واضح آرشیو وب فارسی:سایت ریسک: مهر - گروه فرهنگ و هنر : راب راینر از همان هنگام که اثری از استیفن کینگ را برای کار انتخاب کرده، به نوعی مولفههای مشترک آثار او بخصوص آنچه در "درخشش" برجسته شده را نشانه رفته است. هر دو فیلم به زندگی نویسندگانی می پردازند که نگارش در زندگی و موقعیت آنها یک شکاف ایجاد میکند. از جهت بزرگنمایی ابعاد روانشناسانه نوشتن، میتوان فیلم را اثری در ستایش نگارش محسوب کرد. رمان های درون گرایانه استیفن کینگ همواره مورد توجه سینما بوده و رویکرد سینما به نوشته های وی منجر به خلق آثاری خاص و متفاوت شده است. این ویژگی بیش از هر چیز به منبع اقتباس بازمی گردد که دغدغه های نامتعارف انسانی را برجسته می کند که از روند عادی زندگی روزمره و مسائل مبتلا به فاصله دارد. قهرمانان کینگ معمولاً دارای گره های کور در گذشته هستند که در روند طراحی شده در قصه بروز پیدا می کند و نمودی جدید از شخصیت را بروز می دهد. موقعیتی که وجه درونی شخصیت را بر اثر یک اتفاق به ظاهر ساده برجسته می کند."درخشش"، "رهایی از شاوشنگ"، "مسیر سبز" و صدها فیلم دیگر اقتباس های موفقی از آثار استیفن کینگ هستند. در "میزری" هم مانند "درخشش"، قهرمان فیلم مرد نویسنده ای است که درام حول محور دست نوشته های او شکل می گیرد. پل شلدن رمان نویس معروف در جاده ای برفی تصادف می کند و زنی (آنی ویلکز) او را نجات می دهد که طرفدار پر و پا قرص آثارش است. تمهیدی که نویسنده برای گره خوردن رابطه اولیه پل و آنی طراحی کرده، به واسطه همان رابطه اثر و مخاطب شکل می گیرد اما در ادامه وجوه دیگری از این رابطه نامتعارف وارد صحنه می شوند تا موضوعیت فیلم از سطح رابطه ای صرفاً عینی و رئال ارتقا پیدا کرده و واجد مفاهیم زیر پوستی شود. هر چند شناخت آنی از پل به واسطه آثارش به گونه ای غیرمستقیم صورت گرفته، ولی آنچه در رابطه یک طرفه و جنون آمیز آنها تا انتهای فیلم برجسته می شود، تمام و کمال بودن این شناخت است. تعبیر نگارش به معنی "عریان شدن" یا "دیدن بی واسطه" از مفاهیمی است که به نظر می آید تم اصلی اثر را تشکیل می دهد. آنی به واسطه خواندن آثار پل است که به گوشه و کنار و زوایای پنهان زندگی او احاطه دارد و با تکیه بر آنها نقشه خلاقانه ذهن بیمار خود را به مرحله عمل می رساند و ... چه چیز از این مخرب تر؟ فیلم می کوشد با پررنگ کردن این وجه و آگاهی که آنی به دغدغه ها و عادات شخصی پل دارد، این همجواری اجباری را به نوعی کالبد شکافی روانشناسانه بدل کند. کالبد شکافی یک رابطه ذهنی که کینگ آن را بدل به تجربه ای عینی و خاص کرده است. جذابیت تخیل پردازی در ترسیم یک چنین رابطه ای موجب نشده نویسنده از توجه به وجوه رئال کار غفلت کند. با این تعریف زندانی شدن پل در خانه آنی، چیدمانی باورپذیر و واقعگرا دارد. پل بر اثر تصادف در جاده ای کوهستانی آسیب دیده و آنی مانند یک نجات بخش بر او وارد می شود. وضعیت بدنی پل و موقعیت مکانی خانه شرایطی فراهم می کند که بخش ابتدایی این همجواری ناخواسته در خفا طی شود و در ادامه حلقه شرایط برای پل به گونه ای تدریجی تنگ و تنگتر شود. در این مقطع است که نقشه طراحی شده آنی نمود پیدا می کند و او با اظهار نارضایتی از سرنوشتی که پل در آخرین جلد کتاب برای میزری (شخصیت زن ثابت رمان هایش) طراحی کرده، او را وامی دارد دست نوشته هایش را بسوزاند و کتاب را از اول به گونه ای بنویسد که او می خواهد. در این بخش است که وجوه آسیب دیده شخصیتی آنی پررنگ می شود و او با تکیه بر آنچه از دست داده و ندارد، سعی می کند آرزوهای خود را در قالب سرنوشت میزری به پل تحمیل کند. این وجه وقتی در راستای شناخت تمام و کمالی قرار می گیرد که آنی از خواندن آثار پل نسبت به او پیدا کرده، همان تعبیر نگارش به مفهوم "عریان شدن" و "دیدن بی واسطه" را برجسته می کند. آنی با عینی کردن آرزوهای خود در قالب سرنوشت میزری، به نظر می آید کاری در سطح خلق و به دنیا آوردن انجام می دهد. به دنیا آوردن نوزادی که درون او به یک گره کور بدل شده و وقتی به دنیا می آید که او هم درون خود را به واسطه نگارش به مخاطب اثر (پل و تماشاگر فیلم) می نمایاند. کینگ در "درخشش" هم به جلوه دیگری از همین مفهوم اما این بار در رابطه نوشتن به مفهوم آشکار شدن ابعاد پنهان شخصیت می پردازد. هنگامی که نگارش شرایطی فراهم می کند تا نویسنده بدل به یک قاتل تبر به دست در جستجوی همسر و پسرش شود و با فرو رفتن در عمق نوشتن چه از نظر مکانیکی و چه از نظر تخیل پردازی، قالب عوض می کند و ...در هزار توی ذهنی خود گرفتار و منجمد شود. "میزری" را می توان فیلمی در ستایش نگارش محسوب کرد. فیلمی که می کوشد ابعاد روان شناسانه نگارش را در قالب داستانی رئال برجسته کند که درونمایه هایی به شدت ذهنی و غیررئال دارد.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سایت ریسک]
[مشاهده در: www.ri3k.eu]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 179]