تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1833557039
کیمیایی: حواس تان نیست، حکم من شاهکار است!
واضح آرشیو وب فارسی:سایت ریسک: خبرگزاري انتخاب : فيلم حکم تازه ترين ساخته مسعود کيميايی فيلمساز سرشناس ايرانی که به تازگی به روی پرده سينماهای ايران رفته، با استقبال تماشاگران سينما مواجه شده است. به گزارش بی.بی.سی، بدون شک حضور بازيگران سرشناس و برجسته ای چون عزت الله انتظامی، ليلا حاتمی، بهرام رادان و خسرو شکيبايی در ميزان فروش فيلم موثر بوده اما به اعتقاد بسياری از منتقدان سينمايی، فيلم تازه کيميايی ويژگی های قابل توجهی دارد که آن را از آثار قبلی اش متمايز می سازد. برخی نيز آن را بهترين فيلم پس از انقلاب کيميايی می دانند. با کيميايی در يک بعد ازظهر آلوده شهر تهران در دفتر کارگاه آزاد سينمايی در خيابان وراوينی که در ضمن آموزشگاه فيلمسازی اش نيز هست ملاقات کرده و درباره حکم گفتگو کرديم. پرويز جاهد: در حالی که فقط چند روز از اکران عمومی فيلم حکم می گذرد؛ تماشاگران استقبال خوبی از آن کرده اند؛ به نظر شما چه عواملی باعث فروش خوب اين فيلم شده است؟ مسعود کيميايی:خوب تماشاچی ها لطف کرده اند و فيلم را ديده اند و در عرض ۵ روز هم از مرز ۵۰ ميليون تومان هم گذشته است. ولی متاسفانه سينماها اجاره ای هستند يعنی سينماهايی هستند که از دل گروه های ديگری در می آيند و بعد از مدتی بايد برگردند به گروه خودشان و در نتيجه هر سينمايی را يک هفته و دو هفته داريم و ای کاش که اين فيلم در يک گروه سينمايی به نمايش درمی آمد با قراردادهای معمول. اما از اينکه مردم می بينند خوشحالم. من به دليل گرايش هايم به رئاليسم؛ مردم برايم خيلی مهمند و باز به دليل حوزه زيستی و ايستی ام که در ميان مردم است؛ حجم مردم و جامعه برايم مهم است. نقد اجتماعی برايم مهم است. تا نقد اجتماعی نداشته باشيم؛ نقد هنر نداريم و اصلا هيچ نقدی نداريم. اينقدر که مردم برای من مهمند؛ تفکر عام در مرحله بعد قرار می گيرد. يعنی تفکری که از عام جدا شود و تفکر عام را تحت الشعاع قرار دهد. به همين جهت سعی می کنم فيلم الگو بسازم و از الگوی موفق برندارم. يعنی من هيچگاه اين تربيت را پيدا نکردم که از الگوهای موفق بردارم. يا الگو می سازم يا کارهای من اينقدر به مردم نزديک است که آنها برمی گزينند و از آن الگو می سازند. از کتاب تا فيلم ها اين اتفاق برای من افتاده. سالهايی هم هست که اين اتفاق نمی افتد ولی من فيلمسازی ام و نوشتن ام را ادامه می دهم. آن اثرهای هنری که با مردم ارتباط برقرار نمی کنند به اين دليل است که مردم زندگی خودشان را دارند و آن اثر زندگی خصوصی خودش را می کند. به اين دليل از هم فاصله بسيار می گيرند. همانطور که گفتيد؛ شما با دومين فيلمتان يعنی قيصر الگو ساختيد و ژانر تازه ای در سينمای ايران بوجود آورده ايد که مورد تقليد قرار گرفت و فيلمهای زيادی از روی آن ساخته شد. اما اين اتفاق بعد از قيصر تا آنجا که تاريخ سينمای ايران نشان می دهد در مورد فيلم های ديگرتان نيفتاد. چرا؟ بسيار فيلمها ساختند که شبيه گوزنها و داش آکل بود. بسيار بودند که شکل رضا موتوری ساختند. شب توی خيابان؛ موتورسوار زخمی می رفت و رويش آواز خوانده می شد. حتما ديديد. اينها الگو شدند. منظور من الگوهای موفق است. اينکه من قصدم بر اين باشد نه. هيچگاه. الگو نمی شود ساخت. اينکه شما برويد به قصد الگوسازی. مثل اين است که بگوييد من می خواهم قدم بشود ۲متر. من قدم ۲ متر نمی شود. همين قدر است. در فيلم حکم برای نخستين بار با کسانی چون عزت الله انتظامی، ليلا حاتمی و خسرو شکيبايی به عنوان بازيگر و جعفر پناهی به عنوان تدوينگر کار کرديد. چه شد که به فکر استفاده از اين افراد در فيلم جديدتان افتاديد و تجربه کار با آنها چه بود؟ وقتی مهدی رجائيان از اين جهان می رود و وقتی عباس گنجوی يک فيلم ديگر در دست دارد و بيشتر از سالی يک فيلم نمی تواند کار کند خوب بهترين گزينه اين هست که به پيشنهاد خود جوان ها با آنها کار کنم. به پيشنهاد خود کارگردانهای جوان که الان موفق هستند مثل آقای پناهی که در حيطه سينما و نگاه خودش کارگردان موفقی است. اما به نظر من لطف می کند که می آيد اين فيلم را می برد. چون يک نگاه تازه ديگری وارد فيلم می شود. برای اينکه او هم يک جهان نگری دارد يا مثلا می آيد عکس ها را نگاه می کند و می گويد که اين عکس ها چه بهتر که مثل همين دکوپاژی که نوشته شده و فيلمبرداری شده، مونتاژ شده و به هم چسبانده شوند. در مورد بازيگرانی مثل انتظامی چطور؟ بازيگری که هميشه در قله ايستاده. شما قبلا هيچگاه به سراغ او نرفتيد. چه شد که اين بار به سراغ او رفتيد؟ من هيچگاه سراغ کسانی که به قول شما قله هستند نرفتم. آن قله را خودم يواش يواش می سازم و يکی هم می گذارم سرش. شما در تيتراژ اين فيلم از پوستر فيلم های معروف نوار و گانگستری آمريکا و فرانسه مثل صورت زخمی، سامورايی، قتل و ... استفاده می کنيد. آيا اين تصاوير توقع بيننده از فيلمتان را بالا نمی برد و دائما آنها را به مقايسه با آن فيلمها نمی کشاند؟ مطمئن باشيد حکم، از خيلی از آن فيلمهايی که شما پوسترهايش را در تيتراژ می بينيد، فيلم بهتری است. اما آنها فقط برای القا کردن يک دوره است. برای ارزش گذاری نيست. پيام آور ارزش آن فيلم ها نيست. در فيلم حکم همانطور که خودتان هم اشاره کرديد خواسته ايد به فضای فيلم نوار نزديک شويد. اين شيفتگی و علاقه شما به سينمای نوار از کجا می آيد؟ اين شيفتگی نيست، اين جبری است که ما در آن زندگی کرديم. کودکی من در دوره های سياه و اقتصاد سياه گذشته است. خانواده هايی که در فشار بودند. خانواده هايی که خرج روزانه شان سخت گير می آمد. خانواده هايی که مدرسه رفتن بچه هايشان سخت بود. شهريه دادن بچه ای که زمان ما ۷ ريال بود سخت بود. اينها روحيه ای از يک هنرمند می سازد که اين روحيه، روحيه ای است که خيلی تلاش می کند از ميان همه اين سياهی هايی که از بچگی تا حالا توی زندگی باهاش بوده، اميد بدهد، زندگی بدهد، عشق بدهد. اين از آنجا می آيد، از اينکه حالا من سينمای نوار دوست دارم، نيست. نه فقط سينما، اصلا ساز که می زنم تاريک است. رمان که می نويسم تاريک است. شعر که می نويسم تاريک است. به نظر شما فيلم حکم تا چه حد به روزگار ما و آدمهايش نزديک است. تا چه حد تنش ها و بحران های اجتماعی زمان ما را منعکس می کند؟ خوب شما جای دوربينت را عوض کن، جای ديدت را عوض کن، حالا به کراوات های اينها کاری نداشته باش، به کلاه شاپوی اينها کاری نداشته باش. به اون سرمايه داری که داره از قدرت جدا و مستقل می شود فکر کن. پشت اين برق و پشت اين فلاش صورت مفهومی وجود دارد که هيچوقت نمی تواند با فيلم هايی که قبلا من داشتم قابل مقايسه باشد. بين کيميايی سال ۱۳۴۸ که قيصر را ساخت و کيميايی سال ۱۳۸۴ که حکم را می سازد نزديک چهل سال فاصله است. در اين فاصله تا چه حد تغيير کرده ايد؟ اگر عکسی از آن موقع شما ببينيد خيلی به سختی باور می کنيد که آن صورت اين است الان. همين قدر ذهنيت هم تغيير می کند. برخی معتقدند که شما در اين سالها زياد تغيير نکرديد. اينکه شما همان دغدغه ها و دلبستگی های سابق را داريد و همان فضا ها و آدمها را داريد در فيلمهايتان تکرار می کنيد. به هر جهت هنرمند نبايد از اين هراسی داشته باشد که خودش را تکرارکند. من که شما را تکرار نمی کنم. من يک جهان بينی دارم. هر آدمی يک صدا دارد، يک چشم و يک نگاه دارد. هر آدمی يک نوع عکس العمل و روزآگاهی دارد، سال آگاهی دارد، عمر آگاهی دارد و اينها تفاوت هايی است که وجود دارد. وقتی اجرا تغيير می کند يعنی موضوع روبرويش هم تغيير کرده است. صورت وقتی تغيير می کند يعنی مفهوم هم تغيير کرده است. آنهايی که معتقدند شما در تمام اين سالها خودتان را تکرار کرده ايد، اين انتقاد را هم به شما دارند که درجا زده ايد و در دوره ای متوقف شده ايد و از آن جلوتر نيامده ايد و حتی می گويند نتوانستيد با نسل جديد رابطه برقرار کنيد و آنها و خواست های آنها را درک کنيد و فيلم های شما با آنها ارتباط برقرار نمی کنند. با سرباز های جمعه ارتباط برقرار کردند. با حکم هم می کنند. اين حرف ها زبان ژورناليسم است. اينها بسته بندی است. آنها که اين حرفها را می زنند بگويند که کدام فيلم است که با جوانها ارتباط مستقيم برقرار می کند؟ فيلم اعتراض بخش مهمی از زندگی دانشجويی امروز است. دانشجويی که جلوی دانشگاه کتک می خورد. در فيلم حکم صداهای مختلفی از نسل های مختلف شنيده می شود. صدای نسل شکست خورده ديروز و صدای نسل سياسی شکست خورده امروز. از طرفی هر دو نسل شکست خورده از هدف و راهی که در پيش داشتند دور می افتند و درگير کارهای خلاف و تبهکاری می شوند. به نظر شما آيا اين چرخش و تغيير نتيجه و سير طبيعی آرمان گرايی و آزادی خواهی در روزگار ماست که به اينجا کشيده شده است؟ نه به آرمان گرايی ارتباطی ندارد. اين فاتاليسم و جبر را نمی توانيد بعضی جاها با خودتان داشته باشيد و بعضی جاها نداشته باشيد. تمام زندگی با يک حرکت شکل زندگی به خودش می گيرد. زيبايی در حرکت خودش به زيبايی می رسد. اينها هر کدام جزاير تنهای خودشان هستند. اين مجمع الجزاير هست که از اينها يک اثر اجتماعی بوجود می آورد. تداخل اينها جز اينکه صداهای عجيب و غريب را درهم بريزد و چيزی را که قابل شنيدن باشد از بين ببرد، کار ديگری نمی کند. رضا معروفی(عزت الله انتظامی) در حکم، شخصيتی است که بيشتر از همه رويش کار شده. آدمی است که شناسنامه دقيقی دارد و پس زمينه اش روشن است. خواهر و پدرش در سالهای دهه سی فعال سياسی بوده اند. پدرش تئاتری بوده و با نوشين کار می کرد. اينها به ما می گويد که او آدم باهويتی است و ريشه در تاريخ و فرهنگ ايران دارد. از سوی ديگر به سينما نيز علاقمند است و در خانه اش سينمای خانگی دارد و فيلم سانست بلوار را تماشا می کند. سوال من اين است که چگونه چنين آدم بافرهنگی می تواند گانگستر باشد و يا اينکه با آدمهای تبهکار و شيطان صفتی مثل حبيب و جلال نشست و برخاست داشته باشد؟ ببينيد او قبلا قبول کرده که سينما زندگی است و اين سينما را آورده توی خانه اش. اين سايه بسيار زيبايی است از اينکه ما سوال نکنيم که چرا اينها لباس هايشان اينطوری است و يا مثل ايتاليايی ها لباس می پوشند و حرف می زنند. رضا معروفی از بيرون بريده و به درون پناه آورده. سوال من اين است که او چطور می تواند گانگستر باشد. گانگستر نيست. اگر گانگستر باشد که آخرش اشتباهی نمی کشد. پس چرا با گانگستر ها و تبهکاران دوستی و ارتباط دارد؟ يک جا می گويد که يک زمانی گوشه ای از زندگی من به اينها برخورد کرد. اين را به سهند (بهرام رادان) می گويد. ولی دنبال تهيه و جعل پاسپورت برای فرار آنهاست. نه. بعدش می بينيم که اين طور نيست. دائم می بينيم که کمک کرده به اين و اون. اصلا گانگستر نيست. ولی خوب رابطه دوستانه و تنگاتنگی با گانگسترها دارد و در صحنه ای از فيلم، همديگر را بغل می کنند. اينطور که شما می گوئيد کمی پيچيده است. وچه خوب که پيچيده است. خوب اين پيچيدگی وجود دارد. در تمام آدمهای اون دوره حتی حزبی ها و سازمانی ها يش هم اين پيچيدگی ها وجود داشت. شما هم می دانيد، من هم می دانم. بازی ها در حکم خيلی خوبند. تقريبا همه در حد بالايی ظاهر شده اند. از انتظامی گرفته تا ليلا حاتمی، شکيبايی و پولاد کيميايی و رادان. آقای انتظامی به من گفت که در اين کار خيلی چيزها از شما ياد گرفته. اين به مهارت شما در کارگردانی و هدايت درست بازيگر مربوط است. آقای گلستان هم در گفتگويی که با او داشته ام بر اين صحه گذاشته و گفته کيميايی آرتيست هايش را از همه بهتر اداره می کند. چه رمزی در کار شما هست که بازيگرهايتان اينقدر خوب بازی می کنند؟ اگر اين رمز را می شد گفت که همه داشتند. نزديک شدن به کاراکتر، کاراکتر را برداشتن، بسته بندی کردن و گذاشتن توی دهان بازيگر. يعنی اين امانت را بهش بدهی و ازش درست تحويل بگيری. امانت بازيگری را. در آخر فيلم رضا معروفی به دختر جوان (ليلا حاتمی) می گويد که برو با محسن تسويه کن اما در نهايت خودش به او شليک می کند. چرا؟ اصلا محسن خودش، خودش را می کشد. محسن خودکشی می کند. او اسلحه ای را که گلوله ندارد توی شقيقه اش خالی می کند و بعد آن را رو به رضا معروفی می گيرد که بهش شليک کند. اما ما ليلا را هم می بينيم که اسلحه را به سمت او گرفته و می خواهد به او شليک کند ولی رضا معروفی پيش دستی می کند. محسن می دونه که ليلا نمی زنه. اونو می شناسه. به نظر شما نسل جوان امروز ايران رمانتيک اند؟ نه ولی ای کاش رمانتيسم را می فهميدند. ولی شخصيت های جوان فيلمهايتان خيلی رمانتيک اند. بله. خوب به هر جهت نمی توانند از من جدا باشند. ولی آن خشونت ظاهری را که به اصطلاح بهشان تحميل شده دارند. آن را هم دارند. بعضی ها هنوز منتظرند شما يک شاهکار بسازيد. آنها حواسشان نيست. من دارم می سازم.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سایت ریسک]
[مشاهده در: www.ri3k.eu]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 594]
صفحات پیشنهادی
کیمیایی: حواس تان نیست، حکم من شاهکار است!
کیمیایی: حواس تان نیست، حکم من شاهکار است!-خبرگزاري انتخاب : فيلم حکم تازه ترين ساخته مسعود کيميايی فيلمساز سرشناس ايرانی که به تازگی به روی پرده ...
کیمیایی: حواس تان نیست، حکم من شاهکار است!-خبرگزاري انتخاب : فيلم حکم تازه ترين ساخته مسعود کيميايی فيلمساز سرشناس ايرانی که به تازگی به روی پرده ...
عزتالله انتظامی: آخرش ما رو فیلم کردن!
کیمیایی: حواس تان نیست، حکم من "شاهکار" است! در فيلم حکم برای نخستين بار با کسانی چون عزت الله انتظامی، ليلا حاتمی و خسرو شکيبايی به عنوان بازيگر و .
کیمیایی: حواس تان نیست، حکم من "شاهکار" است! در فيلم حکم برای نخستين بار با کسانی چون عزت الله انتظامی، ليلا حاتمی و خسرو شکيبايی به عنوان بازيگر و .
دیدار جعفر پناهی با خانواده اش
کیمیایی: حواس تان نیست، حکم من "شاهکار" است! با کيميايی در يک بعد ازظهر آلوده شهر تهران در دفتر کارگاه آزاد سينمايی در خيابان ... به پيشنهاد خود کارگردانهای جوان ...
کیمیایی: حواس تان نیست، حکم من "شاهکار" است! با کيميايی در يک بعد ازظهر آلوده شهر تهران در دفتر کارگاه آزاد سينمايی در خيابان ... به پيشنهاد خود کارگردانهای جوان ...
عکس و گزارشی تازه از هنرمند تازه از دست رفته سینما
کیمیایی: حواس تان نیست، حکم من "شاهکار" است! خبرگزاري انتخاب : فيلم حکم تازه ترين ساخته مسعود کيميايی فيلمساز سرشناس ... به روی پرده سينماهای ايران رفته، ...
کیمیایی: حواس تان نیست، حکم من "شاهکار" است! خبرگزاري انتخاب : فيلم حکم تازه ترين ساخته مسعود کيميايی فيلمساز سرشناس ... به روی پرده سينماهای ايران رفته، ...
این فیلم ، یک شاهکار در سی سال سینمای ایران است
کیمیایی: حواس تان نیست، حکم من "شاهکار" است! سی، بدون شک حضور بازيگران سرشناس و برجسته ای چون عزت الله انتظامی، ليلا حاتمی، ... اما اين اتفاق بعد از قيصر ...
کیمیایی: حواس تان نیست، حکم من "شاهکار" است! سی، بدون شک حضور بازيگران سرشناس و برجسته ای چون عزت الله انتظامی، ليلا حاتمی، ... اما اين اتفاق بعد از قيصر ...
یک شاهکار در سی سال سینمای ایران است
کیمیایی: حواس تان نیست، حکم من "شاهکار" است! سی، بدون شک حضور بازيگران سرشناس و برجسته ای چون عزت الله انتظامی، ليلا .... هر آدمی يک نوع عکس العمل و ...
کیمیایی: حواس تان نیست، حکم من "شاهکار" است! سی، بدون شک حضور بازيگران سرشناس و برجسته ای چون عزت الله انتظامی، ليلا .... هر آدمی يک نوع عکس العمل و ...
آلودگی باز هم به سراغ تهران آمد
کیمیایی: حواس تان نیست، حکم من "شاهکار" است! با کيميايی در يک بعد ازظهر آلوده شهر تهران در دفتر کارگاه آزاد سينمايی در ... من به دليل گرايش هايم به رئاليسم؛ مردم ...
کیمیایی: حواس تان نیست، حکم من "شاهکار" است! با کيميايی در يک بعد ازظهر آلوده شهر تهران در دفتر کارگاه آزاد سينمايی در ... من به دليل گرايش هايم به رئاليسم؛ مردم ...
-
سینما و تلویزیون
پربازدیدترینها