واضح آرشیو وب فارسی:سایت ریسک: علي نصيريان بازيگرست كه توانايي او در ايفاي نقشهاي پيچيده و درونگرا بر کسي پوشيده نيست. به گزارش سرويس نگاهي به وبلاگهاي خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، بهمن عبداللهي در وبلاگ "دونده" به نشاني http://bahmanabdollahi.blogfa.com/ نوشته است: مش اسلام فيلم "گاو" وقتي پابه وادي سينما گذاشت بدل به بازيگري متفاوت شد.آقاي هالو،پستچي،مهرگياه،سرايدار،دايره مينا و...بخشي از بضاعت سينما براي حضور اين آکتور هنرستان هنرپيشگي بود. سينماي پس از انقلاب که ستارهسازي را برنميتابيد و قهرمان سازي را نميشناخت رو به مو سفيد کردهها آورد، پس نصيريان محملي براي حضور پررنگتر يافت و کمالالملک،کفشهاي ميرزانوروز،جادههاي سرد، ناخداخورشيد، شير سنگي، دزد و نويسنده، سالهاي خاکستر، روزباشکوه، بوي پيراهن يوسف، ديوانه از قفس پريد و...بازيهاي اين چهره ماندگار را ماندني کرد. نصيريان البته انتخاب ضعيف و اشتباه هم داشت،آثاري که به واسطه دوستي ويا پيش بينيهاي نادرست از او چهرهيي معمولي و گاه تکراري ارائه ميداد. "ميوه ممنوعه" اين روزها از شبکه دوم و به مناسبت ماه مبارک رمضان روي آنتن رفته است.کار حسن فتحي اثري متفاوت از سريالهاي مناسبتي مشابهي است که در شبکههاي مختلف پخش شده و ميشود. اين سريال داستاني برگرفته از شاه لير و شيخ صنعان دارد، کاري که بدون اغراق علي نصيريان را ميتوان ستاره اين سريال دانست. نصيريان در اين جا نقش حاج يونس فتوحي،بازاري متمول و پرهيزکاري را بازي ميکند که در پي فرار دخترش از خانه و اختلاف با پسر رانت خوارش به کمک دختر يک ورشکسته کارخانه دار ميآيد و در کشمکش يک مثلث عاشقي با حسابدار جوان کارخانه دل به "هستي" ميبازد و پنجاه سال عبادت را به تاراج يک عشق زميني ميسپارد. نصيريان البته پيش از اين در فيلمهاي آقاي هالو و مهرگياه در نقش عاشق دلباخته ظاهر شده بود.حتي در اوج بازيگري سينمايياش درايفاي نقش دائي غفور در بوي پيراهن يوسف در قالب پيرمردي سرخورده از شرايط روزگار ظاهر شده بود، نقشي که بسيار نزديک به حاج يونس بود. او در نزديک ترين نقش سينمايياش به حاج يونس فتوحي دلباخته، پيش از اين «ديوانه از قفس پريد» را بازي کرده بود که معادل شيخ صنعان تلويزيوني اش به شمار مي آيد. اما بازي نصيريان در "ميوه ممنوعه"ترکيبي از همه اين چند نقش است و او با توانائي خارق العاده اش به نقش جان داده،شايد يکي از فصل هاي خوب قسمت شانزدهم سکانس رودررويي با هستي/بيان عشق/درگيري با فرزاد باشد که به خوبي از عهده اين نقش حسي برآمد و از نگاه نافذ و معنادارش به خوبي استفاده کرد. به ياد بياوريم بازي او را در لحظه اي که چند قسمت پيش ،روبه هستي و تسبيح به دست ميگويد "من همه اين کارها را به خاطر ... خدا مي کنم" و در هنگام بيان كلمه خدا به هستي نگاه مي کند و پس از لحظه اي سکوت انگار بخواهد بگويد به خاطر تو،لحن بيانش را تغيير مي دهد.يا در لحظه گاز زدن به سيب در حياط خانه و پس از رفتن هستي، او قدرت يک بازيگر حرفه اي را به رخ مي کشد.صحنه دعواي او با خدا در قسمت شانزدهم گرچه شبيه دعواي دائي غفور با خدا (بوي پيراهن يوسف) است، اما بازهم ديدني است. علي نصيريان بازي خوبي در ميوه ممنوعه ارائه داده است.به جرات مي توان سطح کيفي بازياش را حتي بالاتر از قاضي شارح سربداران و ابوالفتح هزار دستان دانست.او چونان در افسون عشق شناور است که يادمان مي رود حالا ٧٣ سال دارد. انتهاي پيام
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سایت ریسک]
[مشاهده در: www.ri3k.eu]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 269]