههای تلویزیون و سینمای ایران به سمت یکسویه شدن حرکت میکند. رویکردی که اگر به نوعی تغییر نکند جاذبههای بالقوه خود را هم از دست میدهد و مخاطب را پس میزند. به گزارش خبرنگار مهر، بررسی حضور شخصیتهای ماورایی در سینما و تلویزیون ایران در چنین مقطعی که پخش مجموعه ماه رمضانی "اغماء" با پرداخت گونهای از کاراکترهای ماورائی (شیطان) به اتمام رسیده . و درست پس از آن پخش مجموعه "حلقه سبز" ابراهیم حاتمی کیا آغاز شده که یک روح قهرمان اصلی آن است، می تواند رویکرد تحلیلی جالبی را در پی داشته باشد. بخصوص که به گونه های مختلف این پرداخت در سینما و تلویزیون می انجامد. از برجسته ترین حضور کاراکترهای ماورائی می توان به حضور روح اشاره نمود. روح با تعریف فارغ بودن از زمان و مکان و قدرت دخل و تصرف در اتفاقات که بی شک حضور خود در سینمای ایران را بسیار مدیون فیلم "روح" جری زوکر با بازی پاتریک سوایزی و ووپی گلدبرگ است. پرداختن به کوتاه بودن دست روح از این دنیا و کارهای نیمه تمامی که در این دنیا دارد، بهانه ای می شود برای پرداخت کمدی/تراژیک و البته فانتزی روح و ماجراهایی که در پی دارد. بعلاوه مقطعی که روح در برزخ به سر می برد، موقعیت ثابتی است که همواره حضور ارواح تازه درگذشته را به نوعی واجد منطقی مطابق با باور دینی اسلام می کند. مقطعی که به واسطه کوتاه بودن آن نوعی تعجیل وارد مناسبات و روابط می کند که برای موقعیت نمایشی یک فیلم یا مجموعه مناسب است و همواره با دادن یک فرصت و انجام کارهای نیمه تمام همه چیز به روال رئال و منطقی خود بازمی گردد. "گاهی به آسمان نگاه کن" سویه دیگری از حضور کاراکترهای ماورائی را باید به حضور شخصیت هایی مرتبط دانست که روح محض نیستند بلکه حضورشان در میان روابط انسان های زنده برای انجام یک مأموریت، رسیدن به یک هدف تعیین شده و ... است که معمولاً هم پس از انجام کار خود ناپدید می شوند در حالیکه پرسش های متعددی را در مورد خود باقی گذاشته اند. همین ناشناخته ماندن است که ارتباط آنها به جهان و دنیایی دیگر را به اثبات می رساند. حضور فرشته مرگ هم از نمونه های آشنایی است که در فیلم ها و مجموعه های ایرانی نمودی پررنگ داشته است. فرشته ای در قالب زن، مرد، زیبارو یا با ظاهری خاص که در میان انسان ها حضور پیدا می کند و دیدن او نوعی هشدار است برای نزدیک شدن به زمان مرگ و فرصت کوتاهی که تا پایان راه برای کاراکترهای مقابل او باقیست. شیطان یا دشمن قسم خورده انسان هم از کاراکترهای جذابی است که سهم عمده ای در میان نمایش کاراکترهای ماورائی در سینما و تلویزیون دارد. کاراکتری که با توجه به تعاریف خاصی که در قرآن و کتب اسلامی از شیطان، نوع حضور و دامنه فعالیتش هست، حضوری متفاوت داشته و از زن اغواگر تا مرد مومن را در میان می گیرد. فیلم های سینمایی، مجموعه های تلویزیونی و تله فیلم هایی را که با این رویکرد چند سالی است در ایران تولید می شوند، می توان بر اساس جنبه های مختلف حضور کاراکترهای ماورائی که به آنها اشاره شد، مورد بررسی کوتاهی قرار داد. "مسافران" بهرام بیضایی از اولین و شاخص ترین نمونه های حضور ارواح در دنیای زندگان است که در زمانی هم ساخته شد که این رویکرد چندان در سینمای ایران باب نبود. حضور اسطوره ای مادربزرگ (جمیله شیخی) که باور ذهنی خود را برای همگان عینی می کند و دختر، شوهر و فرزندانشان را که در جاده تصادف کرده اند مقابل دیده همگان به حضور می آورد اتفاقی منحصر به فرد بود که با رویکرد به باور ماورائی به تصویر درآمد. هر چند حضور این چهار روح بیش از هر چیز برخاسته از باور مادربزرگ است که به همگان تسری پیدا کرده، اما تنها تصویری محض از حضور ذهنی آنان است و ارواح این فیلم گستره عمل و کنش و واکنش ندارند. "روز فرشته" بهروز افخمی مشخص ترین نمونه تأثیر از فیلم "روح" است. پرداخت کمیک/فانتزی حضور روح پیرمردی (عزت الله انتظامی) که زمانی کوتاه برای انجام کارهای نیمه تمام، مشخص کردن تکلیف مال و اموال و ... دارد به نوعی بر وجه فانتزی و ناپیدایی روح هم تأکید می کند که البته با جلوه های ویژه ضعیف به تصویر درآمده است. در این فیلم فرشته مرگ (مینا لاکانی) هم در قالب یک زن زیبارو حضور دارد که با ارتباط گاه و بیگاه با روح برزخی، ضرب الاجل زمانی را به او گوشزد می کند. ضمن اینکه در پایان با بهره بردن درست روح از فرصتی که به او داده شده، دوباره زنده می شود و با تجربه ماورایی که از سر گذرانده احتمالاً زندگی متفاوتی را در پی می گیرد. "گاهی به آسمان نگاه کن" کمال تبریزی با اقتباسی آزاد از رمان "مرشد و مارگریتا" ساخته شد. فیلمی که یک روح تازه درگذشته (هوشنگ حریرچیان) را در مقطع برزخ محور ماجراهای خود قرار می دهد. در این فیلم می توان رویکردهای مختلف به کاراکترهای ماورائی را از نظر گذراند. حضور فرشته مرگ در قالب هاتف (رضا کیانیان) مردی با ظاهری عجیب که کارهایش بیشتر به شعبده می ماند، حضور کاراکترهای نزدیک به مقطع مرگ (حمید امجد-احمد آقالو) که به واسطه ارتباط با هاتف و دیدن او کدگذاری مرگ قریب الوقوع آنها انجام می شود و حتی روح درگذشته ای (هانیه توسلی) که در قالبی عینی منتظر مرگ نامزدش است. البته فیلم بیش از هر چیز این رویکردها را مدیون بن مایه ای است که رمان در اختیارش نهاده است. رمانی که با سفر شیطان و دستیارانش به زمین آغاز می شود و در ادامه مأموریت های آنها را روی زمین پی می گیرد. "گاهی به آسمان نگاه کن" را می توان نقطه عطف حضور ماوراء، ارواح و ... در سینمای ایران دانست که در عین حال به قهرمانان شهید فیلم های دفاع مقدسی ادای دین می کند. ضمن اشاره به این نکته که حضور ارواح و کاراکترهای ماورائی با نوع پرداخت خاص آنها از ابتدا به گونه ای معلوم و مشخص است. "وقت اضافه" "آدم" عبدالرضا کاهانی فیلمی است که فرشته مرگ (مهتاب کرامتی) را در قالب زنی زیبارو و امروزی وارد مناسبات و روابط روزمره مردم می کند. پرداخت این کاراکتر به گونه ای است که تا بخش عمده ای از فیلم هویت او پنهان می ماند و بازی با این دوگانگی در لحظه کشف موقعیت توسط مخاطب، جذابیت خاصی دارد. فیلم در دنیایی رئال با ترسیم جامعه ای کوچک با مختصاتی خاص، تلاش می کند مفهوم نزدیک شدن به مرگ، مأموریت فرشته مرگ و ... را در لایه های زیرین قصه ای متفاوت وارد کند. "ساعت 25" مسعود آب پرور هم گونه ای از حضور روح در مقطعی است که شخصیت به کما می رود و روح او فرصت گذر و نظر دارد. آزاده ای (امین تارخ) که به ظاهر بازمی گردد تا به خانواده اش سر بزند و از وضعیت آنها آگاه شود. همراهی او با افرادی خاص که فقط آنها می توانند حضورش را ببینند و در عین حال نوعی نگاه ناظر که خیلی زود نمایشی بودن آن لو می رود، از عواملی است که پرداخت این روح را خیلی قبل از گره گشایی لو می دهد و در نهایت همراهی او با روح مادرش هم جمع ارواح را تکمیل می کند تا این نکته پررنگ شود که فیلم نکته تازه ای برای نو کردن این قالب آشنا و کلیشه شده ندارد. "اینجا چراغی روشن است" رضا میرکریمی به جهت حضور یک قهرمان ساده دل، فضا و دنیای ویژه ای را ترسیم می کند. کاراکتری که خود را موظف می داند به خداوند خبر دهد چقدر مردم از او فاصله گرفته اند تا چاره ای برای ترک شدن امامزاده روستا و هزاران بی مهری که مردم به هم می کنند بکند. در چنین موقعیتی عجیب نیست اگر روح یک کارگر معدن (سعید پورصمیمی) که تازه مرده، وارد امامزاده شود و از جوان ساده دل بخواهد به وضعیت زن و فرزندانش رسیدگی کند. وجهی که به جهت اولین رویکردها به حضور روح، نفس بدیع بودن حضور و موقعیت را مد نظر داشت. در تلویزیون از زمان آغاز به کار ساخت تله فیلم کارگردانانی چون مهرداد خوشبخت و مسعود آب پرور وارد این حیطه شدند که دغدغه خاصی در پرداختن به موقعیت های ماورائی و روح و ... داشتند. تله فیلم های "پل"، "پیگرد"، "خشم و قضاوت"، "شب عقرب"، "وقت اضافه" و ... شاخص ترین نمونه های این تله فیلم ها هستند که نوع حضور روح و ماوراء در آنها متفاوت بود. "پل" از اولین فیلم هایی بود که از مقطع آزاد شدن روح در موقعیت هایی چون حمله قلبی، خواب و ... استفاده کرد تا فرصت جبران اشتباهات را به قهرمان خود بدهد. یک مهندس پل سازی (محمود پاک نیت) که عواقب سهل انگاری خود در ایمن سازی پل و برخورد غیر منطقی با دامادش را در سفر ذهنی، به چشم می بیند و هنگامی که به دنیای عینی بازمی گردد فرصت جبران گذشته را پیدا می کند. "پیگرد" هم هر چند یک اقتباس ایرانی از فیلم "بدنام" هیچکاک بود ولی مولفه های ماورایی را وارد زوایای فیلم کرد. به گونه ای که گره گشایی داماد جوان (رحیم نوروزی) از هویت واقعی زنش (آزیتا حاجیان) به مدد پیگیری و الهامات قلبی او به گونه ای پیش می رود که پرده از راز گذشته زن برمی دارد. چهره زن که در هنگام سوختن در آتش به صور کریه و غریبی درمی آید باز هم نمونه ای از حضور باور ماورائی و کاراکترهای این چنینی در فیلم است. "خشم و قضاوت" فیلمی بود که از حضور بارزتر ماوراء، روح و کاراکترهای مرتبط به ماوراء بهره برد. حضور یک کارآگاه معلق شده از خدمت (رضا کیانیان) که برای باز پس گرفتن اعتبار خود می خواهد پرونده ای را شخصی دنبال کند، زمینه ای می شود برای حضور یک مجرم (کیهان ملکی) که به جهت اطلاعاتی که از پرونده دارد، مشکوک به نظر می آید. به تدریج با پیشرفت داستان و باز شدن گره های بسته پرونده، هویت این مجرم به روح نزدیکتر می شود تا جایی که مأمور کشف می کند او سالها پیش مرده و حضور عینی ندارد. "وقت اضافه" جدیدترین تله فیلم خوشبخت است که باز هم از موقعیت آشنای حمله قلبی و فرصتی که به فرد در این مقطع داده می شود، استفاده ای در جهت پرداختن به یک عشقی دوران میانسالی می کند. فیلم با زنده شدن حاجی (مهدی هاشمی) در هنگام انتقال توسط اورژانس و کمک خواستن او از دو مأمور برای انجام کار نیمه تمامش آغاز می شود. وقتی داستان در مقطع میانی از قول او نقل می شود و به زمان حال بازمی گردیم، بازسازی رابطه عاطفی با سندی که حاجی می خواهد به نام زن جوان بی سرپرست کند به مدد فرصت یک روزه ای که در اختیارش قرار گرفته انجام می شود. زمان به پایان می رسد و برخلاف نمونه های مشابه استفاده از این موقعیت آشنا، حاجی می میرد تا نتیجه اعمالش رفتن را راحت کند. "حلقه سبز" اما در میان مجموعه های تلویزیونی می توان از حضور روح در "حلقه سبز"، "مرده متحرک"، "پلیس آسمانی" و ...، تجربه ماوراء و بازگشت از برزخ در "کمکم کن" و همچنین حضور شیطان در "او یک فرشته بود" در قالب زن اغواگر، "آخرین گناه" با برجسته کردن چهره شیطانی و پنهان آدمها قبل از مرگ، "اغماء" در قالب مرد مومن، جوان خوشگذران، آدم خلافکار و ... اشاره کرد که کیفیت این حضورها چندان متفاوت با نمونه های اشاره شده نیست. با بررسی چنین نمونه هایی در سینما و تلویزیون این نکته را می توان مورد توجه قرار داد که نوع برخورد تخت و یکسویه با قالب های متعارف حضور روح و کاراکترهای ماورائی در فیلم ها و مجموعه ها در صورتیکه تغییر و تحولی در آنها صورت نگیرد، می تواند مخاطب را پس بزند. تا یک جایی دیدن شیطان در لباس های مختلف، انجام کارهای محیرالعقول و ... می تواند به جهت تازگی و نامتعارف بودن چشم مخاطب را بر ضعف های دیگر کار ببندد. وقتی ارواح و شیطان و ماوراء وارد مناسبات روزمره ما شدند و از فرط جولان دادن بر مسیرهای تکراری، ویژگی نامتعارف بودن هم از دست رفت آن وقت است که لابد باید به دنبال حضور کاراکترهای فانتزی و موجودات فضایی برای جذب مخاطب برویم.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سایت ریسک]
[مشاهده در: www.ri3k.eu]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 331]